گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹

رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرکِ منِ خرابِ شب‌گردِ مبتلا کن
ماییم و موجِ سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین رَهِ سلامت، تَرکِ رَهِ بلا کن
ماییم و آبِ دیده، در کنجِ غمِ خزیده
بر آبِ دیدهٔ ما، صد جای آسیا کن
خیره‌کُشی‌ست ما را، دارد دلی چو خارا
بُکْشد، کَسَش نگوید: «تدبیرِ خون‌بها کن»
بر شاهِ خوب‌رویان، واجب وفا نباشد
ای زردرویِ عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی‌ست غیرِ مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
در خوابِ دوش پیری، در کویِ عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عَزم سویِ ما کن
گر اژدهاست بر رَه، عشقی‌ست چون زمرّد
از برقِ این زمرّد هین دفعِ اژدها کن
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو، تنبیهِ بوالعَلا کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرکِ منِ خرابِ شب‌گردِ مبتلا کن
بیدار نمان و برو بخواب و مرا تنها بگذار؛ من‌ِ مست و شب‌گرد و پردرد را تنها بگذار.
ماییم و موجِ سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
ماییم و امواج خروشان سودا و درد که شب و روز بر ما می‌تازد و در این بلا تنها مانده‌ایم؛ خواهی بیا ما را ببخش، خواهی ما را رها کن و ستم کن.
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین رَهِ سلامت، تَرکِ رَهِ بلا کن
از من بگریز تا تو هم مانند من در بلا و درد نیفتی، راه سلامت و عافیت را بگزین و راه بلا را بگذار و مگزین.
ماییم و آبِ دیده، در کنجِ غمِ خزیده
بر آبِ دیدهٔ ما، صد جای آسیا کن
تنها همراه من در گوشه ی غم و تنهایی اشک چشم است، آنچنان اشکی که که با آن صد آسیاب را میتوان چرخاند. (آسیاب آبی، قدمتی باستانی دارد که از آن برای آرد کردن گندم یا روغن گرفتن از گیاهان استفاده میشود)
خیره‌کُشی‌ست ما را، دارد دلی چو خارا
بُکْشد، کَسَش نگوید: «تدبیرِ خون‌بها کن»
ما را یار خیره‌کش و بی‌رحمی است که دلی سنگ و سخت همچون خارا دارد؛ می‌کشد و کسی هم نمی‌تواند از او خون‌بها بخواهد.
بر شاهِ خوب‌رویان، واجب وفا نباشد
ای زردرویِ عاشق، تو صبر کن وفا کن
بر شاه زیبایان و خوب‌رویان وفا و مهرورزی واجب و تکلیف نیست؛ پس ای عاشق بی‌بهره و زردروی، تو صبر کن و وفا کن.
دردی‌ست غیرِ مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
این درد، دردی‌است که غیر مردن دوایی ندارد؛ پس من چگونه به‌تو بگویم این درد را درمان کن؟
در خوابِ دوش پیری، در کویِ عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عَزم سویِ ما کن
در خواب و رؤیا پیر دانایی را دیشب در کوی عشق دیدم، با دست به من اشاره کرد که سوی ما بیا.
گر اژدهاست بر رَه، عشقی‌ست چون زمرّد
از برقِ این زمرّد هین دفعِ اژدها کن
اگر خطرها و بلاها در راه تو هستند مترس و بیم مدار که عشق همچون زمرّد از تو محافظت می‌کند؛ با برق آن زمرد اژدها را بران و دور کن. 
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو، تنبیهِ بوالعَلا کن
بس کن که من بی‌خود و مست هستم، اگر تو هنرفزایی تاریخ بوعلی را نقل کن و تنبیه بوالعلا را بخوان.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ به خوانش آرش خیرآبادی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"رو سر بنه به بالین"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم صدای سخن عشق)
"کوی عشق"
با صدای علیرضا عصار (آلبوم کوچ عاشقانه)
"آخرین غزل رومی"
با صدای محسن دایی نبی (آلبوم آخرین غزل رومی)
"رو سر بنه به بالین"
با صدای محسن نامجو (آلبوم ترنج)
"ساز و آواز (در قالب پرسه خوانی)"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم بوی باران)
"تصنیف دشتی "مرا رها کن""
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم ساز خاموش)
"رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن"
با صدای احمد شاملو (آلبوم غزلیات مولوی)
"آخرین غزل"
با صدای همایون کاظمی (آلبوم حلاج وشان)
"(سه گاه) (۰۸:۲۲ - ۱۵:۴۴) نوازندگان: نجاحی، مجید (‎سنتور) خواننده آواز: قوامی (فاخته‌ای)، حسین سراینده شعر آواز: مولوی (غزل) مطلع شعر آواز: رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن"
(آلبوم برگ سبز » شمارهٔ ۱۹۱)
"(افشاری) (۰۳:۵۰ - ۰۵:۲۵) خواننده آواز: گلپایگانی، سیّدعلی‌اكبر سراینده شعر آواز: مولوی (غزل) مطلع شعر آواز: رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن"
(آلبوم یک شاخه گل » شمارهٔ ۲۱۹)
"ساز و آواز عراق"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم بوی باران)
"رگ خواب"
با صدای همایون شجریان (آلبوم رگ خواب)
"غزل آخر "
با صدای هژیر مهرافروز (آلبوم تک‌آهنگهای هژیر مهر‌افروز)
"تنها مرا رها کن"
با صدای پرواز همای (آلبوم تک‌آهنگهای پرواز همای)
"شبگرد مبتلا"
با صدای سینا سرلک (آلبوم موج سودا)
"رها کن"
با صدای فرشید اعرابی (آلبوم مرگ خاموش)
"رو سر بنه به بالین"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم صدای سخن عشق)
"قاصدک - اجرای پاریس ۱۳۷۲"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم اجراهای خصوصی)
"رگ خواب"
با صدای همایون شجریان (آلبوم رگ خواب)
"تنها"
با صدای مهیار علیزاده (آلبوم بی من)
"رو سر بنه به بالین"
با صدای محسن نامجو (آلبوم ترنج)
"رو سر بنه به بالین"
با صدای احمد ظاهر (آلبوم شمارهٔ ۱۱)
"رو"
با صدای شهاب فرد (آلبوم رو)
"رو سر بنه به بالین"
با صدای محمدرضا شجریان (آلبوم هست شب (اجرای گوتبرگ))
"رو سر بنه به بالین"
با صدای آن سان (آلبوم Strange Town)
"کوی عشق"
با صدای سالار عقیلی (آلبوم کوی عشق)

حاشیه ها

این شعر را حضرت مولانا به هنگام مرگ و در بالین بیماری گفته است. قابل ذکر است که این آخرین غزل ویا در واقع آخرین شعر مولانا می باشد.

1402/03/06 03:06
یاسین مشایخی

غزل قشنگیه. اما باید بگم که این غزل در نسخه‌های خطی قدیمی‌تر و معتبرتر دیوان شمس مثل: نسخه‌ی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده. لذا از مولانا نیست.

1402/03/09 09:06
احسان رحیمی

شما واقعا تمام این نسخه ها را خود بررسی کردید و به این نتیجه رسیدید؟ یا فقط نقل قول میکنید, در بسیاری از کتب ازین غزل به نام مولوی یاد شده است!!!

1389/09/12 17:12
رویا زلقی

با سلام
یک بیت مانده به آخر
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
عشق درست است نه عشقی
---
پاسخ: با تشکر، دوستانی که به تصحیح فروزانفر دسترسی دارند ما را از ضبط این بیت در آن تصحیح آگاه کنند.

1402/06/16 19:09
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

درود بر شما

از نظر معنا هم «عشق» درست است 

یعنی اگر اژدها در راه است اما عشق مانند زمرد است. با این زمردِ عشق، اژدها را دفع کن

اما «عشقی» معنای صحیح ندارد 

1389/12/01 23:03
امیر

دردی است غیر مردن ( کان ) را دوا نباشد که بر متن ( آن ) را دوا نباشد ترجیح دارد و با مصرع بعدی نیز ( کاین ) همخوانی دارد .
با سپاس

1390/10/02 11:01
علیرضا

بنظر من بهتر است در مصراع دوم از اولین بیت کلمه "شبگرد" سر هم نوشته شود .
همچنین مصراع دوم بیت " گر اژدهاست ... باید به این صورت باشد : " از برق آن زمرد هین دفع اژدها کن"
البته در مصراع اولش هم عشق درست است نه عشقی که دوستمان اشاره داشتند.
یا حق

1391/04/12 21:07
مهرآیین

بیت مورد بحث در نسخه ی استاد فروزانفر اینگونه است :
« گر اژدهاست بر ره ، عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد ، هین دفع اژدها کن »
___________________________

1391/09/21 19:11

از برق این زِمرّد هین دفع اژدها کن

1391/09/16 00:12
محمد

در بیت 4 مصراع 2 سد جای آسیا کن صحیح است

1392/04/25 18:06
شمس

این شعر شاهکار مولاناست و ایراد گرفتن از آن روا نیست

1392/04/25 22:06
امین کیخا

شاهکار است اما خرده گرفتن ازاد است بی ادبی کردن نه

1393/03/30 23:05

سلام چرا مدیران محترم سایت به وسیله این حاشیه ها متن را اصلاح نمی کنند؟ مثلا در مورد (هین دفع اژدها کن)

1393/06/18 12:09
محمد عزیزی

منظور از تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن چیست؟

1393/08/09 02:11

در مصرع دوم بیت چهارم " صد جایْ " درست است ( با سکون ی ) و منظور صد آسیای آبی است که منعطف به آب دیده است .

1393/09/04 21:12
فرشید

این چکامه با صدای استاد شجریان خوش رنگتره

1393/10/31 18:12
آرش

سلام
مصرع دوم از بیت دوم نباید به این شکل باشه؟
خواهی برو ببخشا خواهی بیا جفا کن
با توجه به بیت اول و سوم میگم!

1393/10/18 10:01
قربان یاقوتی

در بیت 4مصراع2 یکی ازدوستان فرموده بودند سد جای آسیاکن بنظر بنده صد جای آسیا کن درست است یعنی بااشک ما میشود 100 آسیاب کارکند

1393/11/02 19:02
امیدی

از برق این زِمرّد هین دفع اژدها کن

1393/12/27 14:02
فرزان

سلام
با پوزش از بزرگواران در نسخه ای ، این مصرع را خواندم:
"با" آب دیده ما ، صد جای ، آسیا کن
با تشکر

1394/01/02 21:04
حسین

دربیت سوم مصرع پنجم اینگونه صحیح تر است:
از من گریز یارا اندر بلا نیفتی

1394/02/17 14:05
روحی

با سلام لطفا" فرزانه ای بگوید مصرع دوم از بیت پنجم چگونه خوانده می شود.

1394/03/01 22:06

در جواب خانم/آقا ی روحی اینگونه خوانده می شود:
بُکشَد،کَسَش نگوید تدبیر خونبها کُن

1394/04/30 18:06
فرزانه

عرض ادب دوستان.گرامی
لطفا در مورد مصرع پایانی توضیح دهید. سپاسگزارم

1394/04/03 21:07
فرزانه

عرض ادب دوستان گرامی
در مورد مصرع پایانی غزل، استاد بزرگوار و والااندیش، جناب آقای بهرام باعزت چنین توضیح دادند.:
"سوالی که در مورد بیت آخر سروده ی فوق کرده اید چندان بغرنج نیست در واقع حضرت مولانا به تاریخ زندگی ابوعلی سینا که فیلسوف و شاعر نیز است اشاره کرده و از این روزنه به ابوالعلا معری که او نییز فیلسوف و شاعری نابیناست و تقریبا هم دوره با ایشان است و شخصی فوق العاده نهیلیسم و پوچ گراست طعنه وارد می کند. البته بد نیست به مقایسه ی ابوالعلا معری با خیام نیز که استاد دینانی در کتاب هستی و مستی اشاره کرده است نگاهی بندازید. در این کتاب اشاره شده که خیام به عنوان فیلسوف، خواستار این است که حالا که وارد جهان شده ایم چرا باید آن را ترک کنیم در حالی که ابوالعلا معری می گوید اصلا آمدنمان اشتباه بوده است. فکر می کنم همین مقایسه در تفسیر بیت آخر این غزل زیبا مفید به فایده باشد. به یقین می دانید که این غزل از سروده های آخرین مولاناست و به پسرش که در بالینش بوده و پدرش را به زندگی متوجه می ساخته گفته است. "

1394/04/22 10:07
آزادی

شعر استاد شفیعی کدکنی :
صبح آمده ست برخیز
بانگ خروس گوید
وینخواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچه ها صدا کن
خواب دریچه ها را
با نعره ی سنگ بشکن
بار دگر به شادی
دروازه های شب را
رو بر سپیده
وا کن
بانگ خروس گوید
فریاد شوق بفکن
زندان واژه ها را دیوار و باره بشکن
و آواز
عاشقان را
مهمان کوچه ها کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه ی اقاقی
آیینه ی خدا کن
بنگر جوانه ها را آن ارجمند ها را
کان تار و پود چرکین
باغ عقیم دیروز
اینک جوانه
آورد
بنگر به نسترن ها
بر شانه های دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمه ای در آمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداری زمان را
با من بخوان به فریاد
ور مرد خواب و خفتی
رو سر بنه به
بالین تنها مرا رها کن

1394/12/03 17:03
علیرضا

وای چه غم عجیبی تو این شعر هست

1400/03/10 22:06
behjati

بله دقیقا، با هر بار خوندنش بیشتر از قبل غم هر بیت رو درک میکنی.

1395/03/25 23:05
خواهش میکنم

ممکنه در حاشیه ها دوستان بجای این همه ایراد گیری از ظاهر کلمات و اشعار درباره معانی اظهار نظر کنید

1395/03/26 23:05
حمید سامانی

دوستان نظرهای مختلفی نوشته اند
بزرگترین مشکل املا و نگارش صحیح و دانستن معنای درست کلمات است که قسمت بزرگی از نقدها را در بر میگیرد
همگی میدانیم که متأسفانه فرهنگ امانت شعر و پرهیز از تحریف در کار نیست به عمد و یا به میل و سلیقه خود و در موردی از نادانی اشعار شاعران تغییر پیدا میکنند و با اشتباه دست به دست میگردند با این وصف ابتدا بایستی خوب به معانی مختلف کلمات توجه کرد و معنای مجاز و صحیح را در نظر گرفت در این صورت تفهیم و تفسیر شعر به مراتب دقیقتر و لذت بخشتر میشود
با این همه انتظار میرود که دست اندرکاران تارنمای گنجور در نوشتن اشعار دقت بیشتری به خرج دهند که بازدید کنندگان مشتاق چیزی را به دلیل سهل انگاری دیگران اشتباه یاد نگیرند
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
در این مصراع خیره کشیست صحیح است نه خیره کشی است
همینطور در
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
دردیست صحیح است
دوستی ایراد غلطی گرفته است, در مصراع دوم بیت چهارم صد صحیح است نه سد
در بیت یکی به آخر مانده
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
عشق صحیح است و حرف "ی" اضافه است و احتیاج به مکث بعد از ره است
به این صورت گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
در بیت آخر
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
بوالعلا به معنای فرد احمق و نادان است و احتمالا اشاره به ابوالعلا معری که خانم فرزانه توضیح داده اند و مفهوم مصراع بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی ساده است و آشکار
مفهوم مصراع آخر چنین است که از ابوعلی سینای دانشمند بگویید و صحبت کنید که درس عبرتی برای افراد نادان باشد
درود بر تمامی دوستداران ادبیات فارسی

1395/03/27 13:05
گمنام

جناب شمس،
داستان سه علت مشروحه زیر کمی گنگ است ، به سه دلیل زیر :
اول نسخه چاپ سنگی نیکلسو ن که همواره به آن استناد می فرمایید، وحی منزل نیست
دوم میشود برای بخشودن و هم ( بخشیدن ) رفت یا آمد، ( بخشای ریشه بخشودن است )
سوم در باب پسر کوچکشان سلطان ولد، گیرم پدر تو بود فا ضل، چند بیت نمونه ای که سرکار آورده ایدگواهی روشن است بر اینکه وی از فضل پدرحتا دختر بخشی به ارث بنبرده است.!!

حقیر نیز "نطقش زین سپس دیگر بخفت" !!

1395/04/02 12:07
مهدی

به خلاف جناب شمس‌الحق، «سلطان ولد» فرزند ارشد مولانا بوده‌اند.

1395/06/01 15:09
دیبا

تو بیت چهارم ((سد)) به نظر درستتر میاد تا ((صد)).

1395/09/19 11:12
کمند

درود و خسته نباشید..
ایکاش بجای این نظریات ضد و نقیض که.در بعضی موارد اطمینانی هم بهش نیست.. مختصرتوضیحی درمورد ابیات و کل شعرداده میشد تا معنای کلی بیت در ذهن ماندگارشه
اینکه دراین حاشیه ازهردری و هرنظری مویند بعد ازخارج شدن ازاین صفحه چیز واضحی در ذهن نمیمونه و حیف این غزل زیبا نیست که معنی و تفسیر نشه توسط یکی ازاساتید!!!

1395/09/19 11:12
کمند

درود و خسته نباشید..
ایکاش بجای این نظریات ضد و نقیض که.در بعضی موارد اطمینانی هم بهش نیست.. مختصرتوضیحی درمورد ابیات و کل شعرداده میشد تا معنای کلی بیت در ذهن ماندگارشه
اینکه دراین حاشیه ازهردری و هرنظری گفته میشه بعد ازخارج شدن ازاین صفحه چیز واضحی در ذهن نمیمونه
و حیف این غزل زیبا نیست که معنی و تفسیر نشه توسط یکی ازاساتید!!!

1395/11/12 19:02
مهدی

مولانا در بیت سوم این غزل زیبا
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
به ما توصیه میکنه که دست از منیت مان برداریم ، منیت شامل خود بزرگ بینی ، پُز دادن ها ، ادعای دانستن کردن و هر چیزی که باعث میشه که ما بخواهیم توسط اون خودمون رو به بقیه نشون بدیم و ثابت کنیم. بدنبال این منیت کینه ، خشم ، نفرت ، رنج ، حسادت و... می آید و باعث میشه ما نتوانیم با زندگی موازی بشیم و از اون لذت ببریم.
این منیت سر منشا تمام بیماری های روحی و روانی و جسمانی انسانه که درصورت کوچک کردن آن ، انسان قادر است که راه سلامت رو در پیش بگیره.

1395/12/16 09:03
محمد محمدی

این شعر در آلبوم جدید استاد همایون شجریان به اسم رگ خواب در قطعه ای به همین اسم خوانده شده

1395/12/19 13:03

چه میکنه همایون خان شجریان .... بی نظیر اجرا کرده این شعر رو تو آلبوم جدیدش بییییییی نظیر

1396/01/17 23:04
وفایی

آقای اشکان
جانا سخن از جانب ما می گویی
من هم مثل شما همیشه این موضوع برایم جای سوال و تعجب دارد .

1396/01/18 00:04
وفایی

این همه خواننده این غزل را خوانده اند ؟!!
هزاران غزل در دیوان شمس و کلیات سعدی و ....داریم ، یکی از یکی زیباتر ، آن وقت همه آمده اند و همین یک غزل را خوانده اند ؟!!
پس معلوم می شود آمار خراب های شبگرد مبتلا خیلی بیشتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم
ای ناقلاها

1396/01/19 15:04
فرز

بر آب دیده ما "سد" جای آسیا کن ،صحیح میباشد که اشاره دارد به میزان کثیر أشک که ممکن است آسیا را از جای برکند و لذا میبایست بر آن بجای سنگ آسیا ، سدی استوار کرد.

1396/02/05 17:05
آبگینه

در تصحیح استاد فروزانفر در بیت نهم آمده: "عشقی"ست چون زمرد...

1396/03/23 23:05
سراج

بر اساس تصحیح و طبع استاد بدیع الزمان فروزانفر در بیت نهم آمده است ،«عشقی ست چون زمرد» صحیح است

1396/03/13 12:06
مهدی

زیباترین اجرای این آهنگ سالیان پیش توسط استاد اکبر گلپایگانی اجرا شده است:: پیوند به وبگاه بیرونی

1396/04/29 21:06
ابانداد

درود بر جناب امین کیخا و حاشیه های پر محتوایش

1396/04/29 23:06
آبانداد

عذر میخام دوستان خانم مینا جمعه زاده هم حاشیه زیبایی نوشته بودن که ظاهرا حذف شده

1396/04/15 21:07

1- بیت درددیست غیر مردن کانرا دوا نباشد دوجور خوانش دارد کدام درست تر است؟ یکی اینکه غیر از مرگ دردی هست که دوا ندارد یا اینکه جز مرگ هیچ دردی بی دوا نیست.؟
2- استاد شجریان در آلبوم بوی باران این غزل را دو جور خوانده اند که یکی در سی دی آن انتشار یافته و دیگری که اولیست در نوار کاستش به نظرم اولی زیباتره و به حال شعر نزدیکتره.

1396/05/12 05:08
میثم زمانیان

سلام. من تا الان این مصرع رو اینجور میخوندم: دردیست غیر مردن، آن را دوا نباشد. بخاطر همین بعضی جاها دیدم بجای کلمه ی "آنرا" ، "کانرا" به کار بردن. اما الان که توی خلوتم داشتم شعرو با دقت و آرامش میخوندم دیدم اگه جای ویرگول رو بیاریم جلوتر، مصرع اینجوری خونده میشه: "درد"ی ست، غیر مردن آن را دوا نباشد...؛ و به همین خاطر فقط "آنرا" صحیح هست. البته این نظر منه، چون فکر میکنم این بیت باید اینجوری خونده بشه چون همین تغییر جای ویرگول معنی کل بیت رو برا من تغییر داد. میخواد بگه این یه دردی هست که فقط مرگ دواشه. اما اگه اونجوری بخونیم معنیش میشه که دردی غیر از مردن هست، که دوایی نداره. امیدوارم دوستان متوجه صحبتهام شده باشن. موفق باشین

1396/06/05 12:09
طلا

استاد هژیر مهرافروز از این شعر برای جدیدترین موزیکشون به اسم غزل آخر استفاده کردن.من با صدای روحانی و معنوی ایشون که این شعر رو همراهی کردن بسیار حظ کردم،پیشنهاد میکنم هنردوستان عزیز این موزیک رو بشنون.مانا باشید

1396/07/28 21:09
شهاب طاهری

سلام
متن آهنگ همایون شجریان توی آلبوم رگ خواب:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خرابِ خرابِ خرابِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
ماییم و آبِ دیده، در کنج غم خزیده
بر آبِ دیدهء ما صد جای آسیا کن
ماییم و موج سودا، شب شب تا به روز تنها
خواهی بیا بیا بیا بیا ببخشا، خواهی برو برو برو برو جفا کن
خواهی بیا بیا بیا بیا ببخشا، خواهی برو برو برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک رهِ بلا کن
بر شاهِ خوب رویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق آن زمرد هین (هِی) دفع اژدها کن
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خرابِ شبگردِ مبتلا کن
تَرک من خرابِ شبگردِ مبتلا کن
تَرک من خرابِ خرابِ خرابِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن

1396/08/01 22:11
وحید۹

ببخشید دوستان این شعر رو یه خواننده ای وسط سریال نوار زرد شبکه دو خونده هرچی دارم میگردم پیداش نکردم . اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه .متشکرم از دوستان اهل شعر

1396/10/15 13:01
حمید

یه خواننده دیگه هم با صدایی زیبا این شعر شاهکار رو اجرا کردن. هژیر مهر افروز در تک آهنگی به نام غزل آخر....

1396/12/26 20:02
sharifi

شهاب طاهری
پرواز همای خونده

1396/12/03 18:03
سیامک

تصنیف زیبای این شعر را نامجو بسیار فوق العاده خواند
توصیه میکنم حتما گوش کنید
اینکه یک خواننده بتواند هر بیت یک شعر را که تمام ابیاتش وحدت معنا دارند را به چندین شکل دشتی و آواز و فریاد و البته طنز بخواند، جای تحسین دارد.

1397/01/03 20:04
بابک بامداد مهر

سلام
باتشکرازدوستمان سعیدوتحسین برای دقت نظرشان؛
بامعناترین شکل خوانش بیت"دردیست ،غیر مردن آن رادوانباشد
پس من چگونه گویم کاین درد رادوا کن" به شکلی است که معنی القاشده این می شود؛دردی دارم که غیراز مردن دوایی آن رانباشد،بنابر این چگونه بخواهم ازتو که این درد را درمان کنی.این طریق تفسیرباسیر کلی غزل ودربسترمرگ بودن وبیت بعدی "درخواب دوش دیدم...متناسب ترست.
این که بگوییم غیرازمردن هم دردیست که دوایی نداردچون کمی روی آن دردِغیرازمرگ تاکیدمی شودوماتوضیح اختصاصی در قبل وبعدنداریم که آن دردچیست کمی روال غزل را برهم می زند.
شکل دیگری هم می توان آن راخواندیعنی به صورت استفهام انکاری وسوالی:دردیست غیرمردن آن را دوانباشد؟(همه دردهابه جزمردن دوا دارد) پس من چگونه گویم کاین درد(مردن)را دواکن.

1397/01/03 20:04
بابک بامداد مهر

بادرنظرگرفتن سه شکل خواندن ومکث،و این بیت مولانا که
مرگ را دانم ولی تاکوی دوست راهی ارنزدیکتر دانی بگو
عقیده مولانا این است که دردیست(هجران ازاصل) که غیرازمردن درمانی ندارد.

1397/01/03 21:04
بابک بامداد مهر

مثل اینکه تحسین ازدقت نظر میثم زمانیانان رابایدذکرمی کردم

1397/01/07 21:04
Yegane

دوستان باید به عرض شما برسونم که مصرع "دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد" به این صورت باید خوانده شود :
دردی است، غیر مردن آن را دوا نباشد
اگر دقت داشته باشید حضرت مولانا در مصرع بعد می فرمایند که پس من چگونه بخوام که این درد را دوا کنی؟وقتی دردی که مولانا داشتند به غیر از مرگ دوای دیگری نداشته، پس دوای آن درد فقط مرگ بوده و این مصرع باید آنگونه خوانده شود.

1397/05/29 16:07
نجفی

دردیست غیر، مردن،! کانرا دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
به نظر میرسد که از نگاه مولانا هر دردی دوایی دارد و تنها یک درد هیچ درمانی ندارد و آنهم مرگ است..منظور ار دردیست غیر یعنی ان درد دیگریست که مانند هیچ دردی نیست .پس مردن درد بی درمان است. و اکنون که مرگ دردیست سوای همه ی دردها پس من چگونه گویم که این درد را درمان کن.

1397/06/21 19:09
نوروز

به نظر من بهترین خوانش از این شعر زیبا با صدای استاد شهرام ناظری در آلبوم صدای سخن عشق است. قطعه رو سر بنه به بالین یکی از زیباترین و معنوی ترین ساز و آوازهای ایرانی است. ترکیبی جادویی از آواز عرفانی و گیرای شهرام ناظری که به زیباترین حالت معنای شعر را ادا کرده است با تنورنوازی سید خلیل عالی نژاد.

1397/07/07 21:10
مهدی

سه بیت آخر اشاره به این گفته از شمس دارد:
یکی شکایت میکرد از اهل دنیا. گفتند دنیا لعب است و مزاح است در نظر رجال, در نظر کودکان لعب نیست, جد است, فریضه است. اکنون اگر بازی و مزاح برنمی تابی, بازی مکن و اگر برمی تابی, میزن و میخور خندان, که بازی نمک او خنده است نه گریه.
دنیا گنج است و مار است. قومی با گنج بازی میکنند, قومی با مار. آنکه با مار بازی کند, به زخم او دل بباید داد, به دم زند, به سر بزند. چون به دم زند بیدار نگردی به سر زند. قومی که از این بار برگشتند و به مُهر و مِهر او مغرور نشدند, و پیرعقل را در پیش کردند, که پیر عقل نظر آن ماران زمرد است. مار اژدها صفت چون دید که پیر عقل مقدم کاروان است, زبون شد و خوار شد و سست شد. در آن آب چون نهنگی بود, زیر پای عقل پل شد, زهر اوشکر شد خار او گل شد, راهزن بود بدرقه شد, مایه ی ترس بود مایه ی امن شد.

1397/07/11 17:10
محمد علی لطفی

با سلام و تشکر، آیا هدف از ایجاد این سایت، ایراد گیری و مطرح کردن "محفوظات"میباشد؟.چرا ظرف را چسبیده و "مظروف رها کرده ایم؟..../ای برادر تو همان اندیشه ای /مابقی تو ..../چرا مسئولین محترم رسیدگی نمیکنند؟ !

1397/09/03 08:12
حسین

با سلام خدمت دوستان عزیز❤
از اونجاییکه معتقدم هر شعر، در دنیای معنا، برای هر کسی می تونه مختص خودش تعبیر و معنا باشه، با وجودِ منابعِ ظاهرا موثق مبنی بر مخاطب بودنِ سلطان ولد (فرزند خلف مولانا) در این شعر، به هیچ وجه نمی تونم و نمی خوام بپذیرم مخاطب این شعر کسی جز شمس تبریزی بوده باشه؛ که تمام عشق این شعرِ پر از غمِ عارفانه و تک تک واژگانش برام تداعی گرِ آخرین تمناهای مولانا به شمسه؛ فارغ از اینکه هنگام سرودن، شمس در این جهان خاکی حضور داشته یا آسمانی شده!

1397/09/17 12:12
پریسا

Y
افلاکی در باب این غزل گوید:
...و گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا، از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی ،به غایت ضغیف شده بود و دائم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلا نمی غنود.
همان شب، حضرت مولانا فرمود که " بهاء الدین ! من خوشم ،برو سری بنه و قدری بیاسا!
چون حضرت ولد ،سر نهاد و روانه شد ، این غزل را فرمود و چلبی حسام الدین می توشت و اشکهای خونین می ریخت...
رو سر بنه به بالین ....
گزیده غزلیات شمس... محمدرضا شفیعی کدکنی
☘☘☘

1397/09/17 12:12
پریسا

افلاکی در باب این غزل گوید:
...و گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا، از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی ،به غایت ضغیف شده بود و دائم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلا نمی غنود.
همان شب، حضرت مولانا فرمود که " بهاء الدین ! من خوشم ،برو سری بنه و قدری بیاسا!
چون حضرت ولد ،سر نهاد و روانه شد ، این غزل را فرمود و چلبی حسام الدین می توشت و اشکهای خونین می ریخت...
رو سر بنه به بالین ....
گزیده غزلیات شمس... محمدرضا شفیعی کدکنی
☘☘☘

1397/09/17 13:12
پریسا

درود بر عاشقان مولانا وپویندگان راه راستی و درستی
انروز روز بزرگداشت مولاناست.
انیدوارم به معرفت حقیقی دست پیدا کتیم و از کلام مولانا ، به قول خودش، به عنوان نردبام آسمان بهره ببریم
حسین گرامی مطلبی رو نوشتند . با احترام به علاقه و ارادت ایشون . باید عرض کنم که اگرچه بن مایه و جوهر تمام اشعار مولانا در مثنوی و غزلیات ،شور و حالی ست که حضرت شمس در دل او انداخت ، اما ... اینجا مولانا ... واقعا به پسرش می گوید رو سر بنه به بالین ...
و آن پیری که در کوی عشق دید ( درخواب دوش پیری در کوی عشق دیدم... با دست اشارتم کرد که : عزم سوی ما کن ) قطعا کسی جز حضرت شمس نمی تواند باشد چون در دیار عشق ،برای مولانا ،تنها خورشبد تابان ،شمس است...و باقی ، ستارگانی که از پرتو او درخشانند...

1397/11/07 16:02

رو سر بنه ببالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا بروز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیدهٔ ما صد جای آسیا کن
خیره کُشیست ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوب‌رویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن آنرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقیست چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

طبق چاپ دهم سال 1363
کلیات شمس تبریزی
بقلم بدیع‌الزمان فروزانفر
چاپخانه سپهر ، تهران

1397/11/19 12:02
حسام

درود
تلاش کردم در بخش چه کسی این شعر را خوانده نام بلند استاد شجریان را اضافه کنم که در آلبوم قاصدک زیبایی این غزل را با صدای آسمانی خویش دو چندان نموده اند اما متاسفانه آلبوم قاصدک در سیاهه آثار استاد موجود نبود. چنانچه البوم مزبور با نامی دیگر به غیر از قاصدک منتشر شده و بنده بی اطلاع مانده ام عذر مرا بپذیرید و اگر نه لطف کنید و قاصدک را به اثار استاد شجریان عزیز تر از جانم اضافه بفرمایید.
سپاس بیکران

1398/01/05 04:04
حامد مدنی

سلام و احترام
خواهی بیا بخشای خواهی بروجفاکن
درنظر داشته باشید که شاعر درمصرع فوق اوج بخشش و اوج جفا را اشاره میکند !
امدن و بخشیدن در مقایسه با دور بودن و بخشیدن بسیار با ارزشتر است در واقع بخشش زمانی سخت است که بخشنده در کنار بخشوده باشد و ببخشد وگرنه بخشیدن از راه دور و از سر دوری و ندیدن بسیار راحت تَر است
همینطور در مورد جفا میتوان گفت جفاکاری از راه دور درد بیشتری را وارد میکند و کلا جنس جفاهایی که از دور برآدمی وارد میشود بسیار دردناکتر هستند مانند حسد غیبت یا ...

1398/01/20 12:04
سعید

دوستان پیشنهاد می کنم حتماً این شعر را با آواز استاد ناظری گوش بدهید. در آلبوم صدای سخن عشق. به نظرم بهتر خواندن ناظری دیگر معنا ندارد.

1398/03/24 17:05
خالد

اجرای این شعر توسط استاد ناظری و مرحوم سید خلیل عالی نژاد بهترین اثر سنتی بوده که تا الان گوش دادم

1398/03/08 10:06
شفیق

من سراینده ای بسیار خامم و اظهار دیدگاه خود را در این جا که استادان ارجمندی حضور دارند، زیره به کرمان بردن می دانم؛ اما دریغم آمد این بیت را از قصیده ای کم مایه که به آستان بلند سرورم، مولانا، پیشکش کرده ام این جا نیاورم:
از یک چکه ز اشکش من در شگفت و غرقاب
درمانده ام تو پس ساز "صد جای آسیا" را
بی ادبی ام را به خردسالی ام ببخشایید.

1398/04/10 10:07
تورج جلالی

آیا برداشت دوستان از بیت "دردی‌ست غیر مردن کان را دوا نباشد" این است که مرگ تنها دوای آن درد است ؟ یا اینکه مردن دردی است بی دوا و درد دیگری نیز هست که همچون مردن بی دواست ؟

1398/05/30 21:07
Parviz Jafari

سلام و عرض ادب
در ارتباط با “ دردی‌ست غیر مردن کان را دوا نباشد”
عاشق یک درد دارد و آن وصال است درد مولانای عاشق نیز وصل و وصال به معشوق است و در یک حالت این وصال می‌تواند رخ دهد و آن مردن واقعی و خلاصی کامل از زندان جسم است و حتی او تلاش دارد در زندگی دنیایی در عین زنده بودن بمیرد، بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید و ....
و اینک لحظه وصال برای او نزدیک شده است ❤️

1398/07/05 00:10
Roya

سلام و سپاس از همه کسانی که توضیحاتشان راهنمای درک بهتر غزل است.
درباره بیت: گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد/ با برق این زمرد، هین! دفع اژدها کن
قدما اعتقاد داشتند که برق زمرد، چشم اژدها را کور می‌کند. اژدها دشواری‌های راه سلوک و طریقت است که با عشق می‌توان آن دشواری‌ها و سختی‌ها را از سر راه برداشت.

1398/09/09 11:12
سعید

از دوستان و صاحب نظران تمنا دارم در صورت امکان برداشت و درک خود را از تمام ابیات یا حداقل از بیت اخر این شعر ذکر کنند تا دیگران هم بهره ای ببرند.

1398/09/13 22:12
مبین

از دوستان خواهش است حاشیه های بیهوده نگذارند، وقتی نتوانند مفهوم بگیرند تصور میکنند شعر اشتباه شده مانند همین که به جای صد سد میخواهند یا به جای آن کان یا عشقی عشق. اگر کمی دقت شود به وزن شعر باز هم میشود دانست که این کلمات درست اند و معنی هم با این کلمات کامل است.

1398/11/31 16:01

سلام و درود
دوستان کسی اطلاع دارد که کامل ترین تفسیر برای دیوان شمس تفسیر چه کسی هست؟

1399/01/26 14:03
محمد یگانه

دوستی که فرمودند مصرع دوم بیت پنجم چگونه خوانده می‌شود:
بُکْشَدْ کَسَشْ نگوید، تدبیر خونبها کن

1399/03/27 01:05
حسین

دکلمه احمد شاملو رو گوش می کردم، ایشان مصرع دوم بیت دوم را به صورت "خواهی برو ببخشا، خواهی بیا جفا کن" می خواند.
البته حدس می زنم با توجه به روشی که شاملو در خوانش غزلهای حافظ دارد، احتمالا استناد شاملو به نسخه ها نیست و خودش اجتهاد می کند و بنا بر این که کدام معنا همخوانی و زیبایی بیشتری دارد، آن را بر می گزیند.

1399/04/03 12:07
محمد

ماییم و موج سودا شب تا بروز تنها
سودا، یکی از خلط‌های چهارگانه در طب سنتی و غلبه خلط سودا در بدن باعث بروز عوارضی از جمله: لاغری، تیرگی پوست غلظت خون، مالیخولیا، سوزش دهانه معده، اشتهای کاذب و … می‌شود
اما چرا در این بیت «موج» سودا بکار رفته؟

1399/04/03 19:07
nabavar

گرامی محمد
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
سودا درین مصرع به مانای هوی و هوس و آرزوست ، موج هوس که خواب از چشم انسان می رباید

1399/04/09 14:07
هیرسا

این شعر رو هم اقای حمید هیراد در تک اهنگ رها کن خوانده اند
که در بخش «چه کسی این اهنگ را خوانده است »
اسم ایشون ذکر نشده...
ممنون
از پیگیری شما

1399/04/16 11:07
ب - امینی

با درود و احترام
این شعر را خواننده افغانی شادروان احمد ظاهر
، بسیار زیبا خوانده است.

1399/04/18 02:07
Mustafa Mehrabi

با اطمینان میتوان گفت این شعر زیبا را مرحوم احمد ظاهر به بهترین نحوه ممکن در قالب آهنگ سروده و شاید هیچ کسی نتواند در این زودی ها مثل احمد ظاهر برای این شعر آهنگ و کمپوز بسازد.
پس لطفا اسم ایشان را هم در بخش هنرمندان اضافه کنید.

1399/06/02 00:09
علی

گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
لطفا تصحیح کنید*

1399/06/02 06:09
مهرداد شیخ سلیمانی

درود بی پایان ، همونطور که دوستان دیگه هم مرقوم فرمودند ، ابن غزل آخرین شعر حضرت مولاناست . بنا به گفته گروه محققین روسی که تحقیقی دقیق ، جامع و مبسوط در خصوص این غول ادبیات پارسی انجام داده‌اند : ایشان این شعر رو دو ساعت قبل از آسمانی شدنش ، خطاب به پسر بزرگش سلطان ولد _ که از بیماری پدر بسیار آشفته و پریشان و ناراحت بوده و آرام و قرار نداشته و سراسیمه ، مرتبا به بالین پدر آمده و بعد که از دیدن درد کشیدن او ، طاقتش طاق میشد ، بیرون رفته و اشک می ریخت و چون یارای دوری وی رو نداشت مجددا ، بالای سرش حاضر میشد _ در حالیکه تب چهل درجه وجودش رو به رعشه و لرز انداخته بود گفته . این گروه محقق عقیده دارند سرودن غزلی به این زیبایی و استحکام شعری و بدون غلط دستوری ، اون هم در شرایطی که ( بیماری و تب و لرز شدید ) این نخبه شکر پارسی داشته ، تنها از عهده نابغه‌ای مثل اون بر می آمده است .

1399/06/17 20:09
امیر

من زیباترین اجرای این شعر را در نسخه با کیفیت 320 البوم قاصدک استاد شجریان شنیدم.....واقعا عالی بود و آوازی دلنشین، بشنوید که خیلی قشنگه خصوصا آن مصرع "از من گریز تا تو اندر بلا نیفتی...."

1399/07/26 18:09
امیرعلی داودپور

در اینجا مولوی از دردی غیر مردن سخن میگوید، نه درد مردن، وزان درد چند جای دیگر هم سخن میگوید، این درد را در دیوان حافظ هم شنیده ایم و آن درد شعور است ، شعر او شعور فزونی از بهر او آورده که درد و رنجی را حس میکند. اما اژدها چیست؟ تحت اللفظی ما وجود اژدها را حاشا میکنیم، لیک مولوی خواسته و نخواسته از اژدها نام برده، اژدها چیست؟ برق زمرد چیست؟ اینها اسرار وادی معرفت است، خلاصه اگر به جاهلان و دم آنها ، به ثروتمندان و سیاستمداران و پیروان آنها بنگریم آنها از نظر معنوی اژدها هستند، واجد یک سر و دنباله آنها. برق زمرد چیست؟ کدام زمرد؟
مبارزه کنید با جهل و ستم و دروغ و جنایت و ستم به نامهای مختلف، چه دین باشد چه سیاست و چه ثروت و چه مقام و مانند آن به ابزار خودتان.
از برق عشق دفع اژدها نتوان
وز بحر حرف درک این دعا نتوان
حرف خرد به باطن دیوان نشود
وز بهر دیو صرف این معما نتوان

1399/08/13 11:11
میر ذبیح الله تاتار

✍ شب اخیر که مریضی مولانای بلخ سخت شده بود خویشان و پیوستگان اضطراب عظیم داشتند و سلطان ولد فرزند مولانا هر دم بیتابانه به سر پدر می آمد و باز تحمل آن حالت ناکرده از اطاق بیرون میرفت و مولانای بزرگ این غزل آتشین را نظم فرمود و این آخرین غزل حضرت مولانا می باشد:
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خرابِ شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
اهل قونیه از کوچک و بزرگ بر جنازه مولانا حاضر شدند وعیسویان و یهودیان نیز که صلح جوی و نیک خواهی وی را آزموده بودن به همدردی اهل اسلام شیون میکردند.
شیخ صدرالدین بر پیکر بیجان مولانا نماز خواند از شدت بیخودی و درد شهقه ی بیزد و از هوش برفت. جنازه مولانا را به حرمت تمام بر گرفتند در تربت مبارک مدفون ساختند و مدت چهل روز یاران و مردم قونیه تعزیت مولانا میداشتند و ناله و گریه میکردند و بر فوت آن سعادت آسمانی دریغ و حسرت میخوردند.
جنات نصیب شان باد!

1399/09/17 17:12
محسن آزموده

در اکثر روایتها از زندگی مولانا از جمله در کتاب مستطاب زندگی مولانا نوشته استاد بدیع الزمان فروزانفر(تهران نشر پارسه:1396ص154) به نقل از مناقب العارفین شمس الدین افلاکی گفته شده این آخرین غزل مولاناست که در واپسین لحظات حیات ساخته است.
استاد فروزانفر در توضیح بیت "در خواب دوش پیری..."در پانویس نوشته اند که ممکن است این بیت اشاره ای به گفته جامی در نفحات الانس باشد که مولانا فرموده:
"که یاران ما از این سو می کشند و مولانا شمس الدین آن جانب می خواند یا قومنا اجیبوا داعی الله ناچار رفتنی است"(همان، ص 155)

1399/11/31 23:01
پارسا

استادان بزرگوار ممکن است شعر را معنی بفرمایید؟بی نهایت متشکرم.

1400/02/01 04:05
امید وکیل

سقراط در آخرین لحظات مرگ خود گفت: «آه کریتون، من یک خروس به اسکولاپ بدهکارم»(در یونان بعد از رهایی از بیماری یک خروس برای اسکولاپ(خدای طب) قربانی می‌کردند.
نیچه در کتاب حکمت شادان تفسیر می‌کند که سقراط مرگ را رهایی از رنج و... می‌دانست.
مولانا هم در آن بیت منظورش همین می‌باشد: دردی‌ست، غیر مردن آن را دوا نباشد.
مردن دوای آن درد است.

1400/07/17 12:10
MREZA mrezabarfi@gmail.com

بنده یک نکته را در مورد بیت 

گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد

از برق این زمرد هین دفع اژدها کن

 

متوجه نمیشوم. دوستانی که میگویند باید جای عشقی عشق نوشته میشد، چرا در مصرع دوم ضمیر این استفاده شده است. این به معنای یک عشق خاص مشخص نیست؟ 

1400/07/17 13:10
ملیکا رضایی

بلی ... ؛همین طور است دوست عزیز ...عاشق که شوی دیگر در یک گوشه به سر نخواهی برد ...آوازه آن خاک ها خاک را طی میکند ...

نگارش این شعر به همین شیوه صحیح است ... همه واژگان ش نیز به جا و صحیح هست

1400/08/24 03:10
اسماعیل بذرافشان

شاه برخودش وفا رو واجب میدونه چون پادشاهی که کریم هست توی ذاتش بخشندگی و وفا هست

مثل اون شعری که گفته شده شاهان کم التفات سوی گدا کنند

به قول یه پیری شاهان بسیار التفات سوی گدا کنند

1400/08/24 03:10
اسماعیل بذرافشان

در راه عشق اگه کسی عاشق صادقی بود اون معشوق حقیقی در آخر کار عاشق رو میکشه(به اصطلاح فانی در خودش میکنه) و خودش میشود خون بهای عاشقش

1400/09/17 22:12
Mustafa Mehrabi

این شعر را مرحوم احمد ظاهر هنرمند فقید افغانستان هم در قالب آهنگ خیلی زیبا سروده. 

1400/10/07 23:01
تابش

رو سر بنه به طاعت
در راه او فنا شو
بشکن بت هوس را
از رنج و غم رها شو

جهان بینی صفر و یک

1401/01/15 04:04
مهرداد فیلی

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر.  آری شود ولیک به خون جگر شود.                                                ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

 

 

 

1402/02/28 13:04
Mojtaba Heydari

درود...زیباترین اجرای این شعر مولانا فقط با آواز استاد اکبر گلپایگانی( پادشاه عشق و احساس) شنیدنی است،

 

1402/05/09 22:08
بزرگمهر

برای من این قصه افلاکی بسیار عجیب و غیر قابل باور است که این غزل آخرین غزل مولانا باشد و آن حضرت که در غزلهای زیادی از شادی و لذت وصال میگوید هنوز انگونه در حسرت رسیدن باشد!؟

و از آن گذشته فرزند چهل پنجاه ساله مولانا با مرگ پدری که مهمترین تعالیمش صبر در سختیها و اتفاقات است، اینگونه جامه بدراند و نعره بکشد ....اگر تعالیم مولانا اینقدر کم اثر بوده چه انتظاری از دیگر شاگردانش داشته است و به چه امیدی اینقدر زحمت کشیده و .....

در بیت ماقبل آخر زندگیش میگوید:

گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد   .....

آیا میشود در لحظات آخر زندگی مولانا غزلی که بوی نا امیدی میدهد و آموزشهایی مقدماتی که بارها آنرا گفته، تکرار کند؟ 

اگر این پسر اینطور مراقبت از پدر داشته چرا در بیت دوم میگوید:  ....شب تا بروز تنها

البته تعجبی ندارد که یک نفر برای نوشتن مطالب جذاب برای بعضی غزلها داستانسرایی کرده باشد، امروز هم از این داستانها برای نامداران میسرایند که دکانی بیش نیست...وشاید این هم:

...و گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا، از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی ،به غایت ضغیف شده بود و دائم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلا نمی غنود.
همان شب، حضرت مولانا فرمود که " بهاء الدین ! من خوشم ،برو سری بنه و قدری بیاسا!
.....

 

1402/05/09 22:08
بزرگمهر

حضرت مولانا در این غزل هیچ اشاره‌ای به بیماری و یا درد جسمانی نمیکند ولی دوستان تب ۴۰ درجه!؟ برایشان در نظر گرفته‌اند. غیر از بیت اول که میشود تفسیری نزدیک به این داستان  در نظر گرفت، هیچکدام از ابیات غزل آن داستان را تایید نمیکند و بعضا آن‌را رد میکنند.

با پوزش از دوستداران افلاکی.

1402/05/10 11:08
بزرگمهر

یک بار دیگر این غزل را بدون توجه به حکایت افلاکی بخوانید و ببینید به خودی خود چیز خاصی در این غزل هست که در خیلی از غزلهای دیگر نباشد که بیش از بیست خواننده بخواهند آن را اجرا کنند؟! 

1402/12/29 12:02
Psychal Knight

درود

به نظر من با اینکه در بیت اول به پسرشون سلطان ولد میگن که بره و استراحت کنه ولی مخاطب کلی شعر به احتمال زیاد شمس تبریزیه که تا آخرین لحظه عمرشون هم در حسرت وصال بودن و دارن به شمس میگن که اگر میخواهی بیا و ببخشا و اگر میخواهی برو جفا کن و به شمس میگن که از من فرار کن تا در بلا نیوفتی ولی ممکن هم هست تحت عنوان وصیت نامه به پسرشون یا دیگران بگن که در زندگی ره سلامت رو انتخاب کنید ولی قطعا اون درد که غیر از مردن دوایی نداره یا دردیه غیر از مردن که دوا نداره{معنی بیت هرچی که باشه در هر صورت اون درد تا زمان حیات دوا نداره} به نظرم اون درد چیزی جز عشق شمس نمیتونه باشه خود من با فرض این که نَوَد درصد اشعار و مخصوصاً اشعار عاشقانه همه خطاب به شمس هستن این غزلو خوندم 

خود من به طرز عجیبی در وضعیت مولانا هستم در عشقی که وصال درش ممکن نیست و با نگاه یک عاشق این غزل رو تفسیر میکنم ممکن هم هست این غزل چون آخرین غزل ایشون بوده حالت وصیت نامه برای پسرشون و دیگران داشته باشه ایده ای ندارم

ولی بازم برام غیر ممکنه که [با توجه به معانی این غزل] که این غزل مخاطبش شمس نباشه

در هر صورت من خودم ترجیح میدم خطاب به خیره کش سنگ دلم این غزلو بخونم

اصلا خیره کشی که دلش همانند سنگ خاراست جز شمس چه کسی می‌تونه باشه؟؟

وقتی گفتن موج سودا، من تو غزل های دیگشون سودا رو به معنی عشق دیدم همیشه احتمالا اینجاهم منظور عشق شمسه. و وقتی گفتن شب تا به روز تنها مشخصا منظورشون تنهایی روحی و دوری از شمس بوده وگرنه سلطان ولد که تو اون وضعیت تنهاشون نمیذاشت

بیت ۵و ۶ هم مشخصا درمورد معشوق که شمس باشه هست بیت ۲ و ۳ و ۴ و ۷ هم به احتمال زیاد درباره شمسه

پس من حدس میزنم به احتمال زیاد این غزل کلا مخاطبش شمسه البته به جز مصرع اول که همون باعث شک و تردیدم شده. باز اساتید بهتر میدونن من صرفا نظرمو گفتم با تشکر

 

1403/01/28 14:03
Mojtaba Razaq zadeh

بر اب دیده ما صد جای اسیا کن یعنی چی؟

1403/01/29 22:03
رضا از کرمان

سلام 

عزیزم یعنی با اشک دیدگان من میتونید صد آسیاب را بگردانید  یا صد آسیاب دایر کنی

1403/01/30 17:03
Mojtaba Razaq zadeh

خیلی خیلی ممنون از شما واقعا.

1403/05/30 16:07
حمید

ماییم و موج سود ا( ما و افکار پریشان هستیم )

کی ؟ شب تا به روز تنها 

خیلی ساده .چرا پیچیده میکنیم؟ همه ما تجربه افکارپریشان که نگذاشته شب راحت بخوابیم را داشته ایم

1403/06/03 22:09
بی چون

دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن

 

دردی است که غیر از مردن برای آن داروی دیگری نیست پس من چگونه از تو بخوام دارویی برای این درد پیدا کنیو

باید دقت کنید که مولانا هیچ موقع مردن رو درد بیان نکرده و همیشه از آن به عنوان راه رهایی یاد کرده پس اینجا هم نمیشه مردن رو درد بیان کرد.

1403/09/02 13:12
امین مروتی

شرح غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ دیوان شمس(رو سر بِنِه به بالین،)

 

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

 

محمدامین مروتی

 

قول مشهور این است که این آخرین غزل مولاناست که در بستر مرگ سروده است و البته حفظ طبع شاعرانه در هنگام مرگ، خود از عجایب است که تنها در مورد مولانا می تواند مصداق داشته باشد. گفته اند مخاطب شعر، «سلطان ولد» فرزند ارشد مولانا بوده است. افلاکی در باب این غزل گوید:

...و گویند که حضرت سلطان ولد در مرض فوت مولانا، از خدمت بی حد و رقت بسیار و بی خوابی، به غایت ضغیف شده بود و دائم نعره ها می زد و جامه ها پاره می کرد و نوحه ها می نمود و اصلا نمی غنود.

همان شب، حضرت مولانا فرمود که "بهاء الدین ! من خوشم، برو سری بنه و قدری بیاسا!

چون حضرت ولد، سر نهاد و روانه شد، این غزل را فرمود و چلبی حسام الدین می نوشت و اشکهای خونین می ریخت... (گزیده غزلیات شمس... محمدرضا شفیعی کدکنی)

 

رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن

تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن

مولانا ظاهراً از فرزندش می خواهد قدری استراحت کند. شبگردی استعاره ای برای بیخوابی مولانای مبتلا و خراب(بیمار) است.

 

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

از شب تا صبح، (در نتیجه بیماری)،دچار افکاری پریشانم. یا بر من رحم آور و از این افکار رهایم کن یا در حقم جفا کن.

 

از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

اگر می خواهی تو همچون من مبتلای بیماری نشوی، از من فاصله گیر. شاید مولانا احتمال واگیر بودن بیماری خود را مطرح می کند.

 

ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده

بر آب دیدهٔ ما، صد جای˚ آسیا کن

چنان از دیده اشک می ریزم، که می توان با آن سنگ های صد آسیاب را به کار انداخت.

 

خیره‌کُشی است ما را، دارد دلی چو خارا

بُکْشَدْ کَسَشْ نگوید، تدبیر خونبها کن

معشوق با سنگدلی تمام، بی دلیل و بی بهانه مرا می کشد و کسی هم تمی تواند خونبایم را از او طلب نماید.

 

بر شاه خوب‌رویان، واجب وفا نباشد

ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن

چرا که بر سلطان زیبایان، وفا واجب نیست و او می تواند در حق عاشق جفا کند. این بیت مطابق تفکر اشعری و عرفانی است که خدا مجبور نیست عادل و وفادار باشد. چون همه چیز مال او و در حیطه اختیار اوست.

 

دردی است غیر مردن، کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن[1]

تنها با مرگ، آرام می گیرم و دردهایم آرام می گیرند. پس انتظار درمان این دردها را ندارم.

 

در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن

دیشب از عالمی دیگر، پیری را دیدم که مرا به کوی عشق خود دعوت می کرد.

 

گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرّد

از برقِ این زمرّد هین دفع اژدها کن[2]

آن پیر می گفت از موانع مترس. اگر اژدها هم بر سر راهت بود، باز مرد عشق چشمش را کور کن و نزد من بیا.

 

بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنرفزایی

تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن

مولانا به مخاطبی نامعلوم می گوید من از سخنان عالمانه تو چیزی نمی فهمم و اگر می خواهی خودنمایی کنی، از تاریخ بوعلی و تنبیهات ابوالعلای معری سخن گو. اما این سخنان برای من بیخود و مشرف به موت، معنا و مفهومی ندارد.

 

 

12 آذر 1403

 

[1] مضمون این ابیات با سخنان مولانا در غزل 1326 که از مرگ استقبال می کند، متفاوت است و این شاید به خاطر احوال انسان در سکرات موت باشد. مولانا در غزل 1326 می گوید:

مرگ اگر مرد است آید پیش من

تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

من از او جانی برم بی‌رنگ و بو

او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

[2] قدما معتقد بودند که چشم اژدها تاب دیدن برق زمرد را ندارد و از تابش آن کور می شود.

1403/12/14 22:03
ابوالقاسم افشاری

سپاس از تفسیر شما، استاد بزرگوار اگر ممکن است از تفکر وعقاید ابوالعلا معری، که حضرت مولانا اشاره فرموده    ( تنبیه بوالعلا )  توضیح بفرمایید . متشکرم

1403/09/07 12:12
sharam forooghi

استاد همایون شجریان این شعر رو اصلا درست نخوندن. 

1403/10/05 23:01
بیقرار

« رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن »
خیر از وفا ندیدم حالا دگر جفا کن

شب گشت و سرد و سرما دل را امان ندادند
دستان سرد شعرم محکم بگیر و ها کن

عهدی که بسته بودی بشکسته شد به هجران
اینک به وعده ای پوچ ، شوری دگر به پا کن

سرمایه ای ندارم جز نظم نامنظم
این ورشکستگی را با لعل لب دوا کن

آفتاب کنج بامم ، کم سوتر از چراغی
از بهر حفظ ظاهر ، شمعی در این سرا کن

« ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم » 
رحمی نما به مجنون ، او را ز غم رها کن

بر سطر سطر تاریخ ردّی ز جنگ و جور است
صلحی بیا بر افکن ، عطری در این هوا کن

یلدای شام هجران ، گویا سحر ندارد
وردی بخوان به سِحری بطلان این قضا کن

بازآ که بیقرارم ، سر بر رهت گذارم
با یک نگاه نافذ ، این دیده مبتلا کن

#رضارضایی « بیقرار »