برگردان به زبان ساده
هر روز بامداد سلام علیکما
آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا
هوش مصنوعی: هر روز صبح به شما درود میفرستم، در جایی که پادشاه نشسته و آن هنگام زمان مرتضا است.
دل ایستاد پیشش بسته دو دست خویش
تا دست شاه بخشد پایان زر و عطا
هوش مصنوعی: دل در برابر او ایستاده و دستانش را به هم بسته است تا شاه با دست خویش پایان بخش زر و عطا باشد.
جان مست کاس و تا ابدالدهر گه گهی
بر خوان جسم کاسه نهد دل نصیب ما
هوش مصنوعی: دل، با شوق و شگفتی، در زندگی با وجود زمان و مکان، به تب و تاب میآید و هر از گاهی به جسم و ساختار دنیوی توجه میکند تا از آن چشیدنی نصیب خود کند.
تا زان نصیب بخشد دست مسیح عشق
مر مرده را سعادت و بیمار را دوا
هوش مصنوعی: وقتی که عشق مانند دستان مسیح به انسان نصیب و بخشش میدهد، فرد مرده را زنده میکند و به بیمار درمان میبخشد.
برگ تمام یابد از او باغ عشرتی
هم بانوا شود ز طرب چنگل دوتا
هوش مصنوعی: درختان باغ شادابی خود را از دست میدهند و صدای دلنواز آهنگ زندگی در میان دوستیها و لحظات خوشی دوچندان میشود.
در رقص گشته تن ز نواهای تن به تن
جان خود خراب و مست در آن محو و آن فنا
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف حالتی از رقص و شور و شوق پرداخته میشود. جسم در اثر نواها به حرکتی شاد و سرزنده درمیآید، در حالی که روح نیز به دنبال این لذت به حالت مستی و شیدایی میرسد و در این حالت غرق میشود. این حالت بیانگر اتصالی عمیق بین جسم و روح است که در آن خود را گم کرده و به وجد میآید.
زندان شده بهشت ز نای و ز نوش عشق
قاضی عقل مست در آن مسند قضا
هوش مصنوعی: بهشت به واسطه نوا و لذت عشق به زندان تبدیل شده، و قاضی عقل که مست و شگفتزده است، در جایگاه قضاوت خود نشسته است.
سوی مدرس خرد آیند در سؤال
کاین فتنه عظیم در اسلام شد چرا
هوش مصنوعی: به سمت معلمی بیایید و سؤال کنید که چرا این بحران بزرگ در اسلام به وقوع پیوسته است.
مفتی عقل کل به فتوی دهد جواب
کاین دم قیامتست روا کو و ناروا
هوش مصنوعی: عالم بزرگ و صاحب اندیشه، برای هر کاری در این زمان، بیدرنگ و با قاطعیت پاسخ میدهد که این لحظه، دوران مهمی است و هر کار خوبی یا بدی در این زمان تأثیر خواهد گذاشت.
در عیدگاه وصل برآمد خطیب عشق
با ذوالفقار و گفت مر آن شاه را ثنا
هوش مصنوعی: در روز عید و دیدار عشق، خطیبی با شمشیر ذوالفقار ظاهر شد و درباره آن شاه ثنا و ستایش گفت.
از بحر لامکان همه جانهای گوهری
کرده نثار گوهر و مرجان جانها
هوش مصنوعی: از خدای بینهایت، جانهای ارزشمندی را به آفرینش و زیبایی بخشیده است و این جانها همچون گوهر و مرجان در محیط زندگی خود، هدیه و نثار میکنند.
خاصان خاص و پردگیان سرای عشق
صف صف نشسته در هوسش بر در سرا
هوش مصنوعی: افراد ویژه و زیباییهای این دنیای عشق، در صفهای منظم نشستهاند و منتظر رسیدن به آرزوها و خواستههایشان هستند.
چون از شکاف پرده بر ایشان نظر کند
بس نعرههای عشق برآید که مرحبا
هوش مصنوعی: وقتی که از پس پرده به آنها نگاه میکند، صداهای عشق بهراستی بلند میشود و شگفتیآور است.
میخواست سینهاش که سنایی دهد به چرخ
سینای سینهاش بنگنجید در سما
هوش مصنوعی: آن شخص آرزو داشت که دلش در عشق و محبت به زانو بیفتد و به دور از هر درد و رنج، به یک حالت خوشایند و بالنده دست یابد.
هر چار عنصرند در این جوش همچو دیک
نی نار برقرار و نه خاک و نم هوا
هوش مصنوعی: در این فضا چهار عنصر به صورت پرتحرک و فعال وجود دارند، به گونهای که مانند نَغمهای از نی، همواره پابرجا و ثابت هستند، ولی به طور همزمان، نه از خاک و آب، و نه از هوا جدا میشوند.
گه خاک در لباس گیا رفت از هوس
گه آب خود هوا شد از بهر این ولا
هوش مصنوعی: گاهی خاک به خودی خود به شکل گیاه در میآید و گاهی آب به خاطر این دنیای فانی تغییر شکل میدهد.
از راه روغناس شده آب آتشی
آتش شده ز عشق هوا هم در این فضا
هوش مصنوعی: آب در این فضا بهخاطر عشق به آتش تبدیل شده و جویبار روغنی، در حالی که عشق در هوا جریان دارد، ایجاد شده است.
ارکان به خانه خانه بگشته چو بیذقی
از بهر عشق شاه نه از لهو چون شما
هوش مصنوعی: انگار که اجزای وجودم به دور خانه میچرخند، مانند سگان بیهدف که در پی عشق شاه هستند و نه به خاطر سرگرمی و بازی مانند شما.
ای بیخبر برو که تو را آب روشنیست
تا وارهد ز آب و گلت صفوت صفا
هوش مصنوعی: ای کسی که بیخبر هستی، برو و بدان که تو را آبی زلال و پاکیزه است که میتواند تو را از آلودگیها و ناخالصیها دور کند و به تو صفای دل و روح بدهد.
زیرا که طالب صفت صفوتست آب
وان نیست جز وصال تو با قلزم ضیا
هوش مصنوعی: زیرا که جویای خلوص و پاکی هستم، آب زلال و پاک فقط در پیوند و ارتباطی عمیق با نور و روشنایی توست.
ز آدم اگر بگردی او بیخدای نیست
ابلیس وار سنگ خوری از کف خدا
هوش مصنوعی: اگر به انسان نگاه کنی، میبینی که او از خدا دور نیست. مانند ابلیس که عذابش را میچشد، انسان نیز ممکن است به خاطر فراموشی از نعمتهای الهی دچار سختی و دردسر شود.
آری خدای نیست ولیکن خدای را
این سنتیست رفته در اسرار کبریا
هوش مصنوعی: بله، شاید خدایی وجود نداشته باشد، اما این یک ویژگی از ذات بزرگ خداوند است که در عمق رازهای آفرینش وجود دارد.
چون پیش آدم از دل و جان و بدن کنی
یک سجدهای به امر حق از صدق بیریا
هوش مصنوعی: وقتی که با نیت خالص و بدون هیچ تظاهر و ریا، از عمق دل و جان و وجود خود، به خاطر خدای حقیقی به آدم سجده کنی، تو در واقع به چیزی بزرگ و باارزش، ارادت و احترام میگذاری.
هر سو که تو بگردی از قبله بعد از آن
کعبه بگردد آن سو بهر دل تو را
هوش مصنوعی: هر جا که تو رو به آن سمت بروی، عشق و ارادتت مثل قبلهای خواهد بود که در آنجا جاذبهای وجود دارد. یعنی تمام دل و خواستههای تو به سمت تو خواهد چرخید.
مجموع چون نباشم در راه پس ز من
مجموع چون شوند رفیقان باوفا
هوش مصنوعی: اگر من در این مسیر به تنهایی نباشم، چگونه رفقای باوفایم میتوانند کنار من باشند؟
دیوارهای خانه چو مجموع شد به نظم
آن گاه اهل خانه در او جمع شد دلا
هوش مصنوعی: وقتی که دیوارهای خانه به شکل منظم و مرتب درست میشوند، آن وقت افراد خانواده نیز در آنجا جمع میشوند و احساس همبستگی و آرامش میکنند.
چون کیسه جمع نبود باشد دریده درز
پس سیم جمع چون شود از وی یکی بیا
هوش مصنوعی: زمانی که کیسهای برای جمعآوری وجود نداشته باشد، هرگونه درز و شکاف که در آن باشد، باعث میشود که جمعآوری از بین برود. وقتی که از سیمی که در کیسه است، یکی هم به وجود نیاید.
مجموع چون شوم چو به تبریز شد مقیم
شمس الحقی که او شد سرجمع هر علا
هوش مصنوعی: زمانی که به تبریز رسیدم و در آنجا ساکن شدم، شمس الحق به گونهای درخشان شد که همه خوبیها و فضایل به او تعلق گرفت.