غزل شمارهٔ ۲۰۵۶
خواجه غلط کردهای در روشِ یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورَد؟ ضیغَمِ خونخوارِ من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی ؟
شوره تو کی چرد ز ابر گهربار من
سر بمگردان چنین پوز مجنبان چنان
چون تو خری کی رسد در جو انبار من ؟
خواجه به خویش آ یکی چشم گشا اندکی
گرچه نه بر پای توست اندک و بسیار من
گفت که « عاشق چرا مست شد و بیحیا ؟»
باده حیا کی هلد !؟ خاصه ز خمار من
فتنه گرگی شده هم دغل و مکر او
دام وی از وی کند قانص عیار من
بر سر بازار او گرگ کهن کی خرند ؟
هر طرفی یوسفی زنده به بازار من
همچو تو جغدی کجا باغ ارم را سزد ؟
بلبل جان هم نیافت راه به گلزار من
مفخر تبریزیان شمس حق و دین بگو
بلک صدای تو است این همه گفتار من
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجه غلط کردهای در روشِ یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
هوش مصنوعی: عزیز من، تو در درک و رفتار محبوب من اشتباه کردهای. اگر صد نفر مثل تو هم به من بپیوندند، باز هم در وجود من و در کارهایم گم خواهند شد.
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورَد؟ ضیغَمِ خونخوارِ من
ضَیغَم یعنی شیر درنده
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی ؟
شوره تو کی چرد ز ابر گهربار من
هوش مصنوعی: کدام دریا میتواند هر کشتی را به ساحل برساند؟ و کدام نمک دریا از بارانهای پربار من خُشک میشود؟
سر بمگردان چنین پوز مجنبان چنان
چون تو خری کی رسد در جو انبار من ؟
هوش مصنوعی: به خودت نگرد و خودت را اینگونه پایین نیاور، چون کسی مثل تو هرگز به هدف من نمیرسد.
خواجه به خویش آ یکی چشم گشا اندکی
گرچه نه بر پای توست اندک و بسیار من
هوش مصنوعی: ای خواجه، به خود نگاهی بینداز؛ هرچند تغییرات تو کم است، ولی برای من اهمیت زیادی دارد.
گفت که « عاشق چرا مست شد و بیحیا ؟»
باده حیا کی هلد !؟ خاصه ز خمار من
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده از کسی میپرسد که چرا عاشق به حالت مستی و بیشرمی درآمده است. او به طعنه میگوید که شرم و حیا چه تأثیری میتواند داشته باشد، به ویژه زمانی که در حال نشئگی و خماری است و احساسات و رفتارهایش تحت تأثیر عشق قرار گرفته است.
فتنه گرگی شده هم دغل و مکر او
دام وی از وی کند قانص عیار من
هوش مصنوعی: فتنهای شبیه به گرگی شده است که با نیرنگ و فریب، من را به دام میاندازد. این دام از ویژگیهای اوست که از خود او نشأت میگیرد.
بر سر بازار او گرگ کهن کی خرند ؟
هر طرفی یوسفی زنده به بازار من
هوش مصنوعی: در بازار او که همیشه گرگهای قدیمی وجود دارند، چه کسی میتواند خر بخرد؟ در عوض، هر طرفی از بازار من، یوسفهای زنده و پرارزش حضور دارند.
همچو تو جغدی کجا باغ ارم را سزد ؟
بلبل جان هم نیافت راه به گلزار من
هوش مصنوعی: هیچکس به خوبی تو سزاوار باغ ارم نیست. حتی بلبل هم نتوانسته به گلزار من راه پیدا کند.
مفخر تبریزیان شمس حق و دین بگو
بلک صدای تو است این همه گفتار من
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، نماد افتخار تبریزیها، در حقیقت صدای حقیقی من است که در این کلمات بیان شده و نه خود من.