اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
هوش مصنوعی: بهار خوش و زیبا فرا رسیده و معشوقهام نیز آمده است. او مانند صدها ظرف شیرین کنار من قرار دارد و شادی و لطافت را به وجودم آورده است.
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
هوش مصنوعی: مهی بر سر رسیده که مجلس روح و جان ما را روشن و پرنور میکند، تا با نوری که از بادهی سرخ و خوشگوار میگیرد، حالت خوابآلودگی ما را بشکند.
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
ای سرو گلستان چمن و لاله زار ما
هوش مصنوعی: خوشحال هستی که آمدهای و با شکوه و عظمت به جمع ما پیوستهای، ای درخت خوشعطر و زیبایی که در باغ و گلزار ما میدرخشی.
پاینده باش ای مه و پاینده عمر باش
در بیشه جهان ز برای شکار ما
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، همیشه درخشان و جاودان بمان. عمرت طولانی باد تا همیشه در عالم با قدرت و زیبایی، مایوس از شکار ما، بهترینی.
دریا به جوش از تو که بیمثل گوهری
کهسار در خروش که ای یار غار ما
هوش مصنوعی: دریا به خاطر وجود تو به تکاپو افتاده است، زیرا تو چه گوهری بینظیر و باارزش هستی که در سختیها نیز درخشش خود را حفظ میکنی. ای دوستی که در کنار ما هستی و همیشه در یاد ما خواهی ماند.
در روز بزم ساقی دریاعطای ما
در روز رزم شیر نر و ذوالفقار ما
هوش مصنوعی: در روزی که مردم مشغول لذت و جشن هستند، ما از بخششهای خداوند بهرهمند میشویم، و در روزهای نبرد، ما شجاعت و قدرتی همچون شیر و شمشیر معروف علی بن ابیطالب را داریم.
چونی در این غریبی و چونی در این سفر
برخیز تا رویم به سوی دیار ما
هوش مصنوعی: وضعیت تو در این غریبی و در این سفر چگونه است؟ حرکت کن تا به سوی سرزمین خود برویم.
ما را به مشک و خم و سبوها قرار نیست
ما را کشان کنید سوی جویبار ما
هوش مصنوعی: ما به عطر و شراب و جامها نیاز نداریم، شما ما را به سمت جویباری که دوست داریم بکشید.
سوی پری رخی که بر آن چشمها نشست
آرام عقل مست و دل بیقرار ما
هوش مصنوعی: به سمت چهره زیبایی که نگاهش بر ما افتاده است، عقل ما در حال مستی و دلمان در حال بیقراری است.
شد ماه در گدازش سوداش همچو ما
شد آفتاب از رخ او یادگار ما
هوش مصنوعی: ماه در حال ذوب شدن و در آتش عشق، مانند ما شده است. آفتاب نیز از چهره او یادگاری برای ما به جا گذاشته است.
ای رونق صباح و صبوح ظریف ما
وی دولت پیاپی بیش از شمار ما
هوش مصنوعی: ای روشنی صبح و زیبایی دلنواز ما، و ای نعمت پیوستهای که از تعداد ما بیشتر است.
هر چند سخت مستی سستی مکن بگیر
کارزد به هر چه گویی خمر و خمار ما
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در مستی و شادکامی هستی، اما افت نکن و بیخیالی نکن. در هر کاری که انجام میدهی، به آن ادامه بده و به هر چیزی که در مورد ما گفته میشود، گوش بده.
جامی چو آفتاب پرآتش بگیر زود
درکش به روی چون قمر شهریار ما
هوش مصنوعی: به سرعت و با شدت، مانند آفتاب سوزان، آن جام را در دست بگیر و در چهره زیبای خود به نمایش بگذار، همانطور که قمر، پادشاه ما، خود را نشان میدهد.
این نیم کاره ماند و دل من ز کار شد
کار او کند که هست خداوندگار ما
هوش مصنوعی: این کار نیمهتمام باقی ماند و دل من از آنچه انجام دادهام خسته شد. خداوندی که بر ما حاکم است، کارهای او را انجام میدهد.
حاشیه ها
با درود
در یک نسخه که موجود هست در بیت سوم تابنده باش ماه امده .
منظور بنده بیت چهارم و تابنده باش ای مه بود
مخاطب این شعر حضرت محمد هست؟
غزل یار غار
فرهنگ جلال دین که نتیجه همنشینی با شمس است، بر رابطه و دوستی و همنشینی دو انسان استوار است
درست مانند مَثَل یک دست صدا ندارد، عرفان جلال دین با دوستی دو انسان کار دارد و اینگونه شکل میگیرد و پیش میرود
یار غار ریشه دیرینه در فرهنگ ایران دارد و از آیین مهر بجای مانده است که با گردهم آیی یاران در غار با حضور پیر صورت میگرفت و سپس مهرابه ها ساخته شدند
البته نمونه افسانه ای چند یارمسیحی دوره دقیانوس بنام اصحاب کهف هم داریم و هم قصه ای در باره مصطفی و یارانش
ولی در فرهنگ جلال دین معنی دیگری بخود میگیرد و رابطه بسیار کمیاب و با ارزشی است که میان دو یار جانی و عارف و صاف پیدا میشود که به شکار معنی و نوسازی معنا ها می پردازند
که جلال دین آن را به خورشید و ماه تعبیر میکند و جای این دو عوض میشود گاهی این خورشید است و دیگری ماه و گاه برعکس و اصلن تفاوتی که میان ماه و خورشید آسمان است آنجا صدق نمی کند بلکه فقط تمثیل است