غزل شمارهٔ ۲۰۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
در بیت دهم " عمر اوانی ست و وصل شربت صافی در آن" تصحیح شود به صورت "عمر اوانی و وصل شربت صافی در آ،" زیرا چه به لحاظ معنی و چه به لحاظ وزنی درست تر است
ثبت این بیت ایرادی ندارد و مطابق نسخۀ استاد فروزانفر است مگر اینکه به نسخۀ بهتری استناد شود.
برای تصحیح وزن شعر کافیست اوانیست را هنگام خواندن اوانیس خواند.
فکر میکنم مشکلی ندارد، معنای اوان ظرف هست، و اینطوری معنا میشود، عمر مانند ظرفی هست که وصال مانند شربتی در آن.
سلام. پیشنهاد میکنم به منظور روخوانی درست برای برخی کلمات اعراب گذاشته شود.
ضمنا واژه"ازانی" به چه معناست? در واژه یاب هم یافت نشد.
مریم بزرگوار
«ازانی» یک کلمه نیست، در واقع باید «از آنی» خونده بشه.
«قبله از آنی مرا» به این معنی که «از آن، قبله ای مرا».
مفهوم کل بیت هم به عرفان شهودی مولوی اشاره می کنه و میگه هرچند عقل و وهم و فهم راهی به سوی تو پیدا نکرد، اما با جانم راهی به تو یافتم.
من فکر می کنم در مورد «از آن» دو امکان وجود داره. اول اینکه از آنجایی که با جانم به تو راه یافتم، تو را شناختم و قبله ام قرار دادم. در این تعبیر، «از آن» به مفهوم علیت اشاره می کنه و میگه به این علت قبله ام شدی.
احتمال دوم اینکه از طریق عقل و وهم و فهم راهی به سوی تو نبود و این حواس نمی تونن قبله باشن، ولی از طریق جان میشه به تو رسید و قبله از آنی مرا به مفهوم قبله از طریق جانی مرا. در واقع قبله به مفهوم راهی به سمت معشوق و «آن» ضمیری که مرجعش جان هست.
تعبیر دوم به نظر خودم هنری تر هست، ولی تعبیر اول هم میتونه مورد نظر باشه.
از نظرات دوستان هم استفاده می کنیم اگه برداشت های دیگه ای داشتن.
ممنون ار توضیحات تون. بله بااین تعریف گردانندگان گنجور باید در رعایت فاصله بین کلمات و املای درست خیلی دقت کنند تا افراد کم اطلاعی چون من بهتر از خواندن شعر بهره ببرند.با سپاس
معنی بیت دوم :
آنچه که در وهم و خیال نمی گنجد ، عقل و فهم هم به ادراک آن نمی رسد ، از سوی تو به جان من رسید و الهام شد . از آن جهت است که تو را قبله خودم قرار داده ام .
ازان = از آن = از آن جهت ، بدان سبب
به این دلیل تو قبله من هستی که آن حقایق و اسرار الهی که نه در وهم و خیال می گنجد و نه عقل و فهم می تواند آنرا درک کند ، از جانب تو به جان من تابید .
اشاره به این حقیقت دارد که راه شناخت خداوند با عقل و فکر و اندیشه و وهم و خیال نیست . بلکه باید با جان به سوی شناخت و نزدیکی خداوند گام برداشت و زمانی انسان حقیقت را در می یابد که نور اشراق بر جان او تابیده باشد .
درود بر محسن چاووشی که به مخزن بزرگ گنجینه مولانا دست یافته و اشعار زیبای او را به گونه ای می خواند که مولوی در سماع آنها را می سروده است و در چشم شنونده اشک و در دل او طرب می انگیزد.
محسن چاوشی عزیز با قطعه «بیست هزار آرزو» لذت این شعرِ ناب رو صد چندان کرده.
سلام و درود،
اقای محسن چاوشی این شعر رو در آهنگ بیست هزار آرزو خوندند. منتها من تفاوتهایی در خوانش ایشون با این متنی که اینجا هست میبینم. مثلا اینجا نوشته: ''در هوسش'' اما ایشون ''در هوسِ'' می خونند. یا ''ز جان:'' که ایشون ''به جان:' می خونند. سوالم این هست که این تفاوتها صرفا مربوط به نسخه های مختلف هست یا ایشون دچار خوانش اشتباه شدند ؟
"بیست هزار" آرزو بود مرا پیش از این...
سوالی از خدمت عزیزان داشتم. حضرت، "بیست هزار" را به چه عنوان آورده است؟
اشاره به موضوع خاصی دارد؟ از آنجایی که ایشان کلمه ای را بدون در نظر داشتن هدفی خاص، در ابیات خود قرار نداده اند، برای بنده هنوز استفاده از این کلمه در ابهام قرار دارد.
گرامی فرید
بیست هزار آرزو ، به گمانم قید کثرت است ، مبالغه ی لفظی ست
مثل اینکه می گوییم هزار بار گفتم ، یا صد هزار بار این راه را رفتم ، ولی فقط چند بار گفته ایم و رفته ایم.
مانا باشی
محسن بازم ترکوند
ممنون حضرت مولانا ..... ممنون محسن جون ان شاالله صد سال زنده باشی
" مهناز ، س"
سپاس از توجه شما به سوال بنده
جناب مولانا این شعرش مثل همه اشعارش بینظیره آقای چاوشی هم با خوندنش لذتشو چند برار کردن مرسی حضرت مولانا به خاطر سرودن این شعر زیبا و محس چاوشی عزیز که عالی خوندن
سجده کنم من ز جان روی نهم من به خاک
گویم از اینها همه عشق فلانی مرا
معنی این بیت چیه؟
با جان و دل سجده میکنم و سر به خاک می نهم و از همه اینها میخواهم عشق فلانی برای من باشد
کلمه امانی در بیت یازدهم؛ جمع امنیه به معنای آرزوست نه به معنای امان و امنیت. یعنی قبلا آرزوهای درو ودراز و زیاد داشتم ولی در هوس معشوق دیگر هیچ خواسته و آرزویی برایم باقی نمانده است جز خود معشوق.
ظاهرا محسن چاووشی این کلمه را به طور صحیح نمیخواند.
آرزو جان
معنی اون بیت در تکمیل بیت قبل هست میفرماید اگر خداوند از روی کَرَم بخواهد تمامی مُلکها و گنجهای روی زمین را به من ببخشد من سجده میکنم و میگویم از این ها همه، همان عشق فلانی (عشق حضرت حق) برایم کفایت میکند . در غزل دیگر فرموده:
سودای آن ساقی مرا
باقی همه آنِ شما
باید اعتراف کنم که شور و عشق حقیقی که چاوشی از گنچ نهان مولوی بر افتاب می افگند از چندی بدین سو مرا به سمت این انتخاب ها و اجراات طرب انگیز و هنر مندانه کشانده برای همه کسانی که ادبیات کهن و عرفان سرمدی پیشینیان مان را با هنر خود روح تازه ای می بخشند توفیق روز افزون تمنا دارم
صالحی - هرات افغانستان
ممنون حمیدرضا از نظرت در مورد امانی.
ممنون از توضیحات همه ی دوستان
اگر هر روز یک آرزوی خود را بخورد بیست هزار آرزو معادل پنجاه- شصت سال می شود معادل یک عمر که سالک در این راه قدم می زند.
سلام دوستان،معنی این بیت چیست:
از مدد لطف او ایمن گشتم از آنک
گوید سلطان غیب لست ترانی مرا
معنی کلمه «لست» درینجا و همچنین «ترانی» چیست؟
از مدد لطف او ایمن گشتم از آنک
گوید سلطان غیب لست ترانی مرا
گوهر معنی اوست پر شده جان و دلم
اوست اگر گفت نیست ثالث و ثانی مرا
معنی لست ترانی, ثالث و ثانی را درک نکرده ام. ممنون میشم دوستان کمک کنند.
همچنین معنی؛
در گنه کافران رحم و شفاعت تو راست
مهتری و سروری سنگ دلانی مرا
باتشکر
Elena و سمیرای گرامی،
-"لست ترانی" را مطمئن نیستم که چه معنی می دهد، به فرهنگ معین سرزدم و دیدم که :
1-لَست یعنی محکم، قوی
(ولی در "لست ابالی" لست را عربی دانسته و آنرا "لست (و) ابالی" به معنای لاابالی یا بی باک. آورده..)
2-"تَرا" یعنی دیوار بلند، مانند دیوار کاخ شاهان، دژ و قلعه
"نی" در اینجا یعنی تو هستی، تو باشی
اگر که گمانم درست باشد، لَست-تَرا-نی به معنای:" تو دیوار بلند و مستحکمی" است...
آنزمان می گوید:
پیش از آنکه سلطان غیب مرا چون دیوار مستحکم سرای خود گزیند، به لطف او ( که او یقیناً اشاره به شمس است) از آن فراتر رفتم، یعنی که از دیوار سرای سلطان نیز فراتر رفته و به خود سلطان غیب نزدیکتر شدم...
-"گوهر معنی اوست، پَر شده جان و دلم
اوست اگر گفت نیست، ثالث و ثانی مرا"
به جای پُر، پَر بخوانید یعنی که جان و دلم به پرواز در آمده...
و بعد می گوید:اگرچه که او خود می گوید که اینچنین نیست ولی او برای من دوم و سوم نیز هست، اشاره به آنکه همه چیز من است، از اول تا آخر...
-"در گنهِ کافران رحم و شفاعت توراست
مهتری و سروریِ سنگدلانی مرا"
برای گناهکاران تو رحیم و شافعی، یعنی بر آنان نیز لطف و کرم داری...
و حتی برای سنگدلان نیز ِمِهتری یا بزرگی، یعنی آنان راتحت نظر و مراقبت داری، چرا که سرور آنانی...
(در اینجا نمی گوید که تو بزرگترین و سرورِ سنگدلانی، بلکه همانی که در بالا آوردم)
پرسشتان برای امتحان و درس و مدرسه است؟
باری،
این از قلم افتاد:
اگر که "لَست و ترانی" باشد، به معنای "لا" بر مبنای "لست و ابالی" که در بالا آمد، آنگاه سلطان غیب می گوید که "تو دیوار بلند سرای من نیستی"...
پس به لطفِ مدد او (شمس) ایمن شدم پیش از آنکه سلطان غیب مرا بخواند که "دیوار بلند سرای من نیستی"...یعنی که او سپر بلای من شد تا سلطان غیب مرا از خود دور نکند...
بخش اول دربند شد، و دومی آزاد!...
سلام به مولانای عزیز ؛سلام به محسن چاووشی و سلام به تمام کسانی که از این چشمه عشق مینوشند؛ممنون میشم معنی بیت چهارم رو دوستان خوش ذوق و اهل فن بیان کنند
سپاس فراوان از جناب بابک عزیز که با صرف وقت و حوصله پاسخ کامل دادند. من دانش آموز نیستم. خارج از ایران هستم و دستم کوتاه از استادان خوب انجا.
به نظر حقیر لست ترانی می تواند تلمیحی باشد به آیه قرآن که موسی به خدا گفت پروردگارا خود را نشان بده تا در تو بنگرم خدا در پاسخ گفت لن ترانی یعنی هرگز مرا نمی بینی اینجا مولوی می گوید لست ترانی یعنی نیستی که ببینی که اشاره ای به نیستی و فنا نیز دارد نهایت مقصد سلوک که سالک از همه آفات دار خلق ایمن می شود.
دوست عزیز مرتضی, زیبا گفتند و درست.
سلام :)) ممنون میشم اگه بگید دفتر چندمه
در فرهنگ عرفان، انسان اسیر و گرفتار فکر که به جسم و تن و نفس هم تعبیر میشه هست و تن یا جسم هزاران آرزو و خیال. داره که باعث میشه دل یا روح نتونه ارتباط با معنا و لذات واقعی داشته باشه، بیست هزار آرزو طعنه به این موضوعه
در مورد اینکه مولانا عاشق شمس باشه و این اشعار رو صرفا در فراق اون خونده باشه من گمان نمیکنم ولی شمس رو مستمسک سرودن این ابیات کرده باشه که عشق رو نشون بده موافقم چرا که امکان نداره شخص به درجه بالا از عرفان برسه و پس از درک معنا بازهم گرفتار عشق دنیوی یا شخص دنیوی و مادی قرار بگیره در تمام بیت ها وضع و حال شخص رو در صورت رسیدن به معنا. رو شرح میده و بزرگی و عظمت باری تعالی را،گرچه در بیت دوم توضیح میده که قابل توصیف هم نیست چرا که در فهم و ادراک نیست بلکه با اسبابی دیگر باید شناخت در بیت هفتم این راه رسیدن ذو لطف خدا میدونه که او اگر بخواد این اتفاق بیافته با جمله ای (که احتمالا از شمس شنیده)میتونه سبب بشه در بیت بعدی نحوه عبادت در صورت رسیدن و یا درک معنا رو توضیح میده که سجده با جان هست و با این طریق یعنی جانانه عبادت کردن نه سجده و عبادت خالی میگم که عاشق تو هستم در مورد عمر اوانی ،عدم وجود شیره و عصاره لازم جهد وصل باید وجود داشته باشد وگرنه با رنج بدنی بردن توسط نماز و عبادات بدون وجود عصاره لازم فقط رنج بیهوده ای خواهد بود و در ابیات ماقبل آخر نیز نحوه وصال را عدم التفات روح به جسم میداند ووصال توسط روح یا دل امکانپذیر بوده هرچند که جدا شدن از تن و جسم باعث آشکار شدن این موضوع گردید
در عرفان واقعی چه شرقی و چه غربی آموزش هایی که داده میشه بیشتر رو این موضوع هست که چطور سیطره فکر (بهر قسمی میشه تعبیرش کرد مثل آرزو، خیال، جسم و...) را از دل یا همان روح جدا کرد پ این امر به تنهایی امکانش بسیار کم و نادر هست حتما راهنما و مرشدی لازم داره که خودش این مدارج رو طی کرده باشه و حاضر به اینکار نیز باشه در مورد مولانا اینکار آموزش توسط شمس گرفته میشه و احتمالا شمس تکیه بیش از حد مولانا رو به خودش میبینه و یک دوره ای تنهایش میذاره سپس مراجعه نموده و ادامه رو پی میگیره
مولانا بزبان صریح و واضح تر و یا عوامانه تری میتونسته نسبت به شمس توضیح بده و در بسیاری مواقع که برخی از شمس سوالی میکردند شمس میگفته مولانا تو بگو
با سلام و درود فراوان و تشکر از سایت گنجور
می خواستم ببینم این درست تر نیست :
در رکعات نماز هست خیال تو باز
یا
بیست هزار آرزو بود مرا پیش از او ؟
چون من یه نسخه قدیمی دارم اینجوری نوشته توش
با سپاس
با سلام خدمت دوستان هنرمندم
در خصوص واژه "لست ترانی" آنچه به ذهن بنده خطور کرد اشاره به کلام خداوند در قرآن کریم خطاب به موسی کلیم الله(ع) است: واژه " لن ترانی" به معنای آنکه هرگز مرا نخواهی دید. اینجا مولوی میفرماید با دیدن تو از این مرحله که" هرگز مرا نخواهی دید" هم گذر کردم.
کاش یکبار معنی کامل هر شعر را میگذاشتید، شاید همه فرصت کافی برای تامل و کنکاش نداشته باشند
دوستان من مفهوم کی بفریبد شها دولت فانی مرا را متوجه نمیشم ممنون میشم اگر کسی بگه
دوستان من مفهوم کی بفریبد شها دولت فانی مرا را متوجه نمیشم ممنون میشم یکی بگه
@محمد صابری منش،
کِی بفریبد شها؟ دولت فانی مرا...
"دولت"یعنی اقبال، سعادت. دولتِ فانی یعنی اقبال و سعادت ناپایدار (هرآنچه که به فنا یا نیستی میرود)... اشاره او به جهان هستی است که هر آنچه هم که در آن خوش یمن و پرسعادت است عاقبت نیست شده و از میان می رود.
در این مصرع از شَه می پرسد که جهان هستی و فانی کِی می تواند او را بفریبد زمانی که از لطف و کرم او (همان شه) مولوی به بقا (جاودان بودن، خارج از بعد هستی) می نگرد...خلاصه تر آنکه: جهان مادی و تمام اجزایش به فنا می روند و می باید به آنچه که فنا ندارد (بقا) روی آورد...
@مبینا
وصف العیش نصف العیش،
اگر که شاعر هدفش راحت بودن مخاطب در فهم بیان بود یقیناً به نثر ساده می نوشت و نه نظم...زمانی که خواننده همان تامل و کنکاشی را فرمودید به کار برد آنگاه گویی زمین و زمان می ایستند و درک معنی و شیرینی آن صد چندان می شود...
توصیه من به شما که راه راحت را انتخاب نکنید و در تامل و کنکاش کوشا باشید...
پوزش،
@خانوم نرگس به جای مبینا
لست ترانی همان " لن ترانی " است و نیاز به انواع احتمالات ندارد
در مصراع نخست واژه " ایمن " و داستان موسا که میخواست یهوه را ببیند و او پاسخش داد : "لن ترانی"
نمی توانی مرادید، همه چیز را روشن کرده است
شمس رفته است و روی نشان نمی دهد و جنابشان
ویرا با یهوه کلیمیان برابرکرده است.
ممنون از سایت و نظرات همه خوانندگان علی الخصوص اونهایی که با دقت پاسخ بقیه را میدهند.
باز هم میگم ما کجا و مضامین بلند عرفانی کجا.دم همه عرفا و انسان های واقعی از ازل تا ابد گرم و دم محسن چاوشی صاحب سبک و خوش ذوق گرم که باز هم همه مون رو به وجد آورد و راه را بر آشنایی با این مضامین برامون باز کرد.خدا همه تون رو خیر بده و به برخی ملا نماها هم یاد بده که این قد رنگن موسیقی چنان و چنینه .یه کم سر عقل بیان ایشاله
از کرمت من به ناز مینگرم در بقا
کی بفریبد شها دولت فانی مرا
شاعر میفرماید : الهی در اثر لطف و کَرَمی که تو به من فرموده ای چنان مقام بلند وحال ارزشمندی یافته ام که به زندگی دنیوی (بقا) با بی اعتنایی و با دیده ی ناز نگاه میکنم (به ناز مینگرم در بقا) بعبارت دیگر : اگر دنیا به طالبانش ناز میکند و با سختی و اکراه به چنگشان می افتد اما من این رابطه خواهش و ناز را مغلوبه کرده ام و در اثر لطف و کرم تو بجایی رسیده ام که بجای اینکه من ناز دنیا را بکشم او ناز مرا میکشد و من به او بی اعتنایی میکنم. پس با این وجود ای پادشاه ملک وجود (شها) ، چگونه دولت فانی این دنیا میتواند مرا فریب بدهد؟ کی بفریبد شها دولت فانی مرا؟ یعنی به یقین هرگز پس از این فریب ظواهر دنیا را نمیخورم.
معنی مصراع:(گوید سلطان غیب لست ترانی مرا) طبق آنچه که من می دانم اشاره به داستان حضرت موسی در زمانیکه از خدا برای نشان دادن و آشکار ساختن خدا درخواست کرد و پروردگار با نشانه ای گفت که تو نمی توانی مرا ببینی.سلطان غیب اشاره به خدا دارد و لست ترانی هم به معنای آن است که تو نمی توانی مرا ببینی،و مولانا در این مصراع و مصراع قبل از این می خواهد بگوید که به لطف و مرحمت تو من از درخواست آشکار ساختن تو در امان ماندم.
آقای چاوشی و آهنگ ساز مربوطه قطعه ای بر مبنای این شعر ارائه داده اند که بد هم نیست. ولی کاش کسانی که می خواهند آهنگ های بر مبنای اشعار عارفانه بخوانند اول تحقیقی انجام داده و از اساتید ادبیات معنی شعر را بیاموزند. متاسفانه ایشان یک مصرع را اشتباه می خوانند:
"در هوس خود نماند هیچ امانی مرا" کاملا" غلط است و باید به صورت "در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا" اصلاح گردد. همانطور که دوستان اشاره کرده اند "امان" اینجا به معنی " امنیت و آسایش" نیست بلکه به معنی "آرزو" است.
دوستانی که با قرآن بیشتر مانوس هستند حتما" این کلمه عربی را در هنگام خواندن قرآن به گوششان خورده است: در آیه 111 سوره بقره ... تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ .... یعنی این آرزوی آنها است ...
و معنی بیت هم این است که قبلا" من بیست هزار آرزو داشتم (کنایه از هزاران آرزو) لیکن از وقتی که هوس او (هوسش) در سرم افتاد دیگر به جز وصال او هیچ آرزوی دیگری در سرم نماند.
گوهر معنی اوست پر شده چان و دلم اوست اگر گفت نیست ثالث و ثانی مرا
در مصرع دوم اوست اشاره به شمس دارد و نیست ثالث و ثانی مرا اشاره به خداوند که برای او دوم و سومی وجود ندارد و واحد است و در این مصرع مولانا ، شمس تبریزی را تا مقام خداوندی بالا میبرد و میگوید او(شمس) کسی است که گفت من احد هستم و برای من دوم و سومی نیست
بهنظر در بیت چهارم «نقمت» درست باشد، نه «نغمت».
گنج روان:
1 گنج روحی روانی و معنوی
2 گنجی که همیشه جاری است و همیشگی است
3 تلمیح به گنج قارون که در زیر زمین روان است
درود به مولانای عزیز
خواستار نور و عشق برای همه ی شما عزیزان هستم💙
امیدوارم روزی شاهد رسیدن عاشق ها به معشوق ابدی باشم.
سلام
با ادب عشق یکی شدن با خداوند
که بحث بسیار مفصلی را می طلبه
منظور از شمس همان خداونده
منظور از تبریز, فضای یکتائی این
لحظه است
انسان در این دنیا
دو تا خاصیت خداوند ابدیت
وریشه بینهایت خداونده
باید بهش برسه وکرنه
عمر را به فنا داده
غزل قشنگیه. اما باید بگم که این غزل در نسخههای خطی قدیمیتر دیوان شمس مثل: نسخهی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده.(برخلاف غزل قبلی- ای همه خوبی تو را- که حداقل در یکی از نسخههای قدیمیتر یعنی «عد» آمده)، لذا این غزل از مولانا نیست.
سلام
انسان امتداد خداست
واختیار داره که گزینش کنه
تعداد افراد معدودی بودن
که فکر افل است وروی افل نمی شه
اتکا کرد پس دهن وفکر را باید
از در خواستهای دنیای مادی خالی
کرد بزاریم انرژی پاک خدائی
در وجود ما سیلان داشته باشه
وبا این انرژی به امور دنیوی هم
بپر دازیم عشق علم وخرد وعلم
خداوند را در دنیا پخش کنیم
یک دین ویک باور در دنیا هست
وانهم زنده شدن به عشقه
در ان درجه کل کائنات را یک
واحد می دانیم
وبه همه عشقررا ارتعاش می
کنیم
خداوند خودش روزن دل را باز
می کنه بحث زیاده در حوصله
فضای مجازی نیست
منظور ازشمس خود خداونده
تبریز هم فضای یگتائی این لحظه
وبا خدا یگی شدن
بنده با توجه ب یکسری شواهد میتونم بگم این غزل در وصف حضرت اباعبدالله الحسین هست.
درود بر همه دوستان دوستار یار...
هر کسی که بخواد یه اثر ماندگار بجا بزاره باید زحمت بکش و....
آقای چاووشی با صدای مخملی و زیباش اجرا کرده... اما ترانه ای که ایشون اجرا کردن ترکیبی از چند غزل حضرت مولانا است که بسیار هم زیبا و پر مفهوم این غزل ها....