گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۰۰

ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من
مرگ بر من شده بی‌تو مثل شهد و لبن
می‌تپد ماهی بی‌آب بر آن ریگ خشن
تا جدا گردد آن جان نزارش ز بدن
آب تلخی شده بر جانوران آب حیات
شکر خشک بر ایشان بتر از گور و کفن
نیست بازی کشش جزو به اصل کل خویش
چند پیغامبر بگریست پی حب وطن
کودکی کاو نشناسد وطن و مولد خویش
دایه خواهد چه ستنبول مر او را چه یمن
شد چراگاه ستاره سوی مرعای فلک
حیوان خاک پرستد مثل سرو و سمن
من از این ناله اگر چه که دهان می‌بندم
نتوان در شکم آب فروبست دهن
نفس چغز ز آب است نه از باد هوا
بحریان را هله این باشد معهوده و فن
عارفانی که نهانند در آن قلزم نور
دمشان جمله ز نوری است ظلامات شکن
قلم و لوح چو این جا برسیدیم شکست
شکند کوه چو آگه شود از رب منن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من
مرگ بر من شده بی‌تو مثل شهد و لبن
هوش مصنوعی: ای محبوب من، دوری تو باعث شده که شادی و آرامش من به مرگ تبدیل شود. زندگی بدون تو برایم همچون عسل و شیر است که به تلخی مرگ می‌ماند.
می‌تپد ماهی بی‌آب بر آن ریگ خشن
تا جدا گردد آن جان نزارش ز بدن
هوش مصنوعی: ماهی بی‌آب بر روی ریگ‌های زبر و خشن در تلاش است تا جان ناتوانش را از بدنش جدا کند.
آب تلخی شده بر جانوران آب حیات
شکر خشک بر ایشان بتر از گور و کفن
هوش مصنوعی: آب تلخی که برای جانوران وجود دارد، به مراتب از گور و کفن، بدتر است. این نشان دهنده آن است که حتی شکر خشک هم اگر در کنار آن آب تلخ باشد، شرایط را برای آن‌ها دشوارتر می‌کند.
نیست بازی کشش جزو به اصل کل خویش
چند پیغامبر بگریست پی حب وطن
هوش مصنوعی: هیچ بازی و تلاشی جز بازگشت به اصل و هویت واقعی خود وجود ندارد. چندین پیامبر به خاطر عشق به میهن خود گریسته‌اند.
کودکی کاو نشناسد وطن و مولد خویش
دایه خواهد چه ستنبول مر او را چه یمن
هوش مصنوعی: کودکی که وطن و زادگاه خود را نشناسد، به دایه‌اش نیاز خواهد داشت و نمی‌داند که چه چیز برایش خوشبختی یا سعادت به ارمغان می‌آورد.
شد چراگاه ستاره سوی مرعای فلک
حیوان خاک پرستد مثل سرو و سمن
هوش مصنوعی: ستاره‌ها به سوی چراگاهی حرکت کرده‌اند که در آن، موجودات زمینی مانند انسان، به زیبایی سرو و سمن، پرستش و عبادت می‌کنند.
من از این ناله اگر چه که دهان می‌بندم
نتوان در شکم آب فروبست دهن
هوش مصنوعی: اگرچه صدای ناله‌ام را خاموش می‌کنم، اما نمی‌توانم احساس درونی‌ام را پنهان کنم.
نفس چغز ز آب است نه از باد هوا
بحریان را هله این باشد معهوده و فن
هوش مصنوعی: نفس انسان به آب و حیات وابسته است، نه به باد و هوا. بنابراین، این دلیلی است برای اینکه بگوییم زندگی جریان دارد و این موضوع امری طبیعی و شناخته شده است.
عارفانی که نهانند در آن قلزم نور
دمشان جمله ز نوری است ظلامات شکن
هوش مصنوعی: در اینجا به عارفانی اشاره شده که در نور پاک و روشنایی قرار دارند. هر کجا که باشند، صدایشان و وجودشان می‌تواند تاریکی‌ها را از میان بردارد و برای دیگران روشنی و آگاهی به ارمغان بیاورد.
قلم و لوح چو این جا برسیدیم شکست
شکند کوه چو آگه شود از رب منن
هوش مصنوعی: وقتی که قلم و لوح به اینجا رسیدند، ما در حال نوشتن هستیم و در این میان، کوه‌ها هم می‌شکنند اگر به حقیقت وجود پروردگار پی ببرند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۰۰ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۲۰۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/04/19 19:07
همایون

دراین غزل نه تخلص خاموش هست و نه شمس
از غزل های پیش از شمس است
ادبیات اولیه جلال دین و زبان اورا نشان می دهد
و کشش او به آب معرفت و نور حقیقت و جمع عارفان و شیوه غزل سرایی او و عرفان کلاسیک پیش از شمس او که عشق خدایی و وصل نهایی که تنها با مرگ صورت میگیرد و حب وطن به معنی بازگشت به وطن اولیه جایی که خدا هست بدون هیچ آفرینش و نو شدن از سوی انسان
انسانی که سرنوشت اواینجا فقط دوری و هجران است