گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۶۱

اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او
وگر نه تشنه اویم چه می‌جویم به جوی او
بر این مجنون چه می‌بندم مگر بر خویش می‌خندم
که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او
ببر عقلم ببر هوشم که چون پنبه‌ست در گوشم
چو گوشم رست از این پنبه درآید های هوی او
همی‌گوید دل زارم که با خود عهدها دارم
نیاشامم شراب خوش مگر خون عدوی او
دلم را می‌کند پرخون سرم را پرمی و افیون
دل من شد تغار او سر من شد کدوی او
چه باشد ماه یا زهره چو او بگشود آن چهره
چه دارد قند یا حلوا ز شیرینی خوی او
مرا گوید چرا زاری ز ذوق آن شکرباری
مرا گوید چرا زردی ز لاله ستان روی او
مرا هر دم برانگیزی به سوی شمس تبریزی
بگو در گوش من ای دل چه می‌تازی به سوی او

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او
وگر نه تشنه اویم چه می‌جویم به جوی او
هوش مصنوعی: اگر عاشق او نیستم، چرا به کوی او می‌روم؟ و اگر تشنه‌ی او نیستم، چرا به جوی او سر می‌زنم؟
بر این مجنون چه می‌بندم مگر بر خویش می‌خندم
که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او
هوش مصنوعی: من چه انتظاری از این مجنون دارم، مگر اینکه به خودم بخندم، چرا که او هرگز زنجیری را نمی‌پذیرد مگر اینکه آن زنجیر، موی او باشد.
ببر عقلم ببر هوشم که چون پنبه‌ست در گوشم
چو گوشم رست از این پنبه درآید های هوی او
هوش مصنوعی: عقل و هوشم را از من ببر، چرا که مانند پنبه در گوشم است. وقتی گوشم از این پنبه آزاد شود، صدای او به گوشم خواهد رسید.
همی‌گوید دل زارم که با خود عهدها دارم
نیاشامم شراب خوش مگر خون عدوی او
هوش مصنوعی: دل غمگین من می‌گوید که با خود قرارهایی دارم و نمی‌خواهم هیچ شراب خوشی بنوشم مگر اینکه آن شراب از خون دشمن او باشد.
دلم را می‌کند پرخون سرم را پرمی و افیون
دل من شد تغار او سر من شد کدوی او
هوش مصنوعی: دل من به شدت مجروح است و سرم پر از درد و اندوه. او برای من مانند افیونی شده که آرامش را از من گرفته و سررشته افکار و احساساتم را به دست گرفته است. او برای من مانند کدوئی شده که میوه‌اش تمامی وجودم را در بر گرفته است.
چه باشد ماه یا زهره چو او بگشود آن چهره
چه دارد قند یا حلوا ز شیرینی خوی او
هوش مصنوعی: چه تفاوتی دارد ماه یا زهره وقتی که او دندان‌هایش را نشان می‌دهد؟ شیرینی چهره‌اش به قدری زیاد است که قند و حلوا در برابر آن هیچ‌اند.
مرا گوید چرا زاری ز ذوق آن شکرباری
مرا گوید چرا زردی ز لاله ستان روی او
هوش مصنوعی: مرا می‌پرسد چرا از شادی بی‌نهایت گریانم و چرا وقتی او را می‌بینم, به خاطر رنگ زرد گل لاله ناراحت هستم.
مرا هر دم برانگیزی به سوی شمس تبریزی
بگو در گوش من ای دل چه می‌تازی به سوی او
هوش مصنوعی: هر لحظه من را تحریک می‌کنی تا به سمت شمس تبریزی بروم، پس به من بگو ای دل، چرا این‌گونه بی‌تابی می‌کنی و به سمت او می‌روی؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۶۱ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"روح الرواح"
با صدای علی اکبر مرادی (آلبوم یار آسمانی)