غزل شمارهٔ ۲۰۲۶
به شکرخنده ببردی دل من
بشکن شکر دل را مشکن
دل ما را که ز جا برکندی
به تو آمد پر و بالش بمکن
بنگر تا به چه لطفش بردی
رحم کن هر نفسش زخم مزن
جانم اندر پی دل میآید
چه کند بیتو در این قالب تن
بیتو دل را نبود برگ جهان
بیتو گل را نبود برگ چمن
هین چرا بند شکستی خاموش
یا مگر نیست تو را بند دهن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به شکرخنده ببردی دل من
بشکن شکر دل را مشکن
هوش مصنوعی: لبخند شیرینت دل من را میبرد و نمیگذارم دل شکسته شود.
دل ما را که ز جا برکندی
به تو آمد پر و بالش بمکن
هوش مصنوعی: دل ما را که از جای خود برکندی، حالا که به تو آمده، پر و بالش را نشکن.
بنگر تا به چه لطفش بردی
رحم کن هر نفسش زخم مزن
هوش مصنوعی: به آنچه خداوند به تو عطا کرده، خوب توجه کن و هر بار که نفسی میکشی، به او آسیب نرسان.
جانم اندر پی دل میآید
چه کند بیتو در این قالب تن
هوش مصنوعی: جان من بیتو در این بدن چه حالتی دارد و چه کار میتواند بکند؟
بیتو دل را نبود برگ جهان
بیتو گل را نبود برگ چمن
هوش مصنوعی: بدون تو دل هیچ جذابیتی در دنیا ندارد و بدون تو گلها در چمن هیچ زیباییای ندارند.
هین چرا بند شکستی خاموش
یا مگر نیست تو را بند دهن
هوش مصنوعی: اینجا به فردی اشاره میشود که به خاطر خاموشی و سکوتش، گویی از سلسله و ارتباطات خود جدا شده است. سؤال میشود که چرا سکوت کرده و آیا در واقع هیچ گونه محدودیتی برای بیان نظر و حرفهایش ندارد. به نوعی، این بیت به معنای انتقاد از افرادی است که خود را به سکوت میزنند و نمیخواهند از افکار و احساساتشان سخن بگویند.