گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹۲

خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن
دم هر ماده خری را چو خران بوی مکن
اول و آخر تو عشق ازل خواهد بود
چون زن فاحشه هر شب تو دگر شوی مکن
دل بنه بر هوسی که دل از آن برنکنی
شیرمردا دل خود را سگ هر کوی مکن
هم بدان سو که گه درد دوا می خواهی
وقف کن دیده و دل روی به هر سوی مکن
همچو اشتر بمدو جانب هر خاربنی
ترک این باغ و بهار و چمن و جوی مکن
هان که خاقان بنهاده است شهانه بزمی
اندر این مزبله از بهر خدا طوی مکن
میر چوگانی ما جانب میدان آمد
پی اسپش دل و جان را هله جز گوی مکن
روی را پاک بشو عیب بر آیینه منه
نقد خود را سره کن عیب ترازوی مکن
جز بر آن که لبت داد لب خود مگشا
جز سوی آنک تکت داد تکاپوی مکن
روی و مویی که بتان راست دروغین می دان
نامشان را تو قمرروی زره موی مکن
بر کلوخی است رخ و چشم و لب عاریتی
پیش بی‌چشم به جد شیوه ابروی مکن
قامت عشق صلا زد که سماع ابدی است
جز پی قامت او رقص و هیاهوی مکن
دم مزن ور بزنی زیر لب آهسته بزن
دم حجاب است یکی تو کن و صدتوی مکن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن
دم هر ماده خری را چو خران بوی مکن
هوش مصنوعی: با ما دوستی کن و با افراد نادان دوستانه رفتار نکن. هر بار که به چیزی عادت می‌کنی، بوی آن را فراموش نکن.
اول و آخر تو عشق ازل خواهد بود
چون زن فاحشه هر شب تو دگر شوی مکن
هوش مصنوعی: محبت و عشق تو از ابتدا تا انتها همواره وجود خواهد داشت، همانند زنی که هر شب با مردان مختلفی به سر می‌برد. بنابراین، به دنبال تغییر نباش.
دل بنه بر هوسی که دل از آن برنکنی
شیرمردا دل خود را سگ هر کوی مکن
هوش مصنوعی: به تمایلاتی که می‌خواهی به آن‌ها وابسته باشی، دل ببند و به آن‌ها بچسب. ای دلاوران، دل خود را به هر چیز بی‌مقدار و ناچیز نفرستید و به آسانی رها نکنید.
هم بدان سو که گه درد دوا می خواهی
وقف کن دیده و دل روی به هر سوی مکن
هوش مصنوعی: هرگاه به دنبال درمان دردهای خود هستی، تمرکز کن و نگاه و دلت را به جستجوی هر سو نپراکن.
همچو اشتر بمدو جانب هر خاربنی
ترک این باغ و بهار و چمن و جوی مکن
هوش مصنوعی: مثل شتر به سمتی نرو، به هر خار و خاشاکی توجه نکن. این باغ، بهار، چمن و جوی را رها نکن.
هان که خاقان بنهاده است شهانه بزمی
اندر این مزبله از بهر خدا طوی مکن
هوش مصنوعی: به گوش بود که پادشاه جشن بزرگی را در این مکان برپا کرده است، پس به خاطر خدا بیشتر از این به این بی‌عرضگی‌ها نپرداز.
میر چوگانی ما جانب میدان آمد
پی اسپش دل و جان را هله جز گوی مکن
هوش مصنوعی: آقا یا سرور ما با شجاعت و قوت به میدان می‌آید. بر اسب خود نشسته و درباره دل و جانش می‌اندیشد. پس هیچ چیزی جز بازی و سرگرمی نمی‌تواند نظر او را جلب کند.
روی را پاک بشو عیب بر آیینه منه
نقد خود را سره کن عیب ترازوی مکن
هوش مصنوعی: روی خود را صاف و بی‌عیب کن و عیب‌های دیگران را به خود نگیر. ارزش خود را بشناس و به قضاوت دیگران اهمیت نده.
جز بر آن که لبت داد لب خود مگشا
جز سوی آنک تکت داد تکاپوی مکن
هوش مصنوعی: فقط در صورتی که لب تو را بدهد، لب خود را کنار نگذار و به کسی غیر از او توجه نکن.
روی و مویی که بتان راست دروغین می دان
نامشان را تو قمرروی زره موی مکن
هوش مصنوعی: زیبایی و ظرافتی که معشوقان دارند، گاهی اوقات حقیقتی را پنهان می‌کند. به یاد داشته باش که زیبایی ظاهری آن‌ها ممکن است فریبنده باشد و زیبایی واقعی را نباید به سادگی قضاوت کرد. پس خود را از زیبایی‌های ظاهری دور نگه‌دار و به عمق شخصیت‌ها توجه کن.
بر کلوخی است رخ و چشم و لب عاریتی
پیش بی‌چشم به جد شیوه ابروی مکن
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی او بر روی یک کلوخ قرار دارد و این زیبایی به او تعلق ندارد. بنابراین، ای کسی که هیچ درکی از زیبایی نداری، لطفاً ابروهایت را به او نیاویز.
قامت عشق صلا زد که سماع ابدی است
جز پی قامت او رقص و هیاهوی مکن
هوش مصنوعی: عشق به ما ندا می‌دهد که این یک جشن جاودانه است؛ جز برای او، هیچ رقص و شلوغی نکنید.
دم مزن ور بزنی زیر لب آهسته بزن
دم حجاب است یکی تو کن و صدتوی مکن
هوش مصنوعی: در حرف زدن خود احتیاط کن و زیاد از حد صحبت نکن. اگر می‌خواهی چیزی بگویی، به آرامی و با احتیاط بگو. میان تو و دیگران فاصله نگذار و نگذار که حجاب‌های اضافی میان شما بوجود بیاید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۹۲ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۹۹۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/04 08:05
سپیده

خیلی غزل سختی هست ..مفهومش رو خوب نمیگیرم..به خصوص بیت 4 ...اگه کسی توضیح بده ممنون میشم...

1392/02/04 12:05
امین کیخا

سپیده جان مولانا می فرماید خودت را فدای کسی کن که شایسته فدا شدن باشد تا مجبور نباشی هر روز دلت را برکنی و به بالاتری دل ببندی بسوی خاربن بیابان نرو که ان مناسب اشتران است و تو شایسته بزم خداوندی هستی و ان بیت 4 می گوید هرجا که موقع درد درمان میخواهی به همان جا حالا هم رو کن و دلت را به هر سو نگرا ( متمایل نکن) شعر دیگر با این مفهوم این است
منگر به هر گدایی که تو خاص از ان مایی. مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی. باز از مولانا است

1392/02/04 14:05
علیرضا

دراین بیت (4) مقوله وقف کردن به چشم میخورد وقف کردنی که علت و انگیزه ای جز دلدادگی ندارد و چه دلنشین و زیباست با تشکر از خانم سپیده که به تامل واداشتمان

1399/05/29 16:07
حامد

شعر بسیار مفهومی و عمیقی است که جنبه نصیحت وار و هشدار دهنده از عاقبت پست از این شاخه به آن شاخه پریدن و البته هیچ و پوچ بودن ظواهر مادی و انسان ها و نیز توجه به ذات واقعی و فطرت وافعی هر چیزی دارد که مولانا مدبرانه با کنایه زدن رفتار خر ها این مهم رو اشاره کرده است . در نهایت میفرماید تمام ظواهر زیبایی مانند رخ و چشم و لب در نهایت بر کلوخ قبر خواهد رفت چراکه تماما بصورت قرضی است و فنا پذیزند و دلسوزانه میخواهد تا با دیدن بزک های دنیوی و انسان های پرمدعا ، طینت پست و پنهان آنها را فراموش نکرده و این مقوله ها را با یکدیگر تمیز دهیم .
شعر بسیار عمیقی است که پس از چندین بار خواندن و تدبر در آن به مفاهیم عمیق و شگرف آن پی برده و بسیار دید باز و صحیحی از وقایع و اتفاقات در جریان دنیوی به شما خواهد داد که سبب اخذ تصمیمات صحیح و خردمندانه توسط شما خواهد شد .