اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق علاقهمندی و به دنبال آن هستی، باید از موانع و حجابها عبور کنی و با جسارت عمل کنی.
بدانک سد عظیم است در روش ناموس
حدیث بیغرض است این قبول کن به صفا
هوش مصنوعی: بدان که سد بزرگ و مهمی وجود دارد که در مسیر حفظ ناموس و اصول اخلاقی قرار دارد. این موضوع را بدون هیچگونه پیشداوری بپذیر و با نیت پاک به آن توجه کن.
هزار گونه جنون از چه کرد آن مجنون
هزار شید برآورد آن گزین شیدا
هوش مصنوعی: مجنون هزاران حالت جنونآمیز از کجا به دست آورد؟ آن معشوق هزاران شیدایی که انتخاب کرده است، چگونه این همه شیدایی را بروز میدهد؟
گهی قباش درید و گهی به کوه دوید
گهی ز زهر چشید و گهی گزید فنا
هوش مصنوعی: گاهی انسان در دلجویی و خوشحالی سر برمیآورد و گاهی در سختی و چالش فراموش میشود. او تجربههای تلخ و شیرین را چشیده و در نهایت با گذر زمان به نابودی و زوال میرسد.
چو عنکبوت چنان صیدهای زفت گرفت
ببین چه صید کند دام ربی الاعلی
هوش مصنوعی: چنان که عنکبوت با دقت و حوصله به شکار خود میپردازد، توجه کن که پروردگار بلندمرتبه چه شکار بزرگی را به دام میاندازد.
چو عشق چهره لیلی بدان همه ارزید
چگونه باشد اسری بعبده لیلا
هوش مصنوعی: وقتی عشق چهره لیلی را به خاطر دارد، همه چیز برای او ارزشمند میشود. حال چگونه ممکن است کسی گرفتار بندهای (عشق) به نام لیلا باشد؟
ندیدهای تو دواوین ویسه و رامین
نخواندهای تو حکایات وامق و عذرا
هوش مصنوعی: آیا تو هیچگاه کتابهای عاشقانهی ویس و رامین را ندیدهای و داستانهای عشق وامق و عذرا را نخواندهای؟
تو جامه گرد کنی تا ز آب تر نشود
هزار غوطه تو را خوردنیست در دریا
هوش مصنوعی: اگرچه در تلاش هستی تا خود را از آبی که دور و برت هست، دور نگهداری، اما در حقیقت با هر تلاشی که میکنی، در نهایت به آب نزدیکتر میشوی و با چالشهایی مواجه میگردی.
طریق عشق همه مستی آمد و پستی
که سیل پست رود، کی رود سوی بالا؟
هوش مصنوعی: راه عشق همیشه همراه با سرمستی و سقوط است. همچنان که سیل خروشان آب، هرگز به سمت بالا نمیرود.
میان حلقه عشاق چون نگین باشی
اگر تو حلقه به گوش تکینی ای مولا
هوش مصنوعی: در میان گروهی که عاشق هستند، مانند نگینی باارزش و زیبا باشید؛ اگر شما در این حلقه تنها و بیهمسر هستید، ای آقا.
چنانک حلقه به گوش است چرخ را این خاک
چنانک حلقه به گوش است روح را اعضا
هوش مصنوعی: چرخ زندگی بر اساس قوانین و الگوهایی پیش میرود، درست مانند حلقهای که به گوش یک حیوان وصل شده است. اعضای جسم نیز به روح متصل هستند و به آن سمت و سو میدهند. بدین ترتیب، ما در این جهان تحت تأثیر نیروهای مختلف قرار داریم، همانطور که حلقهای چرخه را کنترل میکند.
بیا بگو چه زیان کرد خاک از این پیوند
چه لطفها که نکردهست عقل با اجزا
هوش مصنوعی: بیا بگو خاک از این پیوند چه ضرری کرده است؟ چه مهربانیهایی که عقل با اجزای خود نکرده است.
دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید زد
علم بزن چو دلیران میانه صحرا
هوش مصنوعی: پسر، نباید زیر گلیم، دهل بزنید؛ بلکه باید در میانه دشت، همانند دلیران، علم و پرچم را برافرازید.
به گوش جان بشنو از غریو مشتاقان
هزار غلغله در جو گنبد خضرا
هوش مصنوعی: به عمق جان خود گوش بسپار و صدای پرشور عاشقان را بشنو که هزاران صدای شاداب و نیرومند در آسمان گنبد سبز طنینانداز است.
چو برگشاید بند قبا ز مستی عشق
تو های و هوی ملک بین و حیرت حورا
هوش مصنوعی: زمانی که غم عشق تو را از حالت مستی به هوشیاری برساند، زیبایی دنیاست و حیرت و شگفتی مخلوقاتی همچون حوریان را میتوان دید.
چه اضطراب که بالا و زیر عالم راست
ز عشق کوست منزه ز زیر و از بالا
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان احساسات عمیق انسانی پرداخته شده است. اضطراب و نگرانی که در زندگی وجود دارد، در مقابل عشق و پاکی وجود دارد. عشق چیزی است که از تمام پیچیدگیها و تضادهای زندگی فراتر میرود و به نوعی تجربهای بالاتر و معنویتر از زندگی دنیوی ارائه میدهد. عشق فراتر از بالا و پایین، و از همه تقسیمبندیهای این دنیا است.
چو آفتاب برآمد کجا بماند شب
رسید جیش عنایت کجا بماند عنا
هوش مصنوعی: وقتی که آفتاب طلوع میکند، شب کجا میتواند بماند؟ وقتی که رحمت و لطف خداوند فرارسیده، دیگر جایی برای ناامیدی نمیماند.
خموش کردم ای جان جان جان تو بگو
که ذره ذره ز عشق رخ تو شد گویا
هوش مصنوعی: سکوت کردم، ای محبوب من، تو بگو که هر ذره از عشق تو چگونه نمایان شده است.
حاشیه ها
سلام علیکم
با احترام، یکی از مصرعها بدین شکل اصلاح می شود:
حالت غلط: «چگونه باشد اسری به عبده لیلا»
حالت صحیح: «چگونه باشد اسری بعبده لیلا»
که برگرفته از آیه قرآنی سوره مبارکه اسری است و اشاره به داستان معراج پیامبر گرامی اسلام «ص» دارد.
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ضمنا ترجمه عربی این شعر را که از یکی از سایتهای عربی یافتهام جهت استفاده کاربران عزیز اینجا قرار می دهم:
إذا کنت تعشق المحبوب وباحثا عـــن الحب
خــ،ذ خنجرا حادا واقطع به بــــلعوم الحیاء
لتعرف أن الصیت عائق کبیر فی هذا السبیل
هـذا الکلام غیر مریح ، فخذه بــــعقل صاف
لتدرک أن ما فعله المجنون ، هو جنون بالآلاف الأشکال
اختار أشدها لیبین آلاف الخدع
والآن وقد شق ثوبا وطار فوق الجبال
والآن ارتشف سما والآن اختار أن یموت
منذ أن قبض العنکبوت علی فریسة کبیرة
لیشاهد ماذا یفعل فخ صغیر بنا من الله العلی
منذ أن کان الحب لوجه لیلی له ذلک القدر
فکیف سیکون حین " أسری بعبده لیلا "
ألم تقرأ دواوین ویسا ورامن
ألم تقرأ قصص المحب "الوامق" والعذراء "أدری"
کما لو أنک تجمع ثوبک لکی لا یبلله الماء
بینما أنت تحتاج إلی الغرق الآلاف المرات فی ذلک البحر
طریق العشق کله تواضع وثمل
لأن السیل یتدفق نحو الأسفل
فکیف تریده أن یتدفق نحو الأعلی
ولکی تکون موضع الفص من خاتم العاشقین
فیجب أن تکون موضع العبد , یا سیدی
حتی الأرض للسماء جاریة
وحتی الجسد للروح عبد
تعال وقل , ما لذی خسرته الأرض بهذا الرباط
وأیة ألطاف لم تکن سببا للأطراف
انه من غیر المناسب یا بنی أن تضرب الطبل تحت اللحاف
فاغرس – کالرجال الشجعان – رایتک فی وسط الصحراء
وأصغ بإذن الروح إلی الأصوات التی لا تعد ولا تحصی
فی فضاء القبة الخضراء ، تنهض من شکوی دموع العاشقین
حــــــینما تتحلل خیوط ثوبک من ثمل العشق
ستشاهد فـــــرحة السماء ، وذهول الجوزاء
کــــیف یکون العالم مرتفعا ومنخفضا ، متألما
مــن الحب الذی یطهر من الارتفاع والانخفاض
حینما تشرق الشمس ، أین کانت طـوال اللیل ؟
وحینما تأتی فرحة المحصول , فأین حزن التباطؤ
أنــا صامت ، فتکلمی أنت یا روح روح الروح
من شوق الـــــذی وجهه کل ذرة تبدأ الکلام .
ترجمة .. عمار کاظم محمد
بیت دوم : بدانک
اسری = به فتح الف - سکون ی
بعبده لیلا = به کسر ه - فتح ل
جو گنبد خضرا = به کسره و تشدید و
جیش = به فتح ج
عنا = به فتح ع
ای جان جان جان = به سکون ن جان اول و سوم - کسره ن جان دوم
---
پاسخ: با تشکر، غلط تایپی اشاره شده تصحیح شد.
با استناد به کلیات شمس تبریزی ، بر اساس تصحیح بدیع الزمان فروزانفر ، شرکت مطالعات نشر کتاب پارسه ، تهران 1386
از دوستان اگر نحوه خواندن و تفسیر این مصرع را میداند بفرماید: که سیل پست رود کی رود سوی بالا
وامق و عذرا نقل از ویکی پدیا دانش نامه آزاد :
عذرا، دختر پادشاهِ جزیرهیِ شامس (Samos) در معبد شهر، به جوان زیبارویی به نام وامق برمیخورد که از ترس نامادری خود به شامس گریختهاست. به وساطت عذرا، وامق میهمان دربار ملک میشود؛ از او در بزمی پرسشها میشود و تواناییهای او را میسنجند. این دو دلباختهٔ هم میشوند. شبی از شدت عشق، وامق به نزدیکی سرای عذرا میرود، اما تنها آستان در را میبوسد و بر میگردد. آموزگار عذرا این خبر را به پادشاه میدهد و او برمیآشوبد میان این دو فراق میافتد. دشمنان به تاخت و تاز به شهر میپردازند، پادشاه کشته میشود و عذرا اسیر. عاقبت بازرگانی که حال عذرا را در مییابد، به او قول میدهد که او را به وصال وامق برساند. دیدار نخستینِ عذرا و وامق در معبد را عنصری اینگونه میسراید:
نگه کرد بدان روی وامق درنگ کزو خیره شد آن بت آرای گنگ
سر و زلف مشکین او چون گره فکنده بگل کرده بر بر زره
همی کرد عذرا به وامق نگاه یکی شاه دید از در و گاه
دل هر دو برنا برآمد بجوش تو گفتی تهی ماند جانشان ز هوش
ز دیدار خیزد همه رستخیز بر آید بمغز آتش مهر تیز
وامق و عذرا نقل از ویکی پدیا دانش نامه آزاد