گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹۹

مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن
جان پی پاره بگیر و جگرم پاره مکن
مر تو را عاشق دل داده و غمخوار بسی است
جان و سر قصد سر این دل غمخواره مکن
نظر رحم بکن بر من و بیچارگیم
جز تو ار چاره گری هست مرا چاره مکن
پیش آتشکده عشق تو دل شیشه گر است
دل خود بر دل چون شیشه من خاره مکن
هر دمی هجر ستمکار تو دم می دهدم
هر دمم دم ده بی‌باک ستمکاره مکن
تن پربند چو گهواره و دل چون طفل است
در کنارش کش و وابسته گهواره مکن
پیش خورشید رخت جان مرا رقصان دار
همچو شب جان مرا بند هر استاره مکن
ز دغل عالم غدار دو صد سر دارد
سر من در سر این عالم غداره مکن
صد چو هاروت و چو ماروت ز سحرش بسته‌ست
مر مرا بسته این جادوی سحاره مکن
خمر یک روزه این نفس خمار ابد است
هین مرا تشنه این خاین خماره مکن
لعب اول چو مرا بست میفزا بازی
ز آنچ یک باره شدم مات تو ده باره مکن
جمله عیاری ناسوت ز لاهوت تو است
تو دگر یاری این کافر عیاره مکن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن
جان پی پاره بگیر و جگرم پاره مکن
هوش مصنوعی: دوست عزیز، به من سختی نده و قلب آشفته‌ام را بیشتر آزرده نکن. اگر جانم را می‌خواهی، به احساسات من لطمه نزن و مرا بیشتر عذاب نده.
مر تو را عاشق دل داده و غمخوار بسی است
جان و سر قصد سر این دل غمخواره مکن
هوش مصنوعی: زنی را که عاشق او هستم و برایم جایگاه خاصی دارد، دل نگران و غمگینی است. پس در نظر داشته باش که به او آسیبی نرسانی یا دلش را بشکنی.
نظر رحم بکن بر من و بیچارگیم
جز تو ار چاره گری هست مرا چاره مکن
هوش مصنوعی: به من رحم کن و به حال بیچارگی‌ام توجه کن؛ جز تو کسی نیست که به مشکل من رسیدگی کند، پس خودت را درگیر درمان من نکن.
پیش آتشکده عشق تو دل شیشه گر است
دل خود بر دل چون شیشه من خاره مکن
هوش مصنوعی: در مقابل آتشکده عشق تو، دل من مانند شیشه است. دل خود را بر دل من نگذار، زیرا این کار می‌تواند به آن آسیب برساند.
هر دمی هجر ستمکار تو دم می دهدم
هر دمم دم ده بی‌باک ستمکاره مکن
هوش مصنوعی: هر لحظه که به دوری تو فکر می‌کنم، از درد و رنجی که به من می‌زنی، جانم به لب می‌رسد. از تو می‌خواهم که بیشتر بر من ستم نکن.
تن پربند چو گهواره و دل چون طفل است
در کنارش کش و وابسته گهواره مکن
هوش مصنوعی: بدن همچون گهواره‌ای است که به آن وابسته‌ای، اما دل باید مانند کودکی باشد که نیازی به وابستگی ندارد. از این رو، به جسم‌ بیش از حد وابسته نشو و اجازه نده که به آن دلبسته شوی.
پیش خورشید رخت جان مرا رقصان دار
همچو شب جان مرا بند هر استاره مکن
هوش مصنوعی: مرا در حضور خورشید به رقص درآور و مانند شب، جانم را از هر ستاره‌ای دور نکن.
ز دغل عالم غدار دو صد سر دارد
سر من در سر این عالم غداره مکن
هوش مصنوعی: دنیا پر از فریب و نیرنگ است و هرچند که در این دنیا آدم‌های مختلفی وجود دارند، اما نباید اجازه داد که این خطرات و مکرها سرنوشت ما را تحت تأثیر قرار دهند. باید با هوشیاری و احتیاط به زندگی ادامه دهیم و خود را از آسیب‌های این دنیای فریبکار در امان نگه داریم.
صد چو هاروت و چو ماروت ز سحرش بسته‌ست
مر مرا بسته این جادوی سحاره مکن
هوش مصنوعی: هزاران مانند هاروت و ماروت به وسیله سحر و جادو تحت تأثیر قرار گرفته‌اند. مرا نیز این جادوی سحرآمیز خود محصور کرده است؛ پس از آن دوری کن.
خمر یک روزه این نفس خمار ابد است
هین مرا تشنه این خاین خماره مکن
هوش مصنوعی: پاکی و زلالی این دل، همانند نشئه‌ای است که می‌تواند لحظه‌ای خوشگذرانی را برایم به ارمغان بیاورد، اما عواقب و اثرات آن می‌تواند برای همیشه باقی بماند. پس مرا به سمت این لذت‌های زودگذر نکش، که فقط درد و تشنگی به دنبال دارد.
لعب اول چو مرا بست میفزا بازی
ز آنچ یک باره شدم مات تو ده باره مکن
هوش مصنوعی: وقتی که در آغاز بازی مرا به خوبی سرگرم کردی، دیگر به ادامه بازی نپرداز. زیرا من یک‌بار به دلار به مات افتاده‌ام، حالا به بارها چه نیازی است؟
جمله عیاری ناسوت ز لاهوت تو است
تو دگر یاری این کافر عیاره مکن
هوش مصنوعی: همه ویژگی‌های انسان‌ها از دنیای معنوی و الهی تو ناشی می‌شود، پس دیگر به این کافر که خود را به عیاری می‌زند، کمک نکن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۹۹ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۱۹۹۹ به خوانش عندلیب