گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۸۶

من کجا بودم عجب بی‌تو این چندین زمان
در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان
تو مرا دستور ده تا بگویم حال ده
گرچه ازرق پوش شد شیخ ما چون آسمان
برگشا این پرده را تازه کن پژمرده را
تا رود خاکی به خاک تا روان گردد روان
من کجا بودم عجب غایب از سلطان خویش
ساعتی ترسان چو دزد ساعتی چون پاسبان
گه اسیر چار و پنج گه میان گنج و رنج
سود من بی‌روی تو بد زیان اندر زیان
ور تو ای استاسرا متهم داری مرا
روی زرد و چشم تر می‌دهد از دل نشان
رحم را سیلاب برد یا نکوکاری بمرد
ای زده تیر جفا ای کمان کرده نهان
ای همه کردی ولی برنگشت از تو دلی
ای جفا و جور تو به ز لطف دیگران
باری این دم رسته‌ام با تو درپیوسته‌ام
ای سبک روح جهان درده آن رطل گران
واخرم یک بارگی از غم و بیچارگی
سیرم از غمخوارگی منت غمخوارگان
مست جام حق شوم فانی مطلق شوم
پر برآرم در عدم برپرم در لامکان
جان بر جانان رود گوش و هوشم نشنود
بینی هر قلتبوز و چربک هر قلتبان
همچو ذره مر مرا رقص باره کرده‌ای
پای کوبان پای کوب جان دهم ای جان جان
ای عجب گویم دگر باقیات این خبر
نی خمش کردم تو گوی مطرب شیرین زبان
اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیات
و الحیات فی الممات فی صبابات الحسان
قد هدانا ربنا من سقام طبنا
قد قضی ما فاتنا نعم هذا المستعان
آقچالار دور گؤزلری، خوش نسا اول قاشلاری
اؤلدیره‌ریز سواری، کیمدیر اول آلپَرسلان
نورکم فی ناظری حسنکم فی خاطری
ان ربی ناصری رب زد هذا القرآن
دب طیف فی الحشا نعم ماش قد مشا
قد سقانا ما یشا فی کأس کالجفان
ارفضوا هذا الفراق و اکرموا بالاعتناق
و ارغبوا فی الاتفاق و افتحوا باب الجنان
وقت عشرت هر کسی گوشه خلوت رود
عشرت و شرب مرا می‌نباید شد نهان
از کف این نیکبخت می‌خورم همچون درخت
ور نه من سرسبز چون می‌روم مست و جوان
چون سنان است این غزل در دل و جان دغل
بیشتر شد عیب نیست این درازی در سنان
فاعلاتن فاعلات فاعلاتن فاعلات
شمس تبریزی توی هم شه و هم ترجمان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من کجا بودم عجب بی‌تو این چندین زمان
در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان
هوش مصنوعی: من در کجا بوده‌ام؟ عجب اینکه بدون تو این همه زمان گذشته است. در تلاش برای یافتن تو هستم، مانند تیری که در کمان منتظر پرتاب است.
تو مرا دستور ده تا بگویم حال ده
گرچه ازرق پوش شد شیخ ما چون آسمان
هوش مصنوعی: از تو می‌خواهم که به من بگویی چه بگویم، اگرچه پیشوای ما به اندازه آسمان غمگین و افسرده شده است.
برگشا این پرده را تازه کن پژمرده را
تا رود خاکی به خاک تا روان گردد روان
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که پرده را کنار بزن و تازگی و سرزندگی را به چیزهای پژمرده برگردان. با این کار، خاک از خاک خارج می‌شود و زندگی و جریان تازه‌ای پیدا می‌کند.
من کجا بودم عجب غایب از سلطان خویش
ساعتی ترسان چو دزد ساعتی چون پاسبان
هوش مصنوعی: شگفتا که من در غیبت از مولای خود چقدر احساس ترس و نگرانی می‌کنم؛ گاهی مانند دزدی که در کمین است و گاهی مانند نگهبانی که در حال مراقبت است.
گه اسیر چار و پنج گه میان گنج و رنج
سود من بی‌روی تو بد زیان اندر زیان
هوش مصنوعی: گاهی درگیر مشکلات و سختی‌ها هستم، و گاهی در میان خوشی‌ها و دردها، اما نتیجه‌ام بدون حضور تو تنها زیان می‌آورد.
ور تو ای استاسرا متهم داری مرا
روی زرد و چشم تر می‌دهد از دل نشان
هوش مصنوعی: اگر تو، ای نازنین، مرا متهم کردی، باید بدانی که چهره‌ام زرد و چشمانم پر از اشک، نشانه‌هایی از دل پر درد و غم من است.
رحم را سیلاب برد یا نکوکاری بمرد
ای زده تیر جفا ای کمان کرده نهان
هوش مصنوعی: رحم و محبت را سیلاب‌های مشکلات و سختی‌ها از بین برد یا نیکی و خوب‌کاری از بین رفت. ای کسی که تیرهای ستم به تو اصابت کرده، مانند کمانی که تیرش پنهان است.
ای همه کردی ولی برنگشت از تو دلی
ای جفا و جور تو به ز لطف دیگران
هوش مصنوعی: ای همه چیز تو کردنی، اما دل هیچ‌کس به تو برنگشت. جفا و ظالمی تو، اما محبت دیگران از این بدتر نیست.
باری این دم رسته‌ام با تو درپیوسته‌ام
ای سبک روح جهان درده آن رطل گران
هوش مصنوعی: در این لحظه از قید و بندها آزاد شده‌ام و به تو پیوند خورده‌ام، ای روحی سبک و آزاد، به من وزنه‌ای از بار سنگین دنیا بده.
واخرم یک بارگی از غم و بیچارگی
سیرم از غمخوارگی منت غمخوارگان
هوش مصنوعی: یکدفعه از غم و بیچارگی خود خسته شدم و دیگر نمی‌توانم تحمل کنم خوشی‌ها و مراقبت‌هایی که از طرف غم‌خواران به من می‌شود.
مست جام حق شوم فانی مطلق شوم
پر برآرم در عدم برپرم در لامکان
هوش مصنوعی: من با نوشیدن از جام حقیقت به حالتی بی‌نهایت و زوال ناپذیر می‌رسم؛ از حالت وجود خارج شده و در مکانی که هیچ محدودیتی ندارد، اوج می‌گیرم.
جان بر جانان رود گوش و هوشم نشنود
بینی هر قلتبوز و چربک هر قلتبان
هوش مصنوعی: جانم به سوی معشوق می‌رود و گوش و هوشم آنقدر غرق در عشق است که نمی‌شنود. هر جنبش و حرکتی را که او انجام می‌دهد، می‌بینم و احساس می‌کنم.
همچو ذره مر مرا رقص باره کرده‌ای
پای کوبان پای کوب جان دهم ای جان جان
هوش مصنوعی: مانند یک ذره گرد و غبار، مرا به رقص درآورده‌ای و با هر قدمی که بر زمین می‌زنم، جانم را فدای تو می‌کنم، ای عزیزترین من.
ای عجب گویم دگر باقیات این خبر
نی خمش کردم تو گوی مطرب شیرین زبان
هوش مصنوعی: عجب است که بگویم دیگر از این خبر چیزی باقی نمانده است. من سکوت کرده‌ام، ولی تو همچنان با صدای دلنشینت صحبت کن.
اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیات
و الحیات فی الممات فی صبابات الحسان
هوش مصنوعی: من را بکشید، ای دوستان، زیرا در مرگ من زندگی وجود دارد و زندگی در مرگ، در عشق ورزی به زیبایی‌هاست.
قد هدانا ربنا من سقام طبنا
قد قضی ما فاتنا نعم هذا المستعان
هوش مصنوعی: پروردگار ما ما را از درد و بیماری شفا بخشید و آنچه را که در گذشته از دست داده بودیم، جبران کرد. چه نعمتی است که به آن پناه می‌بریم.
آقچالار دور گؤزلری، خوش نسا اول قاشلاری
اؤلدیره‌ریز سواری، کیمدیر اول آلپَرسلان
هوش مصنوعی: اقاجان در باغ‌ها خوش می‌رقصد و زیبایی‌هایی را به نمایش می‌گذارد که در برابر زرق و برق آنها، قلب‌ها نرم و لطیف می‌شود.
نورکم فی ناظری حسنکم فی خاطری
ان ربی ناصری رب زد هذا القرآن
هوش مصنوعی: در چشمانم نور شماست و زیبایی‌تان در ذهنم جای دارد. پروردگار من یاور من است. ای پروردگار، این قرآن را افزایش ده.
دب طیف فی الحشا نعم ماش قد مشا
قد سقانا ما یشا فی کأس کالجفان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لذت حاصل از حضور و دوستی در دل اشاره دارد. شاعر می‌گوید که اگرچه درد و مشکلاتی وجود دارد، اما در کنار دوستان و دلبستگی‌های دلپذیر، زندگی شاداب و مفرح می‌شود. او با اشاره به نوشیدنی‌ای که از دلِ محفل و دوستی در دست دارد، از طعم شیرین لحظات خوش زندگی صحبت می‌کند. به‌طور کلی، این بیت به اهمیت دوست‌داشتن و لذت بردن از زندگی در کنار دیگران می‌پردازد.
ارفضوا هذا الفراق و اکرموا بالاعتناق
و ارغبوا فی الاتفاق و افتحوا باب الجنان
هوش مصنوعی: این جدایی را رد کنید و به آغوش یکدیگر بروید، به توافق و نزدیکی تمایل داشته باشید و دروازه‌های بهشت را بگشایید.
وقت عشرت هر کسی گوشه خلوت رود
عشرت و شرب مرا می‌نباید شد نهان
هوش مصنوعی: هر کسی در زمان خوشی و لذت به گوشه‌ای از تنهایی می‌رود، اما من نباید در میخانه پنهان شوم.
از کف این نیکبخت می‌خورم همچون درخت
ور نه من سرسبز چون می‌روم مست و جوان
هوش مصنوعی: من از دستان این خوشبخت نوش می‌زنم، مانند درختی که از آب و هوا بهره‌مند می‌شود. وگرنه من نیز درخشان و شاداب هستم، همچون جوانی که سرمست و سرزنده است.
چون سنان است این غزل در دل و جان دغل
بیشتر شد عیب نیست این درازی در سنان
هوش مصنوعی: این غزل مانند سنان (زه‌ی تیر) است که در دل و جان آدمی نفوذ می‌کند و به دلیل ویژگی‌های خاص خود، عیبی در طول آن وجود ندارد.
فاعلاتن فاعلات فاعلاتن فاعلات
شمس تبریزی توی هم شه و هم ترجمان
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، هم به عنوان یک شخصیت بزرگ و هم به عنوان یک مفسر و توضیح‌دهنده، در هم تنیده شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۸۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/02/07 21:05
نازبانو

به به زبان قاصر از بیان احساساتم از خواندن این غزل فوق العاده حضرت مولاناست و بیت اخرش ...

1393/01/29 09:03

عرض ادب و احترام خدمت دوستان
وزن شعر کاملا غلط درج شده است وزن این شعر : فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن است که چون وزنی دوری است فاعلن در هر دو مکان می تواند فاعلات هم به کار رود (همان طور که به وضوح در مصراع اول بیت آخر میتوان مشاهده کرد . )
این وزن بحر مدید مثمن سالم است .
موفق باشید .
(خدایی شعر فوق العاده زیباست )
---
پاسخ: با تشکر، وزن تصحیح شد.

1395/01/18 17:04
رضا شایسته فر

کلمه نخست بیت هشتم نباید «این» باشد؟

1395/12/06 11:03
رادمهر عبادی

در بیت هشتم این همه کردی ولی برنگشت از تو دلی صحیحتر به نظر میرسد که البته در دیوانی به تصحیح اقای محمد عباسی هم (این همه کردی )اورده شده است.

1396/06/26 00:08
حجابی قیرلانقیچ

در بیت 17 که بیت ترکی است، واژه «نسا» باید «نشان» باشد. گلپینارلی نیز نشان خوانده است. ولی در نسخه قونیه و نشر فروزانفر نسا ضبط شده است.

1403/09/04 08:12
همایون

شاعر قاطی کرده، خدا رحم به پروردگار کنه!! حال خوشی نداشته حتمن کسی اذیتش کرده، تکلیفش با خودش هم روشن نیست.