غزل شمارهٔ ۲۰۸۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۸۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
سلام. لطفا در مصراع دوم بیت سوم اصلاح شود: رسیدی به یار
با سلام اون بیتی که یار جانی و یار خرد دارد خرد را چگونه بخانیم و چه معنی می دهد؟
@ فضه،
خِرَد>>> عقل
بخانیم؟ >>>بخوانیم
و البته اون >>> آن
@بابک
اگر یار خرد یار عقل باشد در مصرع معنی نمی دهد وزنش هم خوب نمی شود ولی اگر خرد به فتح خ و سکون راء وبه معنای گل باشد شاید استعاره ای از جسم باشد.
فضه جان،
دو مصراع نخست این بیت و بیت بعد را ببین و قیاس کن، جان با جسم در تضاد است و هوا (یعنی هوا و هوس>>>بی خردی) که در تضاد با خِرَد است.در مصراع نخست بیت آغازین نیز تضاد را می بینی.
در مصراع دوم بیت مورد نظر شما، "ببردی تو جان" دو معنا می دهد:
یکی آنکه تو بَرنده جان شدی (پیروز شدی، جان را یافتی)، و دیگری آنکه تو جان را گرفتی (مانند "تو جانم را گرفتی"، یعنی جان را کُشتی)...
در این غزل او از تضاد یعنی دوگانگی می گوید، و سپس از وحدت یا یگانگی ...
@بابک چندم ممنونم تحلیل قشنگی ارائه دادید من جان ببردن تعبیر قشنگی هم به معنای پیروز شدن و هم معنای مرگ می توان گرفت چون از دید اسلام لحظه مرگ لحظه پیروزی و لقاءالله است
تفسیر ابیات ۱، ۳ و ۴ فوق:
انسان دارای دو بعد جسم و جان است، مولانا در همین رابطه خطاب به انسان میگوید: تن و جسم تو از جنس این جهان خاکی بوده و روح و دلت متعلق به جهان دیگری است. و لذا هوا و هوس دنیوی با جسم تو همراه است و روح و جان تو در تسلط خدای یکتا میباشد.
حال به سبب اختیاری که به تو عطا شده، اگر کشش و تمایلت به سمت آن روح و خرد الهی است، بدان که در نهایت به آن جبروت اعلا نائل شده و جانت از این قفس مادی آزاد گردیده است.
و چنانچه با این جسم خاکی و تمایلات نفسانی آن همنشین و یار هستی، بطور حتم در این خاکدان ذهن و دنیای محدود باقی خواهی ماند.