غزل شمارهٔ ۲۱۸۲
به پیشت نام جان گویم زهی رو
حدیث گلستان گویم زهی رو
تو این جا حاضر و شرمم نباشد
که از حسن بتان گویم زهی رو
بهار و صد بهار از تو خجل شد
من افسانه خزان گویم زهی رو
تو شاهنشاه صد جان و جهانی
من از جان و جهان گویم زهی رو
حدیثت در دهان جان نگنجد
حدیثت از زبان گویم زهی رو
جهان گم گشت و ماهت آشکارا
چنین مه را نهان گویم زهی رو
همه عالم ز نورت لعل در لعل
به پیش تو ز کان گویم زهی رو
ز تو دلها پر از نور یقین است
یقین را از گمان گویم زهی رو
چو خورشید جمالت بر زمین تافت
ز ماه و اختران گویم زهی رو
چو لطف شمس تبریزی ز حد رفت
من از وی گر فغان گویم زهی رو
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به پیشت نام جان گویم زهی رو
حدیث گلستان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: به حضور تو نام جان را میگویم، و به خاطر تو داستان گلستان را تعریف میکنم.
تو این جا حاضر و شرمم نباشد
که از حسن بتان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: تو اینجا هستی و من شرمنده نیستم که از زیبایی معشوقان صحبت کنم، چه زیبایتی!
بهار و صد بهار از تو خجل شد
من افسانه خزان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: بهار و زیباییهایش در برابر تو شرمندهاند، من داستان تلخیهای پاییز را بیان میکنم؛ چه خوب است!
تو شاهنشاه صد جان و جهانی
من از جان و جهان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: تو ریشهی حیات و اصل وجود منی، و من تمام هستیام را به تو نسبت میدهم. چه زیبا و باشکوهی!
حدیثت در دهان جان نگنجد
حدیثت از زبان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: حرفهایی که درباره تو میزنم، آنقدر عمیق و توانا هستند که در وجودم نمیگنجند و باید از زبان بیان شوند. چه زیبا و شگفتانگیز!
جهان گم گشت و ماهت آشکارا
چنین مه را نهان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: جهان در حال نابودی است و تو در آرامش و زیبایی خود به وضوح درخشان هستی، اما من این زیبایی را پنهان میکنم. چه خوشا به حال تو!
همه عالم ز نورت لعل در لعل
به پیش تو ز کان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: تمام عالم از نور تو میدرخشد، و من از لعلهای خوشرنگ تو سخن میگویم که به خاطر تو این زیباییها جلوهگر شدهاند.
ز تو دلها پر از نور یقین است
یقین را از گمان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: دلها به خاطر تو پر از نور یقین و اطمینان است. من یقین را از گمان جدا میکنم و بر این موضوع میافزایم که این خود نشانه بزرگی توست.
چو خورشید جمالت بر زمین تافت
ز ماه و اختران گویم زهی رو
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو مانند خورشید بر زمین میتابد، از ماه و ستارهها هم میتوانم بگویم که چه زیبا و چشمنواز هستند.
چو لطف شمس تبریزی ز حد رفت
من از وی گر فغان گویم زهی رو
هوش مصنوعی: وقتی که محبت و لطف شمس تبریزی از حد و اندازه خارج شد، اگر من فریاد بزنم، این فقط نشانهای از زیبایی و عظمت اوست.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۸۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/07/17 21:10
نادر..
به پیشت نام جان گویم؟!....
1397/10/02 13:01
صوفیا
زهی رو یعنی چی؟
1398/04/04 23:07
سید
عزیزی پرسیده بود زهی رو یعنی چه.
ساده ی معنا یعنی به پیش تو از جان و نفس خود و عزیزانم بگویم !چقدر پر رو هستم.و مع هذا ...
خواهش میکنم از دوستان این غزل رو حفظ کنند.هیچ جای مثنوی خالی از توحید و عدل و نبوت و امامت ومعاد نیست.اگر این کتاب حتی بالاتر از کتب تفسیر کلام الله رونق پیدا کرده از همین معناست.قبول شد سخنم تا تو قبولم کردی از این رو گفته شد.حاشا به کرم و وقت عزیزان که از چنین ابیاتی بی حفظ بگذرند.سالها در دل قبر خواهیم بود و ازین ابیات دریغ که مونس تنهاییه ما نباشند.
1398/04/05 00:07
سید
زهی رو :کمال پر رویی
Smraha739@gmail.com