گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۶۰

ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او
همه جوشان و پرآتش کمین اندر بهانه جو
همه از عشق بررسته جگرها خسته لب بسته
ولی در گلشن جانشان شقایق‌های تو بر تو
حقایق‌های نیک و بد به شیر خفته می‌ماند
که عالم را زند برهم چو دستی برنهی بر او
بسی خورشید افلاکی نهان در جسم هر خاکی
بسی شیران غرنده نهان در صورت آهو
به مثل خلقت مردم نزاد از خاک و از انجم
وگرچه زاد بس نادر از این داماد و کدبانو
ضمیرت بس محل دارد قدم فوق زحل دارد
اگرچه اندر آب و گل فروشد پاش تا زانو
روان گشته‌ست از بالا زلال لطف تا این جا
که ای جان گل آلوده از این گل خویش را واشو
نمی‌بینی تو این زمزم فروتر می‌روی هر دم
اگر ایوبی و محرم به زیر پای جو دارو
چو شستن گیرد او خود را رباید آب جو او را
چو سیبش می‌برد غلطان به باغ خرم بی‌سو
به سیبستان رسد سیبش رهد از سنگ آسیبش
نبیند اندر آن گلشن به جز آسیب شفتالو
دل ویس و دل رامین ببیند جنت وحدت
گل سرخ و گل خیری نشیند مست رو با رو
از آن سو در کف حوری شراب صاف انگوری
از این سو کرده رو بانو به خنده سوی روبانو
در آن باغ خوش اعلوفه سپی پوشان چو اشکوفه
که رستیم از سیه کاری ز مازو رفت آن ما زو
بصیرت‌ها گشاده هر نظر حیران در آن منظر
دهان پرقند و پرشکر تو خود باقیش را برگو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او
همه جوشان و پرآتش کمین اندر بهانه جو
هوش مصنوعی: در هیچ جایی از دنیا کسی را ندیدم که سرشار از احساس و انرژی نباشد؛ همه در این عالم در حال تلاش و جستجوی دلیل و انگیزه هستند.
همه از عشق بررسته جگرها خسته لب بسته
ولی در گلشن جانشان شقایق‌های تو بر تو
هوش مصنوعی: همه افراد از عشق رنج می‌برند و دل‌هایشان خسته و زبان‌هایشان بسته شده، اما در باغ زندگی‌شان، زیبایی و محبت تو مانند شقایق‌ها درخشیده است.
حقایق‌های نیک و بد به شیر خفته می‌ماند
که عالم را زند برهم چو دستی برنهی بر او
هوش مصنوعی: حقایق خوب و بد مانند یک شیر خوابیده هستند که اگر به آنها دست بزنید، می‌توانند دنیا را به هم بریزند.
بسی خورشید افلاکی نهان در جسم هر خاکی
بسی شیران غرنده نهان در صورت آهو
هوش مصنوعی: خورشیدهای زیادی از آسمان در درون هر خاکی پنهان است و بسیاری از شیران غران نیز در ظاهر آهوها نهفته‌اند.
به مثل خلقت مردم نزاد از خاک و از انجم
وگرچه زاد بس نادر از این داماد و کدبانو
هوش مصنوعی: انسان‌ها به مانند دیگر موجودات از خاک و ستارگان به وجود آمده‌اند. هرچند که تولد برخی افراد به طور استثنایی از شرایط خاصی ناشی می‌شود.
ضمیرت بس محل دارد قدم فوق زحل دارد
اگرچه اندر آب و گل فروشد پاش تا زانو
هوش مصنوعی: فکر و وجود تو ارزش و جایگاه بلندی دارد و به مرتبه‌ای والا دست پیدا کرده است. اگرچه در دنیای مادی و ظاهری شاید به نظر برسد در وضعیت پایینی قرار داری و در مشکلات و محدودیت‌ها غرق هستی، اما در واقع به مقام‌های عالی دست یافته‌ای.
روان گشته‌ست از بالا زلال لطف تا این جا
که ای جان گل آلوده از این گل خویش را واشو
هوش مصنوعی: از آسمان، نعمت و رحمت خداوند به زمین نازل شده و به این مرتبه رسیده است که ای جان، از این گل و لطافت خودت را پاک کن.
نمی‌بینی تو این زمزم فروتر می‌روی هر دم
اگر ایوبی و محرم به زیر پای جو دارو
هوش مصنوعی: تو متوجه نیستی که هر لحظه به پایین‌تر می‌روی، حتی اگر مثل ایوب و دردمند باشی و زیر پای داروهای جوی قرار داشته باشی.
چو شستن گیرد او خود را رباید آب جو او را
چو سیبش می‌برد غلطان به باغ خرم بی‌سو
هوش مصنوعی: وقتی که او به شستشوی خود می‌پردازد، آب همچون چشمه‌ای خروشان او را می‌گیرد و به سوی باغی سر سبز و شاداب می‌برد، جایی که مانند سیبی بر زمین می‌غلتد.
به سیبستان رسد سیبش رهد از سنگ آسیبش
نبیند اندر آن گلشن به جز آسیب شفتالو
هوش مصنوعی: سیب به باغ می‌رسد و از سنگ آسیبی نمی‌بیند. در آن گلشن جز آسیب شفتالو را احساس نمی‌کند.
دل ویس و دل رامین ببیند جنت وحدت
گل سرخ و گل خیری نشیند مست رو با رو
هوش مصنوعی: دل ویس و دل رامین به بهشت عشق نگاه می‌کند، جایی که زیبایی گل سرخ و گل خیری با هم آمیخته شده و شادی به وجود می‌آورد.
از آن سو در کف حوری شراب صاف انگوری
از این سو کرده رو بانو به خنده سوی روبانو
هوش مصنوعی: از طرفی، حوری با یک لیوان شراب صاف انگوری در دست است و از طرف دیگر، بانو با خنده به طرف روبانویی می‌نگرد.
در آن باغ خوش اعلوفه سپی پوشان چو اشکوفه
که رستیم از سیه کاری ز مازو رفت آن ما زو
هوش مصنوعی: در آن باغی که پوشیده از گیاهان خوشبو است، مانند شکوفه‌ها، ما از اعمال زشت و ناپسند خود جدا شدیم و آن مشکلات و سختی‌ها از ما دور شدند.
بصیرت‌ها گشاده هر نظر حیران در آن منظر
دهان پرقند و پرشکر تو خود باقیش را برگو
هوش مصنوعی: در اینجا به بینش و دیدگاه‌های عمیق اشاره شده است. کسی که نمی‌تواند به درستی به زیبایی‌ها نگاه کند، در حیرت و شگفتی فرو می‌رود. آنکه دارای کلام شیرین و دلنشین است، باید در مورد باقی مسایل نیز به صراحت صحبت کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۶۰ به خوانش عندلیب