غزل شمارهٔ ۲۰۳۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ به خوانش بهمن کلانتری
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
خدایا آن زمان که تو جانم را از من میگیری
چون با تو هستم
مرگ برایم بسیار شیرین است
و این همان حسی است که حضرت ابراهیم
علیه السلام در آن هنگام که در میان آتشی که نمرود بپا کرده بود و قدم گذاشت ،
پیدا کرد ، چون تو آنجا با او بودی آن آتش تبدیل به گلستان شد
اینجا مرگ و مردن است ، آنجا عین تولد و شروع زندگی است
در آنطرف در عالم معنا کسی نمی میمیرد
در اینجا و عالم ماده اینگونه به نظر میرسد که مرگ اتفاق افتاده
از جسم مادی. بیا و بگذر
بیا به معنا و جان تبدیل شو
که در آنجا رقصان و شاد سبکبال می شوی
از مرگ فرار مکن ، چون مرگ عین شور و مستی است
به خدا قسم و به ذات أقدس و پاکش که
نه فلک خاک زیر پایش است
هنگام مرگ و وصل گویی به منبع شیرینی ی همچون حلوا دست پیدا کردی
هنگام جان سپردن و مرگ عین جان و زندگی می شویم پس چرا باید از جان و زندگی فرار کنیم
چرا باید از دستیابی به معدن طلا فرار کنیم که مرگ معدن زر و گوهر است
وقتی أز قفس تن و دنیا رها میشوی در باغ و گلستان مسکّن و مأوا میکنی
وقتی پوسته ی صدف را می شکنی به مروارید درونش دست پیدا میکنی
در آن هنگام که به گوهر وجود و درونت کشش و تمایل پیدا میکنی
زمانی است که حق صدایت میکند
مرگ و رفتن به مانند بهشت و باغ است مرگ مثل آیینه ای است که تو در آن زیباییها یت را میبینی
و زیبایی های منعکس در آیینه حاکی أز زیبایی ی مرگ است
حال چگونه در مقابل این آیینه می ایستی زیبا و مؤمن یا نا زیبا و کافر
چرا که همان نقش را نشان می دهد
اگر مثل یوسف زیبا و مؤمن در برابرش بایستی زیبا نشأنت میدهد
واگر غیر از این باشد همانطور نشأنت می دهد
اگر زبانی گویا و شیرین میخواهی
سکوت کن
که در آن صورت تأثیر کلامت هم چون خضر نبی جاویدان خواهد شد
چرا که مردن چون در دل زندگی است در سکوت محض بسر می برد
در مورد بیت سوم "این سر نشان مردن و آن سر نشان زادن،
زان سرکشی نمیرد نی زین مراست مردن" صورت صحیح: "زان سر، کسی نمیرد" است. با توجه به معنی بیت: زین سر کسی نمیرد. نه! از آن سر است مردن)
دکتر ایرج شهبازی هم در سخنرانی خود با عنوان "مرگ اندیشی در آثار مولانا" این بیت را به همین صورت(یعنی زان سر ، کسی نمیرد) قرائت می کند.
این سر نشان مردن وان سر نشان زادن
درست همانگونه که مسیح علیه السلام میگفت تا انسان دوباره متولد نشود به ملکوتش راه نخواهد یافت .پس باید این من را در خود کشت ، میراند و دوباره زاده شد .
درواقع مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ پوسیدن نیست،ازپوست بدر آمدن است.وزندگی ادامه دارد ولی حقیقت زندگی نه پوسته وظاهر آن.
چه بسا برای پاک سیرتان لذت مرگ همچون بوئیدن گلی خوشبو ویانوشیدن آبی گوارا در گرمای تموز باشد.
⚡️⚡️ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ﺍﺯ ﻏﺰﻝ
⚡️⚡️ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ﺍﺯ ﻏﺰﻝ
زان سر کسی