غزل شمارهٔ ۲۰۹۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
شنیدن این غزل با صدای استاد محمدرضا شجریان زیبایی آن را دو چندان می کند.
درووووووووود
شنیدن این غزل با صدای استاد محمد رضا شجریان زیبایی آن را دو چندان خواهد کرد.
دومین مصراع بیت هشت، این گونه است: در "دشت" طوی پا آبله کن. که واژه ی دشت در اینجا به اشتباه، دست ثبت شده است.
استماع این شعر با تصنیفی که استاد ناصر فرهنگفر بر آن خلق کرده اند لطافتی ده چندان می یابد .
حاشیه ی آقای ایرج درست است لطفا اصلاح فرمایید.
بیت 8 :
در دست طوی => در دشت طوی
درود بر شما:
بسیار سپاسگزارم به شما به خاطر این سایت بسیار بسیار زیبا.
رومی: هزار سال دیگه به این شعرها - ما - صحبت خواهد شد.
پیوند به وبگاه بیرونی
ای زمان ؛ این استاد رومی کی بوده ؟ زیبا ئی غیر قا بل تصور , بدون شک .
با مهر
جعفر
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زار تو مرا یک سلسله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
تو سرو و گل و من سایه تو
من کشته تو تو حیدر من
تازه شد از او باغ و بر من
شاخ گل من نیلوفر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
روی خوش تو دین و دل من
بوی خوش تو پیغمبر من
باده نخورم ور زآن که خورم
بوسه دهد او بر ساغر من
آن کس که منم پابسته
او میگردد او گرد سر من
از این شعر با إجرائی متفاوت توسط همایون شجریان در تیتراژ فیلم سینمائی آرایش غلیظ استفاده شده است
سلام.میشه یکی لطف کنه معنی ظاهری این شعر رو توضیح بده؟
همایون شجریان دیوانه میکنه آدمو با اجرای جدید این شعر
محشره محشر
اجرای جدید این شعر توسط همایون شجریان به همراه انمیشین فوق العاده زیبا و معنا دارش آدم رو چنان از این دنیای مادی جدا میکنه و با خودش میبره که تا ساعتها مات و مبهوت میمونی..
در پاسخ به دوستی که معنای ظاهری شعر را می خواستند:
این غزل احتمالاً خطاب به حسام الدین سروده شده است و مولانا در آن او را با لحنی نوازشگر و تا حدی تغزلی سرزنش میکند و از سلوک بدون یاری و همراهی پیر ( در اینجا خود مولوی) بر حذر میدارد.
حسام الدین در فترتی که پس از اتمام دفتر اول مثنوی پیش آمد به عزلت و چله نشینی پرداخت ولی دوباره به سوی مراد خویش برگشت و در پی همین بازگشتِ فرخنده فرجام سرایش مثنوی از سر گرفته شده و دفتر دوم آغاز شد.
نکته هایی که طی این غزل به حسام الدین و در مفهومی وسیع به همهی سالکان گوشزد میشود در ابیات آغازین دفتر دوم مثنوی با تفصیل بیشتر آمده است: در آنجا به حسام الدین میگوید خلوت نشینی خوب است، ولی خلوت به معنای پرهیز از یار بد (اغیار) است نه دوری گزیدن از یار خدایی:
خلوت از اغیار باید، نه ز یار پوستین بهر دی آمد ، نه بهار ( مثنوی،دفتر دوم / بیت 25)
سلوک بدون بهرهمندی از راهنمایی و راهبریهای پیر به گمراهی میانجامد اما اگر با ارشاد پیر و در سایهی او صورت گیرد سالک را از پرتو خورشید حقیقت مستفیض میسازد تا جایی که خود خورشیدی روشنگر میشود.
مطلع شمس آی اگر اسکنـــدری بعد از آن هر جا روی نیکو فـری
بعد از آن هر جا روی مشرق شود شرق ها بر مغربت عاشق شـــود
(پیشین / ابیات 46-45)
1 – صنم:بت؛مجازاً: معشوق،محبوب،دلبر / با کسی دل یک دل کردن: با او مهربان و صمیمی شدن/ سر نهادن: تسلیم شدن، خود را فدا کردن
ای یگانهترین یار! ای محبوب! با منِ عاشق ، مهربان و بر سر پیمان باش؛ اگر من جانم را فدایت نکردم آنگاه گله کن.
2 – خوش: خوب،نیکو/ سلسله:زنجیر
من در عشق تو دیوانه شدهام، به خاطر خدا از آن زلف پرحلقه و دلربایت زنجیری در گردن این دیوانه بیفکن.
3 – سی پاره: قرآن(که سی جزءدارد)/ چلّه: چهل روزی که سالکان به گوشه نشینی و اعتکاف میپردازند(در مصراع دوم چله بدون تشدید خوانده میشود).
قرآن به دست در گوشهای به چله نشینی پرداختی.قرآن ناطق منم؛اعتکاف را رها کن و نزد من بیا.
4 – مجهول: ناشناخته، ناشناس/ غول: موجود خیالی که گفته میشد در بیابانها مسافر تنها را به بیراهه میکشاند و هلاک میکند.(در اینجا نماد مدعیان دروغین ارشاد است)
تنها سفر مکن و با افراد فریبنده و گمراه کننده نیز همراه مشو. حتماً با قافلهای که پیر و سالاری راه شناس دارد سفر کن.
5 – مطرب دل : شاد کنندهی دل / مشغله : بانگ ، فریاد
ای مطرب شادی بخش با آن نغمههای شیرین و دلنشین مغز مرا پر از آهنگ و نوا کن.
6 – شعلهی رو: پرتوِ چهره
ای یاری که همچون ماه و زهره چهرهای زیبا و درخشان داری با فروغ چهرهات چشمان مرا روشن کن( چشم مرا به دیدارت روشن کن).
7 – شُبان : چوپان( در پهلوی shupan). در اینجا با تشدید«ب» خوانده میشود.(shobban)/ طور:
یا حوریب، کوهی در شبه جزیرهی سینا که موسی(ع) در آن به مناجات با خداوند میپرداخت.
بیت اشاره دارد به داستان زندگی موسی(ع) که مدت ده سال برای پدر زنش شعیب پیامبر در مدین چوپانی کرد و پس از آن در بازگشت به مصر در وادی أیمن آتشی در کوه ( طور) دید. به سوی آن رفت و در همان جا به پیامبری برگزیده شد.(نک:سورهیطه،آیات13-10و قصص،آیات30-29)
8– نعلین: یک جفت کفش/ آبله:تاول/ دشت طُوی: وادی مقدس أیمن که در آن خداوند با موسی سخن گفت.
در بیت پیش شاعر به داستان موسی اشاره داشت، در این بیت و ابیات بعدی نیز به همین موضوع میپردازد:
وقتی موسی در کوه( طور) به آتش( درخت فروزان ) رسید، ندایی شنید که :«....کفشهایت را در بیاور. همانا که تو در وادی پاکیزهی طُوی هستی»(سوره طه ، آیه 12)
برای رسیدن به یار با پای برهنه آنقدر راه برو که پایت تاول بزند.
9 – در طور خداوند با موسی سخن میگوید و از جمله از او میپرسد : «ای موسی! این چیست که در دست راست خود داری؟ گفت: این چوبدستی من است که بر آن تکیه میکنم و با آن برای گوسفندانم برگ میریزم و آن فواید دیگری هم برای من دارد»(طه ، آیات 18و17)
(با توجه به سخن موسی که گفته بود بر چوبدستی خود تکیه میکنم، مولوی به مخاطب خود و همهی سالکان میگوید:)تکیهگاه تو خداوند است نه عصا. عصا و هر تکیهگاه دیگر جز خداوند را دور بینداز و آن را رها کن.( از غیر خدا ببر . اغیار را رها کن).
10 –فرعون:لقب پادشاهان مصر باستان و در این جا مقصود فرعون معاصر موسی است(منفلی دوم پسر رامسس دوم)/ هوی: میل و خواهش نفس / حیوان (hayavan ): جانور
فرعونِ هوی: اضافهی تشبیهی است : شاعر نفس و هواجس نفسانی را به فرعون تشبیه کرده است. وجه تشابه دور بودن از خداوند است یا مانع بودن در راه رسیدن به خدا. /زنگله: زنگوله
چون نفس فرعون صفت به حیوان تبدیل شد آن را رام و مطیع خود گردان و به گردنش زنگوله بیاویز.
"منبع: پیوند به وبگاه بیرونی"
وبلاگ دکتر حسین خسروی
اجرای متفاوت این شعر را با صدای سپیده رییس سادات حتما گوش کنید
از جناب حسین اقا بخاطر شرح مبسوطشان صمیمانه سپاسگزارم
درود بر دوستان گرانقدر
جناب شمسس الحق... و اما پرسشی دیگر :
براستی مخاطب این غزل کیست یا چیست ؟
آیا در غزل زیبای فوق، پای زیبا رویی در میان بوده است یا خیر ؟
جناب آقای حسین...
با سپاس از زحمت حضرتعالی...
برگردانِ امروزیِ این غزل، مندرج در بالا، براستی شگفت آور بود چرا که هیچ نقطه تمرکزی در این برگردان ( نه خودِ غزل ) به چشم حقیر نخورد...
لطفا حاشیه ای متمرکزتر که دارای مرکز ثقلی درخورِ تفکرات حضرت مولانا باشد، مرقوم بفرمایید...
صنما جفا رها کن
بنام خداوند مُمِدّ حیات.
عرض ادب و احترام به دوستان و اساتید بزرگوار.
برگردان امروزیِ این غزل زیبا،از دید این کمترین...
با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن
یعنی :
ای جان دل من، ( یه بار هم که شده )، به منِ عاشق، روی خوش نشون بده...
اگه دیدی که من تسلیم شرایط تو نشدم، و لایق تو نبودم، در اون صورت، این ستم ( ندیدن رویت ) را در حقم روا دار.
----------------------------
مجنون شدهام ، از بهر خدا ؛ زان زلف خوشت یک سلسله کن
یعنی :
(از شوق دیدار تو) دیگه طاقتم تموم شده... تو رو بخدا قَسَمِت میدم،
که گوشه ای از رویِ ماهت رو نشونم بدی...
------------------------------
سی پاره به کف در چلّه شدی سی پاره منم ترک چله کن
یعنی :
به امیدِ پیدا شدن یه شریک مطمئن، خودتو توی خونه ی فِکرِت، حبس کردی و به کسی روی خوش نشون نمیدی...
( من بهت ثابت میکنم که ) اون آدم مطمئن منم... از این تنهایی، بیا بیرون و همدم من شو...
---------------------------
مجهول مرو با غول مرو زنهار سفر با قافله کن
یعنی :
(اگرم خواستی به مراد دلت برسی)، یادت باشه که در این راه، گول حرفای آدمای ناشناس و شیاد و چاپلوس رو نخوری.
(و راه و رسم) عاشقی رو فقط از عاشقای واقعی و سرشناس الگو بگیر.
------------------------------
ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغز مرا پر مشغله کن
یعنی :
عزیز دل من...(ای شادی بخش دل من)، اجازه بده تا از شنیدن صدای قشنگ و دلنشینت،
تمام ذهن و افکارم، مدام درگیر تو بشه طوریکه دیگه نتونم از فکرِت بیرون بیام.
-----------------------------
ای زهره و مه ، زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن
یعنی :
ای ماه تابان من... از درخشش زیبایی چهره ات،
چشمای منو هم، مثل دو نور، درخشان کن. ( چشمان مرا به نورِ دیدنت، مزیّن کن)
-----------------------------
ای موسی جان، شبّان شدهای بر طور برو ترک گله کن
یعنی :
ای لایق یه عشق پاک... توداری ( با دلایل و گزینه های کم ارزش )، زمان رو برای انتخاب مناسب، تلف میکنی.
( برای رسیدن به یه عشق واقعی )، باید دست از اون دلایل و گزینه های کم اهمیت برداری و زودتر وارد عرصه ی عاشقی بشی.
--------------------------------------
نعلین ز د و پا بیرون کن و رو در دشت طوی پا آبله کن
یعنی :
و دراین عرصه، (عاشقی) رسم بر این است که اندکی هم معشوق از خودش مایه بذاره و به پای شرایط عاشق ( واقعیش ) بسوزه و بسازه.
-----------------------------------
تکیه گه تو حق شد نه عصا انداز عصا و آن را یله کن
یعنی :
( یقین داشته باش که ) بهترین تکیه گاه برای تو، منم ( که عاشق حقیقیت هستم )، نه اون رویاهای رنگینِ توی فکرت.
اون افکار و رویاها رو دور بنداز و دیگه هم دنبالشون نرو.
--------------------------------------
فرعون هوا چون شد حیوان در گردن او رو زنگله کن
یعنی :
و هرگاه (در مسیر یافتن یار مناسب )، احساس کردی که دلت داره بر عقلت چیره میشه و گرفتار وسوسه ی انتخاب بین درست و اشتباه، ( خطاهای طبیعی و گریز ناپذیرانسانی ) شدی،
میخِ افسار هجوم اون افکار بی اساس رو محکم در زمین بکوب و کنترلشون کن.
--------------------------------
درود بر همه دوستداران حضرت مولانا.
--------------------------------------
سلام
اگه می خواید یکی از بهترین اجراهای سولو در سبک راک رو گوش کنید پیشنهاد می کنم سی پاره پویا محمودی رو هم گوش بفرمایید.قطعآ خالی از لطف نخواهد بود
من تازه شنیده ام
واقعا شنیدن این غزل باصدای استاد شجریا و استاد همایون شجریان در تیتراژ فیلم آرایش غلیظ احساس عجیبی می دهد.
با سپاس از شما.
علی از کرمانشاه.
بابا فوق العادس.دیونه میکنه ادمو.خداییش لایک داری همایون خاااااااان
رقص سماع همراه با من صنما
پیوند به وبگاه بیرونی
جناب دکتر حسین خسروی ، توضیحات شما خیلی جالب و دلنشین است.
از شما و دگر بزرگان ادب تشکر میکنم.
این مغز مرا پر مشغله کن
مرسی, توضیحاتتون عالی بود,کلی استفاده کردم
با عرض شرمندگی یه بیت رو جا انداختم، درستش اینه:
سلام
متن آهنگ (همایون شجریان - آرایش غلیظ):
* با من صنما دل دل دل دله دله دل دل یک دل دل یک یک دله کن *
* با من صنما دل دل دل دله دله دل دل یک دل دل یک یک دله کن *
* گر سر ننهم، گر سر ننهم وانگه گله کن *
* با من صنما دل دل دل دله دله دل دل یک دل دل یک یک دله کن *
* ای مطرب دل زان نغمه خوش، این مغر مرا پر مشغله کن *
* ای مطرب دل زان نغمه خوش، این مغر مرا پر مشغله کن *
* سی پاره به کف، در چله شدی، سی پاره به کف، در چله شدی *
* سی پاره منم ترک چله کن، سی پاره منم ترک چله کن *
* با من صنما دل دل دل دله دله دل دل یک دل دل یک یک دله کن *
* گر سر ننهم، گر سر ننهم وانگه گله کن *
* با من صنما دل دل دل دله دله دل دل یک دل دل یک یک دله کن *
با تشکر
تصور کنید این شعر وصف حال عاشقیه که به معشوقش میگه تو فقط به من نظری بکن یا فقط دل به من بده و اون وقت اگر من سر ندادم در راه تو اونوقت از من گله داشته باش . به نظرم موسیقی همایون شجریان حالت زاری و نیاز این عاشق رو بیان نمی کنه و بیشتر فریاد و هیاهو شده و هیچ عاشقی در هنگام اظهار نیاز فریاد بر سر معشوق نمی کشه. یه اجرایی هست با صدای شهرام ناظری و تصنیف سازی استاد پایور بر روی این شعر که بسیار ملیح تر و مناسب تره توصیه می کنم دوستان گوش بدید بهش .
در واقع این یکی از بهترین غزلهای مولانای کبیر هست و زمانیکه همایون شجریان با آن صدای دیوانهکننده اش این غزل را با آن شیوه خواند، بر عشق این غزل افزود و هرزمانیکه این قطعه را میشنوم، واقعا از خود بی خود میشوم.
سپاس بی کران از جناب حسین بابت تفسیر بسیار زیبای شعر
سلام دوستان کسی میدونه معنی مصرع 'من کشته ی تو تو حیدر من 'و مصرع 'میگردد او گرد سر من'چی میشه ؟ممنون میشم جواب بدین
مولوی این غزل را به احتمال زیاد از این رباعی ابوسعید ابوالخیر الهام گرفته؛
ای نه دلهٔ ده دله هر ده یله کن
صراف وجود باش و خود را چله کن
یک صبح با خلاص بیا بر در دوست
گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
سلام
در مصرع ای موسی جان شبّان شدهای
به نظر می رسد کلمه «چوپان» مشکلی از نظر معنایی ایجاد نمی کند و وزن را هم درست می کند تا نیاز نباشد به شبّان تشدید بدهیم
ای موسی جان چوپان شدهای
دوستان کسی می داند که بحر عروضی چیست؟
دوستان کسی می داند که بحر عروضی «مستفعلتن مستفعلتن» چیست؟
حمید عزیز
مستفعلتن مستفعلتن در حقیقت همان وزن مفعول فعلن مفعول فعلن است
دوست عزیز، توانای دانا
معادل وزن "مستفعلتن" می تواند "فٓعلُن فٓعٓلُن" باشد..
سلام.... در اشعار مولانا چیزی جز زیبایی و عمق درک از هستی ، نمیشه دید... خدا به ما هم این دیدگاه رو بده تا جهان پر از زیبایی بشه.... و این شعر به صدای اسمانی استاد جانانم متصل بشه دیگه واقعا باید چشم بست و گوش جان کرد.... تنشون سلامت... محمدرضا شجریان
شنیدن شعری بی نظیر از مولانای بزرگ از دهان استاد بی مانندی چون محمد رضا شجریان ،یاد آور این مصرع از دیوان حافظ هست که :
"صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند"
این شعر واقعا زیباست اما داشتن شعور ادبی بسیار بالای استاد شجریان زیبایی اون رو صدچندان کرده.
درود بر مولانا
درود بر استاد شجریان
ضمن تشکر از مدیر محترم این سایت ، از برادر عزیزمون جناب آقای حسین بابت توضیح و تفسیر زیباشون سپاسگزارم .
با عرض سلام خدمت دوستان و سروران فرهیخته، می دانید معارف عرفانی بسیار عمیق و بلند است و هر کس به اندازه ظرفیت وجودی و بزرگی روحی خود بهره می برد. هر چه روح انسان بزرگتر و قابلیت بیشتری داشته باشد لذت بیشتری می برد. باید به بلوغ رسید تا برخی مفاهیم را درک کرد. عرفا این مطلب را اینچنین بیان می کنند که اگر انسان بخواهد به نوزاد شیرخواری که فقط توانایی شیر خوردن را دارد از خوشمزگی غذاهای لذیذ و مطبوع ایرانی مانند چلوکباب و قرمه سبزی و فسنجان و مرغ و ماهی بگوید، او نمی تواند درک کند تا زمانی که خودش بزرگ شود و به بلوغ برسد،آنگاه خودش آن غذاها را می چشد و لذت آنها را درک می کند. بنظر بنده حقیر بیشترین لذت از این شعر و مفاهیم عرفانی بلند آن را خود مولانا برده و دیگر عرفا که به بلوغ رسیده اند. از خداوند می خواهیم ما را هم در این راه یاری کند و بی نصیب نمانیم.
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی، در مورد پیشنهاد جناب عباسی از فسا برای جایگزینی کلمه چوپان بجای شبان در مصرع "ای موسی جان شبان شده ای"، بنده نمی دانم کلمه چوپان از چه زمانی وارد ادبیات شعری ما شده؟ آیا در اشعار مولانا از کلمه چوپان در جایی استفاده شده یا خیر؟ در مورد این موضوع باید اساتید فن نظر بدهند ولی می دانیم از کلمه شبان در شعر معروف "موسی و شبان" استفاده شده،" دید موسی یک شبانی را براه" ضمناً اگر در مصرع مذکور "شبان" بدون تشدید و کمی باسرعت بیان شود بنظر بنده مشکلی ایجاد نمی شود لطفاً یکبار "شبان" را بدون تشدید و کمی با سرعت تکرار کنید" ای موسی جان شبان شده ای" اساتید راهنمایی کنند.
با سلام خدمت مسئولان محترم سایت، ضمن تشکر از زحمات ارزنده شما لطفاً همانطور که دوستان هم اشاره کرده اند در بیت هشتم "در دشت طوی" را اصلاح فرمائید. با تشکر
با احترام به تمام بزرگان و اساتید آواز ایران،کاری که همایون شجریان کرد فکر نکنم دیگه مادر بزاید که بخواهد تکرار کند.
شهرام ناظری خیلی زیبا و تاثیرگذار تر این رو خونده نسبت به بقیه
من این غرل دیگه ای که با همین بیت شروع میشه، رو هم شنیدم:
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زار تو مرا یک سلسله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
...
متن کاملش رو "علی" تو این صفحه نوشته.
کسی میدونه شاعر این یکی غرل کی هستش؟؟
با سلام و سپاس از
عزیزان که متنها نوشتن
اما مهمترین نکته را ندیده اند و نگفته همچنان راز گونه مانده
عارفی چون مولانای جانها نفس را رها کرده شخص نیست یعنی برای خویش شخصیت و تصور فکری که بخواهد در تلاش برای حفظ ان باشد ندارد
او با حق و هستی یکی شده در وحدت است پس او به هر چیزی اشاره میکند با من و شما و همه کسانی که در اینده گفت های او را بخوانند است
پس دل یک دله کردن با مولانا نه برای حسام الدین است میخواهد یک دله کردن را بیاموزیم
یک دله نه یعنی هم خواست شدن و تمنای جسمی و خواهش نفسانی مشترک بلکه معنی دل تهی کرن از غیر است در این صورت فقط دلها هم دلند وگرنه خواسته من با همخواسته ام یک دلی و با بقیه درتضاد است و دشمنی
آیا میتوانید با دل مولانا که خالی بود و جز نام یار نداشت هم دل شوی بسم الله بقیه شعر را خود در وجودت معنی کن
سلام بزرگواران
یه خواهشی داشتم.
هر چند هر کسی آزاده که هر برداشتی دوست داره از شعر بکنه.
ولی نباید برداشت شخصی خودمون رو که با ذائقه خودمون سازگاره رو به صاحب شعر،که عارف بزرگی بوده مثل حضرت مولانا نسبت بدیم.
افرادی مثل مولانا و حافظ وقتی شعری میگفتند با دید عرفانی میگفتند. این همه مولانا تلاش کرد برای اینکه ذوق عرفانی خودش رو به منو و شما منتقل کنه.
به ما بگه عاشق خدا شدن چه لذتی داره.
دین داری کردن و عشق بازی با خدا چه لذتی داره.
لذتی که باعث میشه امیرالمومنین علی علیه السلام در دل شب اون طور پر سوز و گداز با خدا به راز و نیاز بپردازه.
حالا برخی از مناجات هاشون رو هم برای ما به یادگار گذاشتن که ما هم عشق بازی کنیم با خدای عالم.
بدونیم که همه ی جمال های دنیایی فانی هستند و زیبای مطلق خداست. به جای مجاز دنبال حقیقت باشیم.
حداقل عشق مجازی رو مقدمه کنیم برای فهم عشق حقیقی.
چون قراره اگه خوب عاشقی کردیم تو دنیا، به جایگاه بلندی که بهش میگن لقاءالله برسیم. رضوان الهی رو ما درک نمیکنیم که چه لذتی داره.
چون نمیریم دنبالش.
ولی مولوی ها و حافظ ها به زبان شعر ما ترغیب کردند به عشق بازی با خدا.
پس به این موضوع بیشتر فکر کنیم. به نگاه بلندشون فکر کنیم. همه چیز رو تو عشق دختر و پسر خلاصه نکنیم.
چون عشق یک زن و شوهر باید زمینه ساز عشق به خدا باشه.
نیاز به یادآوری نیست که عشق هایی که با کارهای حرام همراه هست و به اسم دختر بازی و دوست پسر گرفتن ها داره رواج پیدا میکنه منظور نظر این شعرای دلسوخته عارف نیست.
خواهش می کنم یه مقدار با نگاه عمیق تر به شعرهای زیبای عرفامون که عاشق خدا بودن توجه کنیم.
بهتر بود به جای وزن پنج هجایی مستفعلتن نوشتهمیشد: مفعول فعل یا مستفعل فع.
چه خیااااال هاااااااااا گذر کرده است و گذر نکردخابی تو چه مظهری هری که ز جلوه ی قدسیااان.......
ای موسی جان شبان شده ای؟؟؟!
چوپان شده ای
سلام خدمت دوستان عزیز خصوصا جناب آقای اکبر (خان گل)
فرمودید باید بررسی شود که کلمه چوپان از چه زمانی وارد ادبیات فارسی شده است
بررسی سختی نیست داخل همین گنجور در بخش مولانا سرچ بفرمایید موارد متعددی استفاده شده است
نشاید بره را از جور چوپان
ز چوپان جانب گرگان رمیدن
که این چوپان نریزد خون بره
که او جاوید داند پروریدن
به علی اکبر غلامی عزیز
آتش است این بانگ نای نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
زندگی روزمره قدرت تفکر را از آدما میگیره
مگه نه اینکه پیامبر گفته لحظه ای تفکر از صد سال عبادت بهتره
هرکس بالاخره این راه طولانی را پیدا میکنه آنچنان که از هزار مرغ فقط سیمرغ به پایان راه رسیدند.
بیت آخر هم که مطلبو گفته ودر آخر قصری که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
سلام وجود حرف چ در کلمه چوپان خود مبین فارسی بودن کلمه است
در یکی از روز ها آیه ای را زمزمه میکرد
(لها ما کسبت و علیها ما ا کتسبت)
در آن روز رادیو نیز هنگام قبل از اذان ظهر قرائت آیه فوق میکرد یعنی لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت با خوشی با یار خود گفت این نشانه ایست از جانب پروردگار!
همکار او با بی اعتنایی .
بعد از ظهر آن روز با لبخند شادی از عشق
غزل (منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر) را بر زبان جاری میسازد
در روز بعد هنگام ظهر تلویزیون بر روی حالت رادیو روشن است
پس از اینکه با شادی وارد خانه میشود ترانه ای در آن رادیوی تلویزیون در حال پخش است
ترانه
منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر ebrahimozbek
آقای حمیدرضا رضایی پایور این شعر را به زیبایی در آواز ابوعطا اجرا کردن
غزل قشنگیه. اما باید بگم که این غزل در نسخههای خطی قدیمیتر و معتبر دیوان شمس مثل: نسخهی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده. و به قول استاد مجتبی مینوی: اگر غزلی در این سه نسخهٔ معتبر نباشه؛ نتیجه اینه که از مولانا نیست.
درود بر دوستان گرامی و مخصوصا پدید آورندگان این مجموعه ارزشمند.
من به دنبال ترجمه معتبر انگلیسی از این غزل برای چند دوست غیر ایرانی هستم. متاسفانه تا کنون موفق نشده ام. چندین وب سایت ترجمه دیوان شمس را هم ورق زدم اما این غزل در آن ها نبود. یکی دو ترجمه بسیار ابتدایی هم در اینترنت دیدم که حیفم آمد چنین کلام پر ارزشی را با یک ترجمه نازل به غیر ایرانیان معرفی کنم. ممنون میشوم اگر کسی بتواند در این کار به نحوی مرا یاری دهد.
سلام آقا بابک
لطفا تفسیر آقای پرویز شهبازی در برنامه گنج حضور را هم نگاه کنید.
موفق باشید
چند بیت از این غزل زیبا رو از جمله زنده یاد شجریان در یک اجرای خصوصی به آواز خوانده:
درود و ادب
اگر غزل را از محدویت اشخاص و مناسبتها دور کنیم بی گمان یک غزل ناب عرفانی برای همه انسانها می باشد .سی پاره به کف در چله شدی: اشاره به چله نشینی سالک و عارف حق که در خلوت خود قرآن و اذکار الهی بر زبان جاری میکند.سی پاره منم ترک چله کن: منظور از "سی پاره منم"همان پیر و خداوند و هر انسان روشن ضمیر و معشوق میتوان دانست..
بیت زیبای:ای موسی جان شبان شده ای....جان هر کسی چون موسی گرفتار شبانی و انسانها می باشد،برای رسیدن به نور و سعادت الهی،باید گَله "آدمیان و جهان مادیگرای "را رها کرد وهمچون موسی به طور"جایگاه اشراق" رفت..
ترکیب زیبا و هنری"فرعون هوا" ....همان نفس که باید او را به بندگی خود در آورد و رام و اهلی کرد
بهمن افشانی
عجب موسیقی ساختن همایون شجریان و سهراب پورناظری 💐
بس سال گذشت، زین خواهش و دعوت
یا عزم ضیافت کن، یا فاصله کن
علیرضا غفاری حافظ