غزل شمارهٔ ۲۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش آرش خیرآبادی
حاشیه ها
ای بابا! این ملت اگر ذره ای صبر داشتند که اینقدر بدبختی نمیکشیدند بزن و بکش و بخر و قرض بگیر و دعوا کن و برو و بیا ...آخرش هم جز پشیمانی و ضرر هیچ چیز نصیبشان نمیشود ولی باز هم درس عبرت نمیگیرند جمع کن بساطت را و برای کسی این غزل پرمعنا را بخوان که جویی از عقل در کله اش باشد نه این ملت... لا اله الا الله دهنم را باز نکنم بهتر است !
|:
همه را یکسان فرض کردن به نظر من اشتباه است بهروز عزیز! ...
بهروز خان! مگه خودت جزو این ملت نیستی. مثل مار ابله خود را به خار نکوب.
با إبراز ناراحتی از بد وبیراهی که دوستان قبلی نوشتند، خارپشت زی ونده ای است نیکوکار در اوستا زیرا مار را که اهریمنی است تباه میکند به خارپشت ژوژک ، ریکاسه ، ریکاشه هم می گویند در متونی پیوسته( نظم) ان را خار تنها هم دیده ام
در عربی ابله همان معنی فارسی را میدهد ، اما بلید هم معنی احمق را میدهد وخود احمق کاربرد دارد ، سخیف و نیز ساذج که فارسی است در عربی کاربرد دارد و سادگی را سذاجه می گویند
چالیش و چالش سعدی هم به کار برده است ولی به نظر ترکی می اید
اساتید عزیز لطفا معنی "کولخن" را بیان کنند تا استفاده کینم
در لغت نامه چیزی نبود.! :(
میلادی جان
با دو بار کلیک بر روی لغت ها معانی ظاهر می شوند
کولخن ، همان گلخن است به مانای آتشگاه حمام ، تون حمام هم می گویند ، و تون تاب کسی ست که متصدی آتش حمام است . در قدیم قبل از کشف نفت ، حمام را با فضولات حیوانات و دیگر آتشگیر ها گرم می کردند .
زنده باشی
سید محمد بسیار تشکر.! ^_^
غزل صبر
صبر که میگویند نام درختی است که میوهای تلخ دارد با تحمل کردن تفاوت دارد که این بی تفاوتی و انفعال است ولی صبر ویژه صابران است که انجامی نیک را به انتظار مینشینند و در عین حال بی آنکه تلاشی بی هوده به خرج دهند مانند مرغی که بر تخمی نشسته است جوجه و ثمرهای زیبا را تماشا گرند و همه مستی و گرمی و شور خود را صرف آن میکنند انگار که به کار خود و اندیشه خود و ارتباط خود با هستی اطمینان کامل دارند، ما این شیوه را در ارتباط رستم و زال با سیمرغ میبینیم
پهلوان همه تلاش و کوشش خود را در راه راستی و رزم و بزم به جای میآورد و آنگاه که در گرفتاری و تنگنایی قرار میگیرد به پشتیبانی و یاری سیمرغ دل میبندد و سیمرغ به هنگام به کمک او میآید
خارپشتی دم ماریراگرفت وگرد گشت وصبر کرد،مار از تیزی بگشت وجان بجای تن بدو تسلیم کرد.
گربدیدی خارپشتی ازبلا،خود مپیچ بر او هلا
شو تو تسلیم ومکن اندیشه درحکم خدا
صابران دارندحکم اولیا..
دود گولخن هرگز نیاید بر سما
در حمام های عمومی در قدیم برای اینکه کف حمام گرم باشد در زیر حمام راهروهایی کوتاه درست می کردند تا دود گلخن از آنجا عبور کند تا حمام گرم باشد.از آنجا که این راهروها خیلی کوتاه بودند به آنها گربه رو می گفتند.یعنی در حدی بود که یک گربه از ان عبور کند.این راهروها مثل کف خوابهای امروزی عمل می کرد.
دود گلخن از طریق دودکش به آسمان نمی رفت.
یک قسمت دیگر هم در حمامها بود بنام گاو رو که راهرویی طولانی بود که دلوهای بزرگی را به گاو می بستند و آنرا می کشیدند و به این طریق آب را از پایین به منبع آب بزرگی که در بالای حمام بود انتقال می دادند.
در این شعر مولانا مبارزه با اتفاقات را مطرح می کند، مبارزه با اتفاقات به دو صورت انجام می شود، اول اینکه می گوییم همه اتفاقات تقدیر و تدبیر الهی است و ما اختیاری نداریم و بایست خواست خدا را بپذیریم،
دوم اینکه می گوییم، دنیا مثل پارکی است و من بایست نظم خود را در آن ایجاد کنم، و با عصبانیت،خشم، یا تدبیر خودمان می خواهیم اتفاقات را مدیریت کنیم تا در جهت اهداف ما واقع شوند،هر دو نوع برخورد با اتفاقات، واکنش است، اولی واکنش منفی، که از روی انفعال، ضعف است، و ما با اختیار، بی اختیاری را انتخاب می کنیم، و دومی واکنش مثبت، که فکر می کنیم هر قدر انرژی صرف کنیم و مبارزه کنیم، به همان قدر نتیجه می گیریم، هر دو نوع برخورد با اتفاقات، از روی واکنش مردود است، برای اینکه نتیجه تحلیل ذهنی و احساس است، و منطق و عقلی پشت این تصمیمات نیست،پشتوانه تصمیم واکنش نوع اول، فرض ذهنی است،و پشتوانه تصمیم دوم، احساس است، در مثال مولانا، پشتوانه تصمیم مار،ترس است،
در مواجه با اتفاقات ، تحلیل های خود را خاموش کنیم، و اجازه ندهیم تحلیل های ذهنی ، و فرض به احساس و تصمیم تبدیل شوند، صبر کنیم تا از سکوت و عدم یا نا خود آگاه پیامی به ما برسد و آن را برای برخورد با اتفاقات استفاده کنیم،
ضمن تشکر از فرمایشات جناب حسنی،
همچنین یاداور میشود؛
در برنامه شماره 409 گنج حضور(آقای پرویز شهبازی) - مولوی، دیوان شمس ، غزل 20 به زیبایی شرح و بیان شده است.
همچنین در تلگرام @GanjeHozourGhadimi
نیز موجود است.
موفق باشید.
برنامه 29 گنج حضور
خوانش دوم توسط خانم اغلاط تلفظی چندی دارد
سپاس از همه ....ما کاربرهای غیرمتخصص خواهان دریافت تفسیر کامل شعر هستیم
چندانکه که خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را
می دان که دود گولخن هرگز نیاید بر سما
ور خود برآید بر سما کِی تیره گردد آسمان
کز دود آورد آسمان چندین لطیفی و ضیاء
در این ابیات جناب مولوی چونان انسان تماشاگر و فارغی که از ورای یک اتفاق به آن نظر می افکند مخاطب خویش را مورد خطاب قرار می دهد که در حد غایت توان وجودی خود به ستیزه گری با خود و دیگری بپرداز و به تهدید کردن و تعدی کردن خویش ادامه بده اما بدان که این عمل تو مانند دود تون دان و گولخن حمامی است که به فرموده ی یکی از عزیزان با آسمان پاک جان انسان های الهی یا آسمان حقیقت و ملکوت عالم لطمه ای وارد نخواهد ساخت بلکه پیرو فرمایش دیگری این سیاهی و تباهی جنگ آوری و تعدی گری چونان خاکی است که در دستان کاملی به جواهر و لعل و زر و زیور بدل شده صفا افزا و لطافت آفرین استاما این خصلت مذمومی است که در جان چون تویی موقوف طی شدن و گذشتن است
اشاراتی دارد جناب مولوی برگرفته از آیات قرآنی که آسمان از دود بنا شده است که به این حقیقت که آسمان لطافت و ضیای خود را از دود اخذ نموده است مرتبط است
آسمان از دود عاشق ساخته است
آفرین بر صاحب این دود باد
تفسیر بیت ۵ فوق:
خطاب به انسان میفرماید:
قبل از تو افراد خام اندیش دیگر و غرقه در ظواهر فریب انگیز این دنیا، تلاش و فعالیت بیهوده بسیاری کردند، ولی در نهایت دریافتند بجز تسلیم در برابر مشیّت الهی و کسب رضایت الله هیچ راهی وجود ندارد.
توضیح جملهٔ عربی بیت ۹ بهنقل از شادروان سیدجعفر شهیدی:
إذا جاءَ ٱلقَضا: هرگاه قضا آید فضا تنگ شود. انقروی این جمله را از رسول(ص) دانسته.
در امثال و حکم [دهخدا] از علی(ع) آمده است: «إذا جاءَ ٱلقَدَرُ عَمیَ ٱلبَصَر.» لیکن این دو فقره بدین لفظها از آن دو بزرگوار نیست.
(شرح مثنوی، ج۴، ص۶۶).