غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان
سه روز دیگر خواهم بدن یقین میدان
به حق این سه و آن چار رو ترش نکنی
که تا نیفتد این دل به صد هزار گمان
به هر طعام خوشم من جز این یکی ترشی
که سخت این ترشی کند میکند دندان
که جمله ترشیها بدان گوار شود
که تو ترش نکنی روی ای گل خندان
گشای آن لب خندان که آن گوارش ماست
که تعبیهست دو صد گلشکر در آن احسان
ترش مکن که نخواهد ترش شدن آن رو
که میدهد مدد قند هر دمش رحمان
چه جای این که اگر صد هزار تلخ و ترش
به نزد روی تو افتد شود خوش و شادان
مگر به روز قیامت نهان شود رویت
وگر نه دوزخ خوشتر شود ز صدر جنان
اگر میان زمستان بهار نو خواهی
درآ به باغ جمالت درختها بفشان
به روز جمعه چو خواهی که عیدها بینند
برآی بر سر منبر صفات خود برخوان
غلط شدم که تو گر برروی به منبر بر
پری برآرد منبر چو دل شود پران
مرا به قند و شکرهای خویش مهمان کن
علف میاور پیشم منه نیم حیوان
فرشته از چه خورد از جمال حضرت حق
غذای ماه و ستاره ز آفتاب جهان
غذای خلق در آن قحط حسن یوسف بود
که اهل مصر رهیده بدند از غم نان
خمش کنم که دگربار یار میخواهد
که درروم به سخن او برون جهد ز میان
غلط که او چو بخواهد که از خرم فکند
حذر چه سود کند یا گرفتن پالان
مگر همو بنماید ره حذر کردن
همو بدوزد انبان همو درد انبان
مرا سخن همه با او است گرچه در ظاهر
عتاب و صلح کنم گرم با فلان و فلان
خمش که تا نزند بر چنین حدیث هوا
از آنک باد هوا نیست محرم ایشان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهار روز ببودم به پیش تو مهمان
سه روز دیگر خواهم بدن یقین میدان
هوش مصنوعی: من چهار روز در کنار تو مهمان بودم و به زودی سه روز دیگر هم خواهم بود. مطمئن باش که این را میدانم.
به حق این سه و آن چار رو ترش نکنی
که تا نیفتد این دل به صد هزار گمان
هوش مصنوعی: به راستی که اگر به این سه و آن چهار نفر رو ترش نکنی، دل من به خاطر هزاران گمان بد دچار نمیشود.
به هر طعام خوشم من جز این یکی ترشی
که سخت این ترشی کند میکند دندان
هوش مصنوعی: من از هر غذایی خوشم میآید به جز این یک ترشی که خیلی باعث آسیب به دندانها میشود.
که جمله ترشیها بدان گوار شود
که تو ترش نکنی روی ای گل خندان
هوش مصنوعی: تمامی چیزهای تند و ترش به خاطر خوشرویی و لبخند تو شیرین میشود، فقط کافیاست تو چهرهات را ترش نکنید ای گل خندان.
گشای آن لب خندان که آن گوارش ماست
که تعبیهست دو صد گلشکر در آن احسان
هوش مصنوعی: از لبهای خندان تو که شیرینی خاصی دارد، لذت میبریم و در واقع این لبها به مانند گلهایی هستند که در آنجا خوشبو و دلنوازند.
ترش مکن که نخواهد ترش شدن آن رو
که میدهد مدد قند هر دمش رحمان
هوش مصنوعی: اگر دلت گرفته است و از کسی ناراحت هستی، نگران نباش، زیرا آن کسی که به تو کمک میکند و در زندگیات شیرینی میآورد، همیشه در دسترس تو خواهد بود.
چه جای این که اگر صد هزار تلخ و ترش
به نزد روی تو افتد شود خوش و شادان
هوش مصنوعی: اگر صد هزار تلخی و تلخکامی هم به حضور تو بیاید، باز هم میتواند از آنها شادی و خوشحالی بسازد.
مگر به روز قیامت نهان شود رویت
وگر نه دوزخ خوشتر شود ز صدر جنان
هوش مصنوعی: جز در روز قیامت که چه بسا چهرهات پنهان شود، در غیر این صورت آتش جهنم به مراتب از نعمتهای بهشت خوشایندتر خواهد بود.
اگر میان زمستان بهار نو خواهی
درآ به باغ جمالت درختها بفشان
هوش مصنوعی: اگر در فصل سرد زمستان به زیبایی و تازگی بهار نیاز داری، بایستی به باغ زیباییات زندگی و نشاط ببخشی.
به روز جمعه چو خواهی که عیدها بینند
برآی بر سر منبر صفات خود برخوان
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مردم در روز جمعه شادی و عید را احساس کنند، بر روی منبر برو و ویژگیهای نیک خود را بیان کن.
غلط شدم که تو گر برروی به منبر بر
پری برآرد منبر چو دل شود پران
هوش مصنوعی: من به اشتباه فکر میکردم که اگر تو بر روی منبر بایستی و زیباییات را به نمایش بگذاری، منبر آنقدر پر از احساس خواهد شد که دل من نیز پرواز کند.
مرا به قند و شکرهای خویش مهمان کن
علف میاور پیشم منه نیم حیوان
هوش مصنوعی: مرا با شیرینیهای خود مهمان کن و علف نیاور، زیرا من نیمهحیوان هستم.
فرشته از چه خورد از جمال حضرت حق
غذای ماه و ستاره ز آفتاب جهان
هوش مصنوعی: فرشته چگونه از زیبایی خداوند تغذیه میکند، در حالی که خوراک ماه و ستارهها از نور آفتاب عالم است؟
غذای خلق در آن قحط حسن یوسف بود
که اهل مصر رهیده بدند از غم نان
هوش مصنوعی: در زمانی که مردم به سختی و قحطی دچار بودند، زیبایی یوسف به عنوان غذای دلهای مردم شناخته میشد و ساکنان مصر از نگرانی برای تأمین نان خود رهایی یافته بودند.
خمش کنم که دگربار یار میخواهد
که درروم به سخن او برون جهد ز میان
هوش مصنوعی: من سکوت میکنم، زیرا یار دوباره به گفتوگو میخواهد و میخواهم از میان صحبتهایم بیرون بیایم.
غلط که او چو بخواهد که از خرم فکند
حذر چه سود کند یا گرفتن پالان
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد که از خوشحالی و شادابی دور شود، چه فایدهای دارد که ما از او خواهش کنیم یا یک بار دیگر او را متوقف کنیم؟
مگر همو بنماید ره حذر کردن
همو بدوزد انبان همو درد انبان
هوش مصنوعی: آیا تنها او میتواند به ما نشان دهد که چگونه باید از خطرات دوری کنیم؟ او همچنین میتواند در نگهداشتن بار ما کمک کند و همینطور دردهای ما را تسکین دهد.
مرا سخن همه با او است گرچه در ظاهر
عتاب و صلح کنم گرم با فلان و فلان
هوش مصنوعی: من همه صحبتهایم با اوست، حتی اگر در ظاهر کمی تند و خشن باشم یا با دیگران به آرامی رفتار کنم.
خمش که تا نزند بر چنین حدیث هوا
از آنک باد هوا نیست محرم ایشان
هوش مصنوعی: سکوت کن تا به این داستان بیخودی آسیب نرسانی، زیرا نسیم بیپروا مسالهای را در میان نمیبرد.