گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۵۰

جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
از نان و شوربا بشری را فطام کن
مشتی فسرده را به دم گرم بشکفان
مشتی گدای را شه بااحتشام کن
این روی پرگره را خندان و شاد کن
این عمر منقطع را عمری مدام کن
ای شوق هر دماغ سر عاشقان بخار
وی ذوق هر مقام بر ما مقام کن
آن خانه را که جام نباشد چو نیست نور
ما خانه ساختیم تو تدبیر جام کن
ما را وظیفه‌هاست ز لطف تو صد هزار
درمانده گشت دل که چه گوید کدام کن
خاموش کن که دوست مجیب است بی‌سال
نظاره کرم کن و ترک کلام کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
هوش مصنوعی: ای جانم، باده بیاور و بخت مرا کامل کن، زندگی‌ام را خوشبخت و سرشار از شادی کن.
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
هوش مصنوعی: زهره (سیاره زهره) در حال کمین است، و کنیزکی که در میخانه و محفل توست، مانع کسوف (تاری) دل می‌شود. تو مه را مطیع خود کن و آن را به خدمت بگیر.
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
از نان و شوربا بشری را فطام کن
هوش مصنوعی: مانند عیسی که از آسمان غذا می‌آورد، تو نیز به مردم نان و سوپ برسان و آنها را سیر کن.
مشتی فسرده را به دم گرم بشکفان
مشتی گدای را شه بااحتشام کن
هوش مصنوعی: یک مشت خاک خشک را با نفس گرمت زنده کن و یک گدا را با احترام و بزرگی رفتار کن.
این روی پرگره را خندان و شاد کن
این عمر منقطع را عمری مدام کن
هوش مصنوعی: این چهره‌ی زیبا را شاد و خندان کن و زندگی ناپایدار مرا به زندگی‌ای همیشگی تبدیل کن.
ای شوق هر دماغ سر عاشقان بخار
وی ذوق هر مقام بر ما مقام کن
هوش مصنوعی: ای شوقی که در هر لحظه به سر عاشقان می‌زنی، لطفاً با ذوق و شوق خود، هر مقام و موقعیتی را برای ما به مقام و منزلت تبدیل کن.
آن خانه را که جام نباشد چو نیست نور
ما خانه ساختیم تو تدبیر جام کن
هوش مصنوعی: اگر در آن خانه جامی نباشد، مثل این است که آن خانه وجود ندارد. ما خانه‌ای ساخته‌ایم که نور و زندگی دارد، تو هم باید به فکر تهیه جام و نوشیدنی باشی.
ما را وظیفه‌هاست ز لطف تو صد هزار
درمانده گشت دل که چه گوید کدام کن
هوش مصنوعی: ما به خاطر محبت تو مسئولیت‌های زیادی داریم و این باعث شده که دل‌هایمان در حیرت بمانند که چه باید بگویند و چه تصمیمی بگیرند.
خاموش کن که دوست مجیب است بی‌سال
نظاره کرم کن و ترک کلام کن
هوش مصنوعی: سکوت کن، چرا که دوست تو پاسخگوست. بدون نیاز به سال‌ها انتظار، از لطف او بهره‌مند شو و صحبت را رها کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۵۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/08/28 23:10

شرح غزل :
چند اشاره گذرا برای درک روشن تر :
در بسیاری غزلیات دیوان کبیر ؛ روی سخن مولانا با حضرت حق است و نه معشوق دیگری مانند همین غزل.
دارالسلام به معنی پایتخت و لقب بغداد و دمشق بوده اما در این جا منظور بهشت است
کسوف دل ... منظور دل خورشید وار مرا از ابر های غم خلاص کن
فطام به معنی از شیر باز گرفتن طفل پس از دو سالگی ... می فرماید همانند
آنچه که با مسیح کردی برای من هم غذای روحانی روان کن و یک بشر را از دام نان و آب خوردن برهان .
سرعاشقی خاریدن ؛ عاشق نوازی ست
مقام‌‌ اشاره به حالات و مقامات سلوک است و مُقام کردن ؛ جای گرفتن و بسربردن.و بیت آخر ؛ خانه دل را از غیرپرداخته ام، ولی عیش و عشقی ندارم شراب و شادی معنوی را تو مهیا بفرما
وظیفه ؛ مستمری
مجیب ؛ اجابت کننده
سوال ؛ گدایی
#محمد_بینش ( زیبا روز )
لطفا تصحیح بفرمایید ... سوال و نه سال

1399/08/28 23:10

شرح غزل :
چند اشاره گذرا برای درک روشن تر :
در بسیاری غزلیات دیوان کبیر ؛ روی سخن مولانا با حضرت حق است و نه معشوق دیگری مانند همین غزل.
دارالسلام به معنی پایتخت و لقب بغداد و دمشق بوده اما در این جا منظور بهشت است
کسوف دل ... منظور دل خورشید وار مرا از ابر های غم خلاص کن
فطام به معنی از شیر باز گرفتن طفل پس از دو سالگی ... می فرماید همانند
آنچه که با مسیح کردی برای من هم غذای روحانی روان کن و یک بشر را از دام نان و آب خوردن برهان .
سرعاشقی خاریدن ؛ عاشق نوازی ست
مقام‌‌ اشاره به حالات و مقامات سلوک است و مُقام کردن ؛ جای گرفتن و بسربردن.و بیت آخر ؛ خانه دل را از غیرپرداخته ام، ولی عیش و عشقی ندارم شراب و شادی معنوی را تو مهیا بفرما
وظیفه ؛ مستمری
مجیب ؛ اجابت کننده
سوال ؛ گدایی
#محمد_بینش ( زیبا روز )

1404/02/10 18:05
شهاب قهرمان

بیت  ٧ می گوید علت اینکه در خانه ای (دلی) نور (آگاهی، بینش) وجود ندارد اینست که در آن جام ( وجد، شوق) نیست. از خداوند می خواهد که در دل ما ( خانه ای که بر أساس انتخابات، ارجهیات، تعصبات، خواستن ونخواستن ها،نگرانیها، و امیدهای ما شکل گرفته است- ساخته ما است) به گونه ای که تو می دانی و می توانی (تدبیر) وجد و شوق [بودن] القا و ایجاد کن تا به آگاهی برسیم - إشراق سویم.