غزل شمارهٔ ۲۱۱۱
بانگ برآمد ز خرابات من
یار درآمد به مراعات من
تا که بدیدم مه بیحد او
رفت ز حد ذوق مناجات من
موسی جانم به که طور رفت
آمد هنگام ملاقات من
طور ندا کرد که آن خسته کیست
کآمد سرمست به میقات من
این نفس روشن چون برق چیست
پر شده تا سقف سماوات من
این دل آن عاشق مستان ماست
رسته ز هجران و ز آفات من
آمده با سوز و هزاران نیاز
بر طمع لطف و مکافات من
پیشتر آ پیشتر آ و ببین
خلعت و تشریف و مکافات من
نفی شدی در طلب وصل من
عمر ابد گیر ز اثبات من
از خم توحید بخور جام می
مست شو این است کرامات من
پهلوی شه آمدهای مات شو
مات منی مات منی مات من
بس کن ای دل چو شدی مات شه
چند ز هیهای و ز هیهات من
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بانگ برآمد ز خرابات من
یار درآمد به مراعات من
هوش مصنوعی: صدای دلنشینی از میخانه بلند شد و یارم به خاطر من وارد شد.
تا که بدیدم مه بیحد او
رفت ز حد ذوق مناجات من
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی او را دیدم که بینهایت زیبا بود، حس و حال من در مناجات و گفتگو با او از حد و اندازه خارج شد.
موسی جانم به که طور رفت
آمد هنگام ملاقات من
هوش مصنوعی: موسی جانم، بهتر است که تو به کوه طور بروی و در آنجا با من ملاقات کنی.
طور ندا کرد که آن خسته کیست
کآمد سرمست به میقات من
هوش مصنوعی: کوه ندا داد که آن خسته کیست که سرمست و خوشحال به ملاقات من آمده است؟
این نفس روشن چون برق چیست
پر شده تا سقف سماوات من
هوش مصنوعی: این نفس تابناک مانند یک برق چیست که تا سقف آسمانها پر شده است.
این دل آن عاشق مستان ماست
رسته ز هجران و ز آفات من
هوش مصنوعی: این دل، دل عاشقی است که از دوری و مشکلات رهایی یافته و به آزادگی رسیده است.
آمده با سوز و هزاران نیاز
بر طمع لطف و مکافات من
هوش مصنوعی: با عشق و عطش فراوان آمدهام و در انتظار رحمت و پاداش تو هستم.
پیشتر آ پیشتر آ و ببین
خلعت و تشریف و مکافات من
هوش مصنوعی: به جلو برو و نگاهی به لباس و مقام و پاداش من داشته باش.
نفی شدی در طلب وصل من
عمر ابد گیر ز اثبات من
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی وصل من هستی، عمر جاودانی را در نفی من جستجو کن.
از خم توحید بخور جام می
مست شو این است کرامات من
هوش مصنوعی: از معرفت و یکتایی خداوند بنوش و مست شو؛ این نشانههای قدرت من است.
پهلوی شه آمدهای مات شو
مات منی مات منی مات من
هوش مصنوعی: تو در کنار شاه آمدهای و به خاطر من به حالت حیرت افتادهای، حیرت من از توست و تو همچنان در حیرتی.
بس کن ای دل چو شدی مات شه
چند ز هیهای و ز هیهات من
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که در برابر پادشاهی تسلیم شدهای، دیگر از ناله و شکایت دست بردار.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۱۱۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1391/02/27 11:04
در غزل ( بانگ بر آمد ز خرابات من ) در بیت آخر فکر میکنم اشتباۀ تایپی رخ داده است . به نظرم که مصرع چنین باید باشد . بس بکن ای دل چو شدی مات شه . موفق باشید . فایز