غزل شمارهٔ ۲۰۵۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
راهنمایی برای درک بهتر این شعر زیبا:
عبر: عبور کردن، گذشتن
سَقَر: دوزخ جهنم
عقیله: پابند، مانع و گره کار
احتما: داروی شفا بخش
احتما به معنی پرهیز است
در تایید فرمایش جنابعالی
پرهیز درست است و در اینجا به معنای پرهیز بیمار از خوراک صدمه زننده.
واپسین مصراع، به تمامی غزل می ارزد،
در بی سری عشق، چه سر می کنی ، مکن!
و چرا وی را از سر کردن در بی سری عشق باز میدارد؟؟
می ترسد؟
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از پیام برخیز!
پیرو سخنان رنگارنگ بایست به عرض برسانم که برگردان ترکی استانبولی شعر مولانا و همین همت هاست که ستیغ شعر فارسی را به دنیا مینمایاند. اولاست تا بجای ایراد بر ترجمان و طرح ستیزه جویانه ی فارسی سازی، راه را برای صادر کردن شعرمان هموار کنیم. تصریح میکنم که پیش از هرگونه جانبداری، طرف انصاف و دانایی را رعایت کنیم. غمی که از عدم گسترش شعر فارسی در دلهاست بسیار بزرگ تر از قیل و قال و گرو کشی های ماست.
ایضأ، تو خود حجاب خودی حافظ از «میان» برخیز.
عذر بابت سهوالخطا.
میم عزیز
ترکی همین شعر مولانا در بالا نوشته شده غیر فارسی باشد ناراحت میشوید؟
بنده ترکم و مولانا اشعار ترکی زیادی دارد
این شعر در وصف شمس تبریزی در ترکیه سروده شده
کمی به هموطنامون احترام بگذاریم
رنگارنگ عزیز
ترکی همین شعر مولانا در بالا نوشته شده غیر فارسی باشد ناراحت میشوید؟
بنده ترکم و مولانا اشعار ترکی زیادی دارد
این شعر در وصف شمس تبریزی در ترکیه سروده شده
کمی به هموطنامون احترام بگذاریم
ایران سرا
در روزگار شمس و بلخی ترکیه ای نبوده است ، حکومت های کوچکی که در تاریخ به نام سلجوقیان روم خوانده شده اند و شگفتا ! عموما نامهای شهنامه ای داشته اند ،کیخسرو و کیقباد و ......
دو دیگر تفاوتی بزرگ است میان ترک و ترک زبان ،
راجع به ترکان ترکیه جدیدالتاسیس هم زیاد مطمین نباشید
این سرزمین پیش از آمدن غلامان ترک خالی از سکنه نبوده است.
و ایران سرای همه ایرانیان است.
سلام و درود
من بیشتر از خواندن حاشیه های نوشته شده لذت می برم تا خود شعر! و بسیار درس میگیرم. دست مریزاد
در مورد گفت و گوی دوستان هم نظر بنده این است؛ جدا خواندن اقوام ایرانی به صرف اینکه آذری، ترک یا پارسی زبان باشند کار سنجیده ای نیست، درست است که شعر به زبان پارسی سروده شده اما متعلق به تمام اقوام ایرانی است و همه اقوام ایرانی از آذربایجان(منظور اقلیم بزرگ آذربایجان) تا بلخ حق این را دارند که به آن افتخار کنند و از آن لذت ببرند.
در مورد خودم هم بگویم که، بنده خوزی زبان(زبان محلی مردمان بومی خوزستان) هستم.
معلومه مولوی از گریه تا صبح خوابش نبرده. ایشالله این برای هیچ کسی پیش نیاد.
بشنیدهام که عزم سفر میکنی، مکن :(
ترجمه شده ی این شعر به زبان ترکی استانبولی در سریال ازل از طرف دایی رامیز خوانده شده و محبوبیت و خاطره ی خاصی بین مردم ترکیه داره اما اکثرا به اسم دایی رامیز میشناسن شعرو و نمیدونن مال مولانا هستش
شادروان هوشنگ ملک نیا، نگارندۀ کتاب «هشت قرن کسوف» در صفحات 172 تا174 کتاب از ارتباط بسیار جالب این غزل با غزل شمارۀ 1640 و رباعی شمارۀ 982 گنجور (شماره 981 در کتاب کلیات) پرده بر می دارد.
ایشان نشان می دهد که غزل 1640 پاسخ گله مندانۀ شمس به مولانا است:
گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم
وامقت باشم هر لحظه و عذرا نکنم
این تعلق به تو دارد سر رشته مگذار
کژ مباز ای کژ کژباز مکن تا نکنم
گفتهای جان دهمت نان جوین می ندهی
بیخبر دانیم ار هیچ مکافا نکنم
...
طبل باز شهم ای باز بر این بانگ بیا
پیش از آن که بروم نظم غزلها نکنم
و سپس در رباعیِ یاد شده، مجدداً واکنش مولانا به پاسخ شمس ثبت شده است:
دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
موضوع کتاب فوق اثبات این مطلب است که بعضی از اشعار درج شده در دیوان شمس، سرودۀ شخص وی است.