اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من
باز مرا یاد کرد جان و دل و دین من
هوش مصنوعی: از کوه خسرو شیرین، دوباره طلوع کرد و یاد من را زنده کرد، یاد جان و دل و ایمان من.
سوره یاسین بسی خواندم از عشق و ذوق
زان که مرا خوانده بود سوره یاسین من
هوش مصنوعی: من به عشق و شوق فراوان سوره یاسین را بارها خواندهام، زیرا انگار این سوره از قبل مرا به خود خوانده بود.
عقل همه عاقلان خیره شود چون رسد
لیلی و مجنون من ویسه و رامین من
هوش مصنوعی: وقتی لیلی و مجنون و ویسه و رامین به میان بیایند، حتی عاقلترین افراد نیز در حیرت و شگفتی فرو میروند.
در حسد افتادهایم دل به جفا دادهایم
جنگ که میافکند یار سخنچین من
هوش مصنوعی: ما به حسد دچار شدهایم و دل خود را به سختی سپردهایم؛ در حالی که دوستی که مایهی جنگ و جدل است، در حال دسیسه و صحبت کردن پشت سر ماست.
او نگذارد که خلق صلح کنند و وفا
تازه کند دم به دم کین تو و کین من
هوش مصنوعی: او اجازه نمیدهد که مردم صلح برقرار کنند و به عهد و پیمان تازهای برسند؛ هر لحظه کینهتوزی تو و کینهتوزی من را دوباره زنده میکند.
گوید کای عاشقان رحم میارید هیچ
در کُشش همدگر از پی آیین من
هوش مصنوعی: بگویید ای عاشقان، رحم کنید و در کشتن یکدیگر، که این کار خلاف روش من است.
یا رب و آمین بسی کردم و جستم امان
آه که مینشنود یارب و آمین من
هوش مصنوعی: ای خدا، من بارها دعا کردهام و از تو طلب کمک کردهام، اما افسوس که نمیدانم آیا دعای من به گوش تو میرسد یا نه.
گوید تو کار خویش میکن و من کار خویش
این بُدهست از ازل یاسه پیشین من
هوش مصنوعی: او میگوید تو به کارهای خودت بپرداز و من هم به کارهای خودم. این سرنوشت از آغاز، حاکم بر من بوده است.
کار من آن کت زنم کار تو افغان گری
عید منم طبل تو سخره تکوین من
هوش مصنوعی: من در کار خود مشغول هستم و تو در تلاش برای رسیدن به خواستههایت. جشن و شادی من به دلیل تلاشها و زحمات توست و حیات من وابسته به تلاشهای توست.
بنده این زاریم عاشق بیماریم
کاو نرود آن زمان از سر بالین من
هوش مصنوعی: من فردی هستم که در اشتیاق عشق دست و پا میزنم و در حالتی بیمارگونه به سر میبرم، حالتی که گویی وقتی او برود، زندگی من نیز از سرم دور خواهد شد.
راست رود سوی شه جان و دلم همچو رخ
گرچه کند کژروی طبع چو فرزین من
هوش مصنوعی: دل و جانم به سمت پادشاه راست میرود، گرچه مثل چهرهام ممکن است گاهی به بیراهه برود، همانطور که فرزین چنین است.
درگذر از تنگ من ای من من ننگ من
دیده شدی آن من گر نبدی این من
هوش مصنوعی: به راهی که من را به تنگنا میاندازد، قدم نگذار ای موجودی که از من و هویتم فراتر رفتهای. تو آن چیزی هستی که برای من ننگ و عیب به حساب میآید، و اگر وجود نداشتی، من هم وجود نمیداشتم.
بس کن ای شهسوار کز حجب گفت تو
نقد عجب میبرد دزد ز خرجین من
هوش مصنوعی: توقف کن ای پهلوان، زیرا از ویژگیها و بزرگیات اینگونه سخن میگویی که دزدی به راحتی از جیب من به غنیمت میبرد.
حاشیه ها
عقل همه عاقلان "خیره" شود چون رسد
1400/02/28 16:04
ابراهیم ازبک
سخن' مرا' بشنوید '
Ebrahim Shirzady
-
چندی پیش مات آیه ای از سوره 36 ی س ، بودم و چون در خارج از شهر در محل کارخود بودم و چند روز به این آیه فکر میکردم . «و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی قال یقوم اتبعوا المرسلین» و در یکی از روزها آن آیه را نا خود آگاه خواندم
دقایقی بعد به موبایل خود سر زدم دوستی نیز دقیقا در این موضوع پستی را در یک گروه اجتماعی به اشتراک گذاشته بود که چنین است:
@Rayyan
‹ # ﺗﺄﻣﻠﯽ _ ﺩﺭ _ ﺁﻳﺎﺕ
ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻗﺼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺳﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﺴﻴﻞ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺷﻰ ﺷﻬﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﻭ ﺟَﺎﺀَ ﻣِﻦْ ﺃَﻗْﺼَﻰ ﺍﻟْﻤَﺪِﻳﻨَﺔِ ﺭَﺟُﻞٌ ﻳَﺴْﻌَﻰٰ ﻗَﺎﻝَ ﻳَﺎ ﻗَﻮْﻡِ ﺍﺗَّﺒِﻌُﻮﺍ ﺍﻟْﻤُﺮْﺳَﻠِﻴﻦَ [ # ﻳﺲ : 20 ]
: ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺑﻴﺎﻣﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ! ﺍﺯ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ( ﺧﺪﺍ ) ﭘﻴﺮﻭﯼ ﻛﻨﻴﺪ .
ﻧﮑﺘﻪ ﺍﻭﻝ : ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻭ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﻭﯾﮋﻩ ﺑﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺷﻬﺮ ( ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺷﻬﺮ ) ﺑﺎ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻓﺎﻋﻞ . ( ﺭﺟﻞٌ )
ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺒﺰ ﺍﻫﻞ ﺯﺭ ﻭ ﺯﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻬﺮ - ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﮐﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻧﯿﺴﺖ - ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﯾﺎﺭﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺑﺮﻣﯽ ﺧﯿﺰﺩ .
ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﯿﺮﯼ ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺁﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻭ ﺫﺍﮐﺮﻩ ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ....
ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ، ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ .... ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﯿﺮﯾﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺎﻳﺪ ... ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻣﻮﻣﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻣﻮﺿﻌﯽ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﺎﺯ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ›
-
با خود گفتم این ممکن نیست ! و گفتم سبحان الله پروردگارا چه نزدیک است .
در همان روز چون رادیو را نیز روشن کردم و گوش فرا دادم کارشناس برنامه رادیویی نیز در این مورد شروع به صحبت کرد که
‹ مردی از دور دست شهر آمد و گفت ای مردم از این رسولان پیروی کنید یا قوم اتبعوا المرسلین...›
سبحان الله