غزل شمارهٔ ۲۱۴۳
روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
عشرت چون شکر ما را تو نگهدار و مرو
عشوه دهد دشمن من عشوه او را مشنو
جان و دلم را به غم و غصه بمسپار و مرو
دشمن ما را و تو را بهر خدا شاد مکن
حیله دشمن مشنو دوست میازار و مرو
هیچ حسود از پی کس نیک نگوید صنما
آنج سزد از کرم دوست به پیش آر و مرو
همچو خسان هر نفسی خویش به هر باد مده
وسوسهها را بزن آتش تو به یک بار و مرو
غزل شمارهٔ ۲۱۴۲: چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از اوغزل شمارهٔ ۲۱۴۴: کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۴۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/06/28 11:08
مدت همراهی شمس و مولانا در مرحله نخست پس از دیدار اول از 16 ماه تجاوز نمی کند. مولانا در این مدت چنان شیفته شمس می شود که به هیچ وجه تاب دوری او را ندارد .اما زمزمه ها یی مبنی بر رفتن شمس می شنود و ملتمسانه از او می خواهد که نرود...