غزل شمارهٔ ۲۰۹۴
یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
چون مستمعان جمله بروند
گویم غم نو با یار کهن
کی سیر شود ماهی ز تری
یا تشنه حق از علم لدن
گر سیر شدند این مستمعان
جان میشنود از قرط اذن
اطلاعات
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک قوصره پر دارم ز سخن
جان میشنود تو گوش مکن
هوش مصنوعی: من در دل خود یک کلام زیبا دارم که جان را به شنیدن وا میدارد، اما تو نیاز نیست به آن گوش بدهی.
دربند خودی زین سیر شدی
گیری سر خود ای بیسر و بن
هوش مصنوعی: در اسارت خود گرفتار نشو، زیرا این مسیر تو را به جایی نمیبرد. خود را از این وضعیت رها کن، ای کسی که نه سر داری و نه پایگاهی.
چون مستمعان جمله بروند
گویم غم نو با یار کهن
هوش مصنوعی: به محض اینکه همه شنوندگان بروند، به یار قدیمیام میگویم که غم جدیدی دارم.
کی سیر شود ماهی ز تری
یا تشنه حق از علم لدن
هوش مصنوعی: ماهى هرگز از رطوبت سیر نمیشود و تشنهاى نیز از دانش الهى سیراب نمىگردد.
گر سیر شدند این مستمعان
جان میشنود از قرط اذن
هوش مصنوعی: اگر این شنوندگان سیر و راضی شدند، روحشان از صدای ساز به وجد میآید و لذت میبرد.