غزل شمارهٔ ۲۱۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
از شعرهای اولیه پیش از ملاقات شمس است، گویی تفریح و سرگرمی جلال دین بوده است
اینجا هم غزلی تنها در وصف بهار گفته است هر چند که سخن از بهار دیگری در جان میکند که همان مستی است
جالب است که وعده میدهد هر چه مانده باشد فردا میگویم، انگار از عادتهای جلال دین بوده است که هر روز شعری بگوید
و این عادت را همیشه با خود داشته است تا آنکه به شاعری بی همتا بدل میگردد، کار نیکو کردن از پر کردن است
با عرض سلام خدمت آقای همایون، خوشحال می شوم اگر لطف کنید و قراینی که موجب شده این غزل را به قبل از دیدار شمس بدانید بنویسید. ضمناً توضیحی هم در باره ی بهار دیگر/مستی هم اگر بدهید ممنون می شوم. راستی تا آنجا که این شاگرد کوچک اطلاع دارم نام ایشان جلال الدین بوده نه جلال دین. آیا در کتاب های معتبری به این نام نامیده شده؟ باز هم از لطفی که می فرمایید سپاسگزارم.
از اشعاری که به خاطرش خدا رو شکر می کنم که فارسی بلدم.
آقای مجید سلیمانی ذیل نوشتهای حذف شده در کانال تلگرام کاریز اشاره کردهاند که «معروفی» نام نوعی کلاه صوفیانه است. نقل قول از آقای سلیمانی:
در ترجمهٔ غزل: باز بنفشه رسید، جانب سوسن دو تا
یافته معروفیی هر طرفی صوفیی / دستزنان چون چنار رقصکنان چون صبا
De tous les côtés un soufi, Prend la main d’un homme célèbre, (p 33)
چنین ترجمه شده که «هر صوفیای دست مرد مشهوری را گرفته است»، حال آن که صفت شهرت، در ترجمهٔ «معروفی» اینجا مناسبتی ندارد. معروفی نوعی کلاه صوفیانه است، چنان که سعدی هم در بوستان گوید:
کسی راهِ معروف کرخی بجُست / که بنهاد معروفی از سر نخست
اینجا هم اشاره به سرمستی صوفیان است که دستزنان و رقصکنان هر سو میگردند و دستار و کلاهشان از سر افتاده است.
پایان نقل قول.
انواع دیگر کلاههای صوفیانه به نقل از کانال تلگرام ویراستار (آقای حسین جاوید):