گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۹۶

گر تنگ بدی این سینه من
روشن نشدی آیینه من
ای خار گلی از روضه من
دوزخ تبشی از کینه من
خورشید جهان دارد اثری
از کر و فر دوشینه من
آن کوه احد پشمین شده‌ست
از رشک من و پشمینه من
چون جوز کهن اشکسته شوی
گر نوش کنی لوزینه من
از بهر دل این شیشه دلان
باشد بر که در چینه من
از بهر چنین جمعیت جان
هر روز بود آدینه من
تا تازه شود پژمرده من
تا مرد شود عنینه من

اطلاعات

وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تنگ بدی این سینه من
روشن نشدی آیینه من
هوش مصنوعی: اگر در دل من تنگنای سختی وجود دارد، تو نمی‌توانی به روشنی و زیبایی آینه‌ام تبدیل شوی.
ای خار گلی از روضه من
دوزخ تبشی از کینه من
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو، تو تنها خار من هستی که زخم‌های کینه و عذاب من را نمایان می‌کنی.
خورشید جهان دارد اثری
از کر و فر دوشینه من
هوش مصنوعی: خورشید دنیا نشان‌هایی از زیبایی و شگفتی در وجود من دارد.
آن کوه احد پشمین شده‌ست
از رشک من و پشمینه من
هوش مصنوعی: کوه احد به خاطر حسادت من، پوششی نرم و پشمی به خود گرفته است.
چون جوز کهن اشکسته شوی
گر نوش کنی لوزینه من
هوش مصنوعی: وقتی که مانند گردو های کهنه شکسته می‌شوی، اگر هم نوش کن زیبا و تازه ای را، برای من خوشایند نیست.
از بهر دل این شیشه دلان
باشد بر که در چینه من
هوش مصنوعی: برای دل افرادی که احساساتی و آسیب‌پذیر هستند، این شیشه‌ی دل من دلیلی دارد که در دل آن رازهایی نهفته است.
از بهر چنین جمعیت جان
هر روز بود آدینه من
هوش مصنوعی: به خاطر وجود چنین جمعیتی، هر روز به معنای روز عید برای من است.
تا تازه شود پژمرده من
تا مرد شود عنینه من
هوش مصنوعی: بگذار که پژمردگی من تازه شود و به دنبال آن، دل‌باخته‌ام جان بگیرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۹۶ به خوانش عندلیب