اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو
یار خوش آواز تو آن خوش دم و شش تار تو کو
هوش مصنوعی: شب شده است و من در جستجوی محبوب تو هستم. کجا رفته است آن دوست با صدای دلنشین و نازک که همچون ساز ششتار است؟
یار لطیف تر تو خفته بود در بر تو
خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو
هوش مصنوعی: نزدیک تو، دوست نرمدل و دلنشینت خوابیده است. او در حالی که در آغوشت خوابیده، نالهای زیبا سر میدهد. حالا بگو کجایی تا بیدارت کند.
گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی
دم ز درون تو زند محرم اسرار تو کو
هوش مصنوعی: گاهی عشق به تو از دور خود را نشان میدهد و گاهی رازهای درونت را فاش میکند.
زنده کند هر وطنی ناله کند بیدهنی
فتنه هر مرد و زنی همدم گفتار تو کو
هوش مصنوعی: هر سرزمینی که زنده باشد، صدای نالهی انسانها را میتواند بشنود، بیآنکه نیازی به زبان و بیان داشته باشند. اینجا هم صحبت تو کجاست؟
دست بنه بر رگ او تیز روان کن تک او
ای دم تو رونق ما رونق بازار تو کو
هوش مصنوعی: آهسته دست بر رگ او بزن و او را به شتاب به حرکت درآور، زیرا وجود تو باعث سرزندگی و نشاط ماست و رونق تو به رونق بازار ما میافزاید.
حاشیه ها
اهمیت و بزرگیای که جلال دین برای نوازنده به خرج میدهد و آنکه ساز را و آواز را و آهنگ را میشناسد و ناگزیر شعر را میستاید
که به حق ارزش یک خنیاگر را بیش از همه یک شاعر طراز اول میداند
برای همین است که زاهد خشک مغز و شکننده تاب شنیدن موسیقی را ندارد و ناخود آگاه از آن دوری میجوید و سعی میکند هزار عیب بر آن نهد
این نکته گرهی و پر ارزش است و جدایی راه زهد و دین داری را از رازورزی و عرفان مشخص میکند
موسیقی مانند شعر از تازگی و لطافت و نو آوری برخوردار است حال آنکه از هیچ کدام اینها در دین مداری و زهد خبری نیست
یار لطیفِ ترِ تو خفته بود در بر تو - خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو
ساز خاموش هم آدم را به وجد میآورد چه برسد که نواخته شود
گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی
به نظر، نواختن نوازنده در دستگاهی و سپس کوک را عوض کردن و به دستگاه دیگر رفتن باشد
زنده کند هر وطنی
موسیقی یاد میهن و وطن را در انسان زنده میکند زیرا در اعماق میهن و افراد آن سرزمین ریشه دارد