غزل شمارهٔ ۲۱۷۰
هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
در آینه درتابی چون یافت صقال تو
آیینه تو را بیند اندازه عرض خود
در آینه کی گنجد اشکال کمال تو
خورشید ز خورشیدت پرسید کیات بینم؟
گفتا که شوم طالع در وقتِ زوال تو
رهوار نتانی شد این سوی که چون ناقه
بستهست تو را زانو ای عقل عقال تو
عقلی که نمیگنجد در هفت فلک فرش
ای عشق چرا رفت او در دام و جوال تو
این عقل یکی دانه از خرمن عشق آمد
شد بستهی آن دانه جمله پر و بال تو
در بحر حیات حق خوردی تو یکی غوطه
جان ابدی دیدی، جان گشت وبال تو
ملکش به چه کار آید با ملکت عشق تو
جاهش به چه کار آید با جاه و جلال تو
صد حلقه زرین بین در گوش جهان اکنون
از لطف جواب تو وز ذوق سؤال تو
خامان که زر پخته از دست تو نامدشان
شادند به جای زر با سنگ و سفال تو
صد چرخ طواف آرد بر گرد زمین تو
صد بدر سجود آرد در پیش هلال تو
با تو سگ نفس ما روباهی و مکر آرد
که شیر سجود آرد در پیش شغال تو
بیپای چو روز و شب اندر سفریم ای جان
چون میرسد از گردون هر لحظه تعال تو
تاریکی ما چه بود در حضرت نور تو؟
فعل بد ما چه بود با حسن فعال تو؟
روزیم چو سایه ما بر گرد درخت تو
شب تا به سحر نالان ایمن ز ملال تو
از شوق عتاب تو آن آدم بگزیده
از صدر جنان آمد در صف نعال تو
دریای دل از مدحت میغرد و میجوشد
لیکن لب خود بستم از شوق مقال تو
غزل شمارهٔ ۲۱۶۹: ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی توغزل شمارهٔ ۲۱۷۱: گشتهست طپان جانم ای جان و جهان برگو
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
در آینه درتابی چون یافت صقال تو
هوش مصنوعی: هر طرفی که نگاه میکنم، زیبایی تو در آینهای منعکس است که درخشان و پاک است.
آیینه تو را بیند اندازه عرض خود
در آینه کی گنجد اشکال کمال تو
هوش مصنوعی: آیینه به اندازه خود میتواند تصویر ببیند، اما نمیتواند تمام زیباییهای تو را در خود جای بدهد.
خورشید ز خورشیدت پرسید کیات بینم؟
گفتا که شوم طالع در وقتِ زوال تو
هوش مصنوعی: خورشید از خورشید تو پرسید که کی تو را میبینم؟ و او پاسخ داد که در زمان غروب تو، من به وجود میآیم.
رهوار نتانی شد این سوی که چون ناقه
بستهست تو را زانو ای عقل عقال تو
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، این بیت به وضعیتی اشاره دارد که عقل و تفکر آدمی در تنگنا و محدودیتهای خاصی قرار گرفته و نمیتواند آزادانه حرکت کند. در واقع، گفته شده که مانند یک شتر که بخاطر زانوهایش بسته شده، عقل نیز به خاطر محدودیتها و قید و بندهایی که دارد، نمیتواند به راحتی پیش برود و خودش را بروز دهد.
عقلی که نمیگنجد در هفت فلک فرش
ای عشق چرا رفت او در دام و جوال تو
هوش مصنوعی: عشق، تو را چطور میتوان فهمید که عقل انسان نمیتواند به وسعت آسمانهای هفتگانه درک کند؟ چرا عقل انسان در دام و چنگال تو گرفتار شده است؟
این عقل یکی دانه از خرمن عشق آمد
شد بستهی آن دانه جمله پر و بال تو
هوش مصنوعی: عقل مثل دانهای از مزرعه عشق است که بر اساس آن، تمام ویژگیها و استعدادهای تو شکل گرفته و به پر و بال تو داده است.
در بحر حیات حق خوردی تو یکی غوطه
جان ابدی دیدی، جان گشت وبال تو
هوش مصنوعی: در دنیای زندگی، تو به عمق هستی غوطهور شدی و به تجربهای از جاودانگی رسیدی، اما این تجربه بار سنگینی بر دوش تو گذاشته است.
ملکش به چه کار آید با ملکت عشق تو
جاهش به چه کار آید با جاه و جلال تو
هوش مصنوعی: حکومت و ثروت چه سودی دارند وقتی که عشق تو در قلبم جای دارد؟ مقام و عظمت تو چه ارزشی دارد در مقابل عشق و محبت تو؟
صد حلقه زرین بین در گوش جهان اکنون
از لطف جواب تو وز ذوق سؤال تو
هوش مصنوعی: در حال حاضر، جهان پر از زیبایی و جواهرات است که به لطف پاسخهای تو و لذت از سوالهایت به وجود آمدهاند.
خامان که زر پخته از دست تو نامدشان
شادند به جای زر با سنگ و سفال تو
هوش مصنوعی: بیخبران از ارزش و مقام تو خوشحالند، زیرا که به جای زر و طلا، چیزی بیارزش مانند سنگ و سفال را به جای آن تصور میکنند.
صد چرخ طواف آرد بر گرد زمین تو
صد بدر سجود آرد در پیش هلال تو
هوش مصنوعی: صد بار زمین به دور تو میچرخد و صد ماه در مقابل تو به خاک میافتند.
با تو سگ نفس ما روباهی و مکر آرد
که شیر سجود آرد در پیش شغال تو
هوش مصنوعی: با تو، شکارچی مهارتهای ما مانند روباه خواهد بود و فریب خواهد زد، به طوری که شیر نیز در برابر شغال تو زانو خواهد زد.
بیپای چو روز و شب اندر سفریم ای جان
چون میرسد از گردون هر لحظه تعال تو
هوش مصنوعی: ای جان، ما در این دنیا بیپایان مانند روز و شب در سفر هستیم، و هر لحظه که از آسمان میرسد، امید و تعالی تو را به همراه دارد.
تاریکی ما چه بود در حضرت نور تو؟
فعل بد ما چه بود با حسن فعال تو؟
هوش مصنوعی: در حضور نور تو، تاریکی ما چه بود؟ اعمال نادرست ما در برابر لطف و زیبایی تو چه اهمیتی داشت؟
روزیم چو سایه ما بر گرد درخت تو
شب تا به سحر نالان ایمن ز ملال تو
هوش مصنوعی: ما مانند سایهای هستیم که در روز، بر دور درخت تو میچرخیم و تا صبح، از غم و اندوه تو بیخبر و آسودهایم.
از شوق عتاب تو آن آدم بگزیده
از صدر جنان آمد در صف نعال تو
هوش مصنوعی: از فرط شادی و عشق تو، آن مرد برگزیده که از بهترین مکانها انتخاب شده، به دنبال تو و در صف خدمت تو آمده است.
دریای دل از مدحت میغرد و میجوشد
لیکن لب خود بستم از شوق مقال تو
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ستایش و زیباییهای تو مانند دریایی خروشان و جوشان است، اما به خاطر شوق و عشق به تو، ساکت ماندهام و حرفی نمیزنم.
حاشیه ها
1401/08/05 21:11
Hossein Banaei
ینه در آینه چه بیند؟ انعکاس نوری بی انتها