غزل شمارهٔ ۲۱۴۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۴۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
دانشمندان از بسیاری حقایق جهان و طبیعت نمی توانند سر در بیاورند و علت آن این است که عوامل و سطوح و متغیرهای هستی بی شمارند، تنها چهل سال طول کشید تا آنها پی ببرند که چگونه دو اتم هیدروژن با هم ترکیب میشود و مدل این کار چگونه است که دو الکترون در کنار هم به دور دو پروتون میگردد، این سادهترین نوع ترکیب است برای همین عملکرد پروتیینها این قدر پیچیده و غیر قابل دریافت به نظر میآید و پیدا شدن حیات روی زمین غیر قابل فهم برای مغز انسانی است
رمز آن در همین فراوانی است که جلال دین از آن همه جا بنام کان شکر یاد میکند
آنکه به این معنی پی نمی برد نیمه خوش است و هیچ گاه تمام خوشی را تجربه نمی کند، نیمه خوشی نیز از هستی میآید و از خود او نیست زیرا انسان هر چه قدر ناتوان در رازورزی هستی باشد بالاخره نسیمی از این فراوانی به او میرسد، ولی جلال دین میگوید من به این فراوانی وصل هستم و گرفتار و عاشق و شیفته و اسیر و دلباخته آنم و همواره میسرخوشی و خرمی و تازگی گلزار آن به من میرسد