گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۳۵

ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو
ای میل‌ها در میل‌ها وی سیل‌ها در سیل‌ها
رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو
با رفعت و آهنگ مه مه را فتد از سر کله
چون ماه رو بالا کند تا بنگرد بالای تو
در هر صبوحی بلبلان افغان کنان چون بی‌دلان
بر پرده‌های واصلان در روضه خضرای تو
ای جان‌ها دیدارجو دل‌ها همه دلدارجو
ای برگشاده چارجو در باغ باپهنای تو
یک جو روان ماء معین یک جوی دیگر انگبین
یک جوی شیر تازه بین یک جو می حمرای تو
تو مهلتم کی می‌دهی می بر سر می می‌دهی
کو سر که تا شرحی کنم از سرده صهبای تو
من خود کی باشم آسمان در دور این رطل گران
یک دم نمی‌یابد امان از عشق و استسقای تو
ای ماه سیمین منطقه با عشق داری سابقه
وی آسمان هم عاشقی پیداست در سیمای تو
عشقی که آمد جفت دل شد بس ملول از گفت دل
ای دل خمش تا کی بود این جهد و استقصای تو
دل گفت من نای ویم نالان ز دم‌های ویم
گفتم که نالان شو کنون جان بنده سودای تو
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
حمدا لعشق شامل بگرفته سر تا پای تو

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو
هوش مصنوعی: ای تابش نور صبح در آسمان آبی تو، پیمانه‌ای از خون غروب را در دل خود جای داده‌ای.
ای میل‌ها در میل‌ها وی سیل‌ها در سیل‌ها
رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و نشاط احساسات اشاره می‌کند. او می‌گوید که آرزوها و تمایلات در میان یکدیگر مانند چشمه‌ای روان در حال حرکت و رقص هستند و همه این‌ها برای رسیدن به معشوق و هدفی بزرگ، مانند دریا، تلاش می‌کنند. به طور کلی، این متن حس شوق و جنب و جوش را در پیوند با عشق و زیبایی بیان می‌کند.
با رفعت و آهنگ مه مه را فتد از سر کله
چون ماه رو بالا کند تا بنگرد بالای تو
هوش مصنوعی: با بلندای خود، مه به آرامی از سر کوه بالا می‌آید و چون ماه رو به آسمان می‌کند تا به تماشای بالای تو بپردازد.
در هر صبوحی بلبلان افغان کنان چون بی‌دلان
بر پرده‌های واصلان در روضه خضرای تو
هوش مصنوعی: در هر صبح، بلبلان با صدای دلنشین خود، مانند دل‌شکستگان، در باغ سبز تو آواز می‌خوانند و پرده‌های راز و وصال را به نمایش می‌گذارند.
ای جان‌ها دیدارجو دل‌ها همه دلدارجو
ای برگشاده چارجو در باغ باپهنای تو
هوش مصنوعی: ای جان‌ها، آن‌هایی که خواهان دیدارند، دل‌ها همه در پی یافتن محبوب خود هستند. ای کسی که در باغ وسیع تو، رازها و زیبایی‌ها آشکار شده است.
یک جو روان ماء معین یک جوی دیگر انگبین
یک جوی شیر تازه بین یک جو می حمرای تو
هوش مصنوعی: مقداری آب روشنی که به سمت خود می‌برد، جوی دیگری از عسل وجود دارد، جوی شیر تازه‌ای را هم ببین و در کنار همه این‌ها، یک مقدار می حلال تو نیز هست.
تو مهلتم کی می‌دهی می بر سر می می‌دهی
کو سر که تا شرحی کنم از سرده صهبای تو
هوش مصنوعی: آیا زمانی به من می‌دهی که برای تو از حال و هوای شراب و شور و شوقی که در دل دارم بگویم؟
من خود کی باشم آسمان در دور این رطل گران
یک دم نمی‌یابد امان از عشق و استسقای تو
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که در برابر این بار سنگین آسمان قرار بگیرم؟ به‌طوری که عشق و درخواستم از تو لحظه‌ای برایم آرامش نمی‌گذارد.
ای ماه سیمین منطقه با عشق داری سابقه
وی آسمان هم عاشقی پیداست در سیمای تو
هوش مصنوعی: ای ماه نقره‌ای، تو در عشق سابقه داری و نشان‌هایی از عاشقی در چهره‌ات و در آسمان نیز پیدا است.
عشقی که آمد جفت دل شد بس ملول از گفت دل
ای دل خمش تا کی بود این جهد و استقصای تو
هوش مصنوعی: عشق که شروع شد، دل دلتنگ و خسته از حرف‌های تو شده است. ای دل، چقدر باید به این تلاش و نومیدی ادامه دهی؟
دل گفت من نای ویم نالان ز دم‌های ویم
گفتم که نالان شو کنون جان بنده سودای تو
هوش مصنوعی: دل گفت: من صدای تو را می‌شنوم و ناله می‌کنم. به او گفتم که حالا ناله کن؛ زیرا جان من به خاطر عشق تو پر از درد و آرزو است.
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
حمدا لعشق شامل بگرفته سر تا پای تو
هوش مصنوعی: ما در را به روی شما گشودیم، پس دوستانتان را ترک نکنید. ستایش مخصوص عشقی است که تمام وجود تو را دربر گرفته است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۳۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/03/31 16:05
زهیر

احتمالا این بیت اشاره به قسمتی از آیه ۱۵ سورۀ محمّد در قرآن کریم داره. ﴿فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی﴾