گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹۰

جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن
شد ز تبدیل خدا لایق گلزار فطن
نوبهاری است خدا را جز از این فصل بهار
که در او مرده نماند وثنی و نه وثن
ز نسیمش شود آن جغد به از باز سپید
بهتر از شیر شود از دم او ماده زغن
زنده گشتند و پی شکر دهان بگشادند
بوسه‌ها مست شدند از طرب بوی دهن
دست دستان صبا لخلخه را شورانید
تا بیاموخت به طفلان چمن خلق حسن
جبرئیل است مگر باد و درختان مریم
دست بازی نگر آن سان که کند شوهر و زن
ابر چون دید که در زیر تتق خوبانند
برفشانید نثار گهر و در عدن
چون گل سرخ گریبان ز طرب بدرانید
وقت آن شد که به یعقوب رسد پیراهن
چون عقیق یمنی لب دلبر خندید
بوی رحمان به محمد رسد از سوی یمن
چند گفتیم پراکنده دل آرام نیافت
جز بدان جعد پراکنده آن خوب زمن
شمس تبریز برآ تیغ بزن چون خورشید
تیغ خورشید دهد نور به جان چو مجن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن
شد ز تبدیل خدا لایق گلزار فطن
هوش مصنوعی: جان حیوان که فقط کاه و علف را دیده است، به لطف خدا شأنی پیدا کرده که شایسته گلزار فطرت شود.
نوبهاری است خدا را جز از این فصل بهار
که در او مرده نماند وثنی و نه وثن
هوش مصنوعی: بهار خداوندی شامل فصلی است که در آن هیچ کس، حتی بت‌پرستان، باقی نمی‌مانند و همه به زندگی و شکوفایی می‌رسند.
ز نسیمش شود آن جغد به از باز سپید
بهتر از شیر شود از دم او ماده زغن
هوش مصنوعی: نسیم او باعث می‌شود که جغد بهتر از شاهین شود و ماده زغن از نفس او به خوبی بهتر از شیر می‌شود.
زنده گشتند و پی شکر دهان بگشادند
بوسه‌ها مست شدند از طرب بوی دهن
هوش مصنوعی: به دنیا آمدند و برای شادی و خنده، دهان‌هایشان را باز کردند. بوسه‌ها از شوق و خوشحالی مست شدند و بوی دهانشان مشام را پر کرد.
دست دستان صبا لخلخه را شورانید
تا بیاموخت به طفلان چمن خلق حسن
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با لطافت و خوشبویی خود، طراوت و شادی را به گل‌ها هدیه داد و به بچه‌های باغ آموخت که زیبایی و نیکی را درک کنند.
جبرئیل است مگر باد و درختان مریم
دست بازی نگر آن سان که کند شوهر و زن
هوش مصنوعی: آیا این باد و درختان مریم با جبرئیل ارتباط دارند؟ به تماشای دست‌های بازی آن‌ها بنگر که چگونه می‌تواند مرد و زن را کنار هم آورد.
ابر چون دید که در زیر تتق خوبانند
برفشانید نثار گهر و در عدن
هوش مصنوعی: وقتی ابر دید که زیر سایه خوبان، زیباست، شروع به باریدن کرد و گوهرهایی از باران را نثار کرد و در نعمت‌های بهشت پراکنده ساخت.
چون گل سرخ گریبان ز طرب بدرانید
وقت آن شد که به یعقوب رسد پیراهن
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده است که غم و اندوه مانند گل سرخ از دل برچیده شود و لحظه‌ای که باید به یعقوب فرح و شادی برسد، نزدیک شده است.
چون عقیق یمنی لب دلبر خندید
بوی رحمان به محمد رسد از سوی یمن
هوش مصنوعی: زمانی که دلبر لبخند می‌زند، بوی خوشی شبیه عطر یمن به مشام می‌رسد و این رایحه به محمد می‌رسد.
چند گفتیم پراکنده دل آرام نیافت
جز بدان جعد پراکنده آن خوب زمن
هوش مصنوعی: ما بارها گفتیم که دل آرامش را نمی‌یابد، جز به خاطر آن موهای پریشان و زیبای او که به طور غیرمنظم بر رویش افتاده است.
شمس تبریز برآ تیغ بزن چون خورشید
تیغ خورشید دهد نور به جان چو مجن
هوش مصنوعی: شمس تبریزی مانند خورشید می‌تابد و نورش را به جان می‌دهد. همان‌طور که تیغ خورشید، روشنی را در زندگی پخش می‌کند، او نیز با حضورش زندگی را روشن می‌سازد و شور و هیجان به دل‌ها می‌آورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۹۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/09/20 12:12
خسرو

چون عقیق یمنی لب دلبر خندید / بوی رحمان با محمد رسد از سوی یمن
در این بیت «بوی رحمان با محمد رسد» درسته و واژه‌ی محمد از ریشه حمد به معنی ستایش شده لقبی برای حضرت مسیح رسول الله است و مسیح رسول الله ممسوح به یمن و برکت ، خدای حقیقی از آفریدگار و صورت و پیکری از اوست یعنی هر زمان که ما او را ببینیم ، خدا را دیده ایم و بوی خدا با مسیح شایسته ستایش به ما می رسد

1403/11/21 11:01
سین کاف

دوست گرامی، این بیت اشاره ای است به روایت بسیار مشهور از پیامبر اسلام که فرمودند إنی أجد نفس الرحمن من قبل الیمن. یعنی همانا من بوی خداوند را از جانب یمن درمی یابم. گویا این سخن در شان اویس قرنی گفته شده که در زمان حیات موفق به دیدار ظاهری پیامبر نشد و در آموزه های صوفیه، در زمره بزرگان و اولیا به شمار میاد.