گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۵۳

ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو
جان همه خوش است در سایه لطف جان تو
شاه همه جهان توی اصل همه کسان توی
چونک تو هستی آن ما نیست غم از کسان تو
ابر غم تو ای قمر آمد دوش بر جگر
گفت مرا ز بام و در صد سقط از زبان تو
جست دلم ز قال او رفت بر خیال او
شاید ای نبات خو این همه در زمان تو
جان مرا در این جهان آتش توست در دهان
از هوس وصال تو وز طلب جهان تو
نیست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان
ز آنک نغول می‌روم در طلب نشان تو
بنده بدید جوهرت لنگ شده‌ست بر درت
مانده‌ام ای جواهری بر طرف دکان تو
شاد شود دل و جگر چون بگشایی آن کمر
بازگشا تو خوش قبا آن کمر از میان تو
تا نظری به جان کنی جان مرا چو کان کنی
در تبریز شمس دین نقد رسم به کان تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو
جان همه خوش است در سایه لطف جان تو
هوش مصنوعی: ای تو پناه ما در برابر هر مصیبت، ما همه در امنیت تو هستیم و جان ما همگی در سایه مهربانی و لطف تو شاد است.
شاه همه جهان توی اصل همه کسان توی
چونک تو هستی آن ما نیست غم از کسان تو
هوش مصنوعی: تو شاه همهٔ عالم هستی و اصل و ریشهٔ همهٔ افراد به شمار می‌آیی. بنابراین، چون تو وجود داری، دیگر نیازی به نگرانی دربارهٔ دیگران نیست.
ابر غم تو ای قمر آمد دوش بر جگر
گفت مرا ز بام و در صد سقط از زبان تو
هوش مصنوعی: دیشب ابر غم تو همچون قمر بر دل من بارید و با درد و اندوه از بام و در گفت که از زبان تو صد سخن ناب ناب از دل می‌گذرند.
جست دلم ز قال او رفت بر خیال او
شاید ای نبات خو این همه در زمان تو
هوش مصنوعی: دل من از گفتار او به خیالش پرواز کرد. ای گیاه نازنین، شاید تو هم در این زمان این همه را درک کنی.
جان مرا در این جهان آتش توست در دهان
از هوس وصال تو وز طلب جهان تو
هوش مصنوعی: زندگی من در این دنیا به عشق تو می‌سوزد و آرزوی وصال تو در دل من است و تمام خواسته‌هایم به تو مربوط می‌شود.
نیست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان
ز آنک نغول می‌روم در طلب نشان تو
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، هیچ اثری از جسم و جان من نیست، زیرا همچنان در پی یافتن نشانه‌ای از تو می‌گردم.
بنده بدید جوهرت لنگ شده‌ست بر درت
مانده‌ام ای جواهری بر طرف دکان تو
هوش مصنوعی: من می‌بینم که زیبایی و ارزش تو در درگاه تو در حال کم‌رنگ شدن است و من در اینجا منتظر مانده‌ام، ای الماس در کنار فروشگاه تو.
شاد شود دل و جگر چون بگشایی آن کمر
بازگشا تو خوش قبا آن کمر از میان تو
هوش مصنوعی: وقتی که کمر زیبایت را باز کنی، دل و جان من شاد و مسرور می‌شود. تو با پوشش زیبا، کمرت از میان تو جلوه‌گری می‌کند.
تا نظری به جان کنی جان مرا چو کان کنی
در تبریز شمس دین نقد رسم به کان تو
هوش مصنوعی: اگر با یک نگاه، جانم را تسخیر کنی، همچون اینکه در تبریز شمس دین، طلا را به کان خود می‌کشی.

حاشیه ها

1397/11/17 12:02
فرزین

درود ، شاه همه جهان تویی اصل همه کسان تویی
چونک تو هستی آن ما نیست غم از کسان تو
منظور از، کسان، تو این بیت چیست مخصوصا مصرع دوم ؟؟؟

1397/11/17 22:02
ما را همه شب نمی برد خواب

فرزین جان , اصل همه کسان تویی , اینجا یعنی همون انسان ها و افراد ( تلمیح به آیه ی معروفی از قرآن که می فرمایدو نفخت فیه من روحی و از روح خود بر او دمیدم )
نیست غم از کسان تو باز هم معنی قبلی رو داره
چون تو آن ما هستی ازمخلوقاتت غمم نیست

1400/08/17 15:11
Polestar

مخاطبش کیه؟! شمس تبریز؟!

1400/08/18 03:11
میــــرِ سلطان احمـــد

نعم!

1401/04/17 12:07
سید جلال الدین صحاف رضوی

سلام و درود بر همه عزیزان

 

یک سوالی ذهن من رو درگیر کرده میپرسم عزیزان عالِم به صنعت ادبیات لطفا راهنمایی کنن

 

"ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو". از نظر بار معنوی شعر که بررسی کردم، در صورتی که این مصرع رو به صورت "ای توأمان هر بلا ما همه در امان تو" بخونیم میتونه خیلی پر معنی تر از اینی که هست باشه و به گرایشات ذهنی و عرفانی مولانا بیشتر میل میکنه به نظرم.


سوال اول اینکه اگر بدین گونه باشه آیا از نظر وزن شعر ایرادی در شعر به وجود میاد؟

سوال دوم اینکه آیا کلمه توأمان از لحاظ معنایی به معنای همراه بلاشک هست؟

و سوال سوم اینکه آیا این کلمه در سایر آثار این هنرمند گرانقدر استفاده شده که بشه به استفاده شدنش استناد کرد؟

 

ممنونم از عزیزانی که وقت میگذارند؛ جایی بهتر از گنجور برای پرسیدن این سوالم به ذهنم نرسید.

1402/02/12 21:05
مهدی

سلام.

البته من متخصص نیستم ولی فکر میکنم توأمان هر بلا اگر چه از لحاظ وزن درسته از لحاظ معنی هم یکجورهایی درسته ولی از لحاظ صنعت آخر همین بیت که یکجور تکرار( به صورت عکس یا قلب) هست «تو امان» «امان تو» این صنعت رو دیگه نخواهیم داشت. در ضمن شاید لفظ توأمان بودن با بلا (در فرهنگ لغت یعنی دو چیز همراه هم) برای معشوق معنوی که اتفاقا در قسمت دوم مصرع امنیت بخش هر بلاست یکجور تناقض محسوب شه.