غزل شمارهٔ ۲۰۲۹
ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
وی آهوی معانی آمد گه چریدن
ای عاشق جریده بر عاشقان گزیده
بگذر ز آفریده بنگر در آفریدن
آمد تو را فتوحی روحی چگونه روحی
کاو چون خیال داند در دیدهها دویدن
این دم حکم بیاید تعلیم نو نماید
بی گوشِ سر شنیدن بیدیده ماه دیدن
داند سبل ببردن هم مرده زنده کردن
هم تخت و بخت دادن هم بنده پروریدن
آن یوسف معانی و آن گنج رایگانی
خود را اگر فروشد دانی عجب خریدن
کو مشتری واقف در دو دم مخالف؟
در پرده ساز کردن در پردهها دویدن
ای عاشق موفق وی صادق مصدق
میبایدت چو گردون بر قطب خود تنیدن
در بیخودی تو خود را، میجوی تا بیابی
زیرا فراق صعب است خاصه ز حق بریدن
لب را ز شیر شیطان میکوش تا بشویی
چون شسته شد توانی پستان دل مکیدن
ای عشق آن جهانی ما را همیکشانی
احسنت ای کشنده شاباش ای کشیدن
هم آفتاب داند از شرق رو نمودن
ار نی به مرکز او، نتوان به تک رسیدن
خامش که شرح دل را گر راه گفت بودی
در کوه درفتادی چون بحر برطپیدن
تبریز شمس دین را هم ناگهان ببینی
وآنگه از او بیابی صبح ابد دمیدن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
وی آهوی معانی آمد گه چریدن
هوش مصنوعی: ای پرنده آسمانی، زمان پرواز تو فرارسیده است. همچنین، زمانی برای آهوهای معانی آمده که به چرا بروند.
ای عاشق جریده بر عاشقان گزیده
بگذر ز آفریده بنگر در آفریدن
هوش مصنوعی: ای عاشق، به آنچه که برگزیدگان عشق میگذرد توجه کن و از دنیای مخلوقها بگذر تا به خود آفرینش بیندیشی.
آمد تو را فتوحی روحی چگونه روحی
کاو چون خیال داند در دیدهها دویدن
هوش مصنوعی: به تو خبر میآورم که چگونه روح، مانند خیالی در دل، میتواند در چشمها به حرکت درآید.
این دم حکم بیاید تعلیم نو نماید
بی گوشِ سر شنیدن بیدیده ماه دیدن
هوش مصنوعی: در این لحظه، یک فرمان جدید میآید که آموزش تازهای را به همراه دارد؛ آموزشی که نیاز به گوش و چشم ندارد، زیرا به معنای واقعی میتوان بدون شنیدن یا دیدن، به درک عمیق و آگاهی دست یافت.
داند سبل ببردن هم مرده زنده کردن
هم تخت و بخت دادن هم بنده پروریدن
هوش مصنوعی: او میداند که چگونه به راهها تسلط یابد، چگونه مرده را زنده کند، چگونه سرنوشت و خوشبختی به کسی بخشد و نیز چگونه بندگان را تربیت کند.
آن یوسف معانی و آن گنج رایگانی
خود را اگر فروشد دانی عجب خریدن
هوش مصنوعی: اگر آن یوسف معانی و آن گنج باارزش خود را بفروشد، میدانی چه عجبی خواهد بود که کسی حاضر به خریدن آن باشد.
کو مشتری واقف در دو دم مخالف؟
در پرده ساز کردن در پردهها دویدن
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که در زمانههای سخت و دشوار به حقیقت و واقعیت آگاه باشد؟ در حالی که عدهای سرگرم بازی در پس پردهها و نشان ندادن رویاهایشان هستند.
ای عاشق موفق وی صادق مصدق
میبایدت چو گردون بر قطب خود تنیدن
هوش مصنوعی: ای عاشق واقعی و راستین، باید مانند گوی گردون که بر محور خودش میچرخد، به هدف و مقصود خود بچسبی و ثابت قدم باشی.
در بیخودی تو خود را، میجوی تا بیابی
زیرا فراق صعب است خاصه ز حق بریدن
هوش مصنوعی: در حالتی که خود را گم کردهای، در تلاش هستی که خود را پیدا کنی، چرا که جدایی از حق بسیار دشوار است.
لب را ز شیر شیطان میکوش تا بشویی
چون شسته شد توانی پستان دل مکیدن
هوش مصنوعی: دهان خود را از شیر شیطان پاک کن تا بتوانی حقیقت را بپذیری و از محبت واقعی بهرهمند شوی. زمانی که دل و جانت پاک شد، میتوانی از عشق و محبت به خوبی کاملاً بهرهمند شوی.
ای عشق آن جهانی ما را همیکشانی
احسنت ای کشنده شاباش ای کشیدن
هوش مصنوعی: ای عشق، تو هستی که ما را به دنیای دیگری میکشی، چه خوب است که اینگونه ما را به سوی خود میکشی و ما را در این حال و هوا نگه میداری.
هم آفتاب داند از شرق رو نمودن
ار نی به مرکز او، نتوان به تک رسیدن
هوش مصنوعی: آفتاب می داند که چگونه از شرق طلوع کند و این کار را انجام میدهد، ولی اگر کسی به جای قرار گرفتن در مرکز، بخواهد به او نزدیک شود، نمیتواند به هدف برسد.
خامش که شرح دل را گر راه گفت بودی
در کوه درفتادی چون بحر برطپیدن
هوش مصنوعی: سکوت کن که اگر دل را بیان کنی، همچون درختی در کوه به زمین خواهی افتاد و مانند دریا به تلاطم خواهی آمد.
تبریز شمس دین را هم ناگهان ببینی
وآنگه از او بیابی صبح ابد دمیدن
هوش مصنوعی: در تبریز، ناگهان شمس دین را میبینی و سپس از او درمییابی که صبح ابدی آغاز میشود.
حاشیه ها
1392/03/07 00:06
ادروک
موفق می شود کامروا ولی کارروا هم داریم یعنی کسی که کارشان انجام می شود
1392/03/07 00:06
ادروک
کارش انجام می شود
1398/02/21 15:05
..
بگذر ز آفریده
بنگر در آفریدن..
بی گوشِ سر شنیدن
بی دیده ماه دیدن...
1399/10/29 13:12
قاف کافه
سبل ببردن : سبیل قطع کردن