غزل شمارهٔ ۲۱۴۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۴۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
اهمیت و بزرگیای که جلال دین برای نوازنده به خرج میدهد و آنکه ساز را و آواز را و آهنگ را میشناسد و ناگزیر شعر را میستاید
که به حق ارزش یک خنیاگر را بیش از همه یک شاعر طراز اول میداند
برای همین است که زاهد خشک مغز و شکننده تاب شنیدن موسیقی را ندارد و ناخود آگاه از آن دوری میجوید و سعی میکند هزار عیب بر آن نهد
این نکته گرهی و پر ارزش است و جدایی راه زهد و دین داری را از رازورزی و عرفان مشخص میکند
موسیقی مانند شعر از تازگی و لطافت و نو آوری برخوردار است حال آنکه از هیچ کدام اینها در دین مداری و زهد خبری نیست
یار لطیفِ ترِ تو خفته بود در بر تو - خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو
ساز خاموش هم آدم را به وجد میآورد چه برسد که نواخته شود
گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی
به نظر، نواختن نوازنده در دستگاهی و سپس کوک را عوض کردن و به دستگاه دیگر رفتن باشد
زنده کند هر وطنی
موسیقی یاد میهن و وطن را در انسان زنده میکند زیرا در اعماق میهن و افراد آن سرزمین ریشه دارد