گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من
ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها
ای فکنده آتشی در جملهٔ اجزای من
در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
جفت گردد بانگ کُه با نعره و هیهای من
ای ز هر نقشی تو پاک و ای ز جان‌ها پاک‌تر
صورتت نی لیک مغناطیس صورت‌های من
چون ز بی‌ذوقی دل من طالب کاری بود
بسته باشم گرچه باشد دلگشا صحرای من
بی تو باشد جیش و عیش و باغ و راغ و نقل و عقل
هر یکی رنج دماغ و کنده‌ای بر پای من
تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوس‌تر
تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من
ناگهان در ناامیدی یا شبی یا بامداد
گویی‌ام اینک برآ بر طارم بالای من
آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من
گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من
امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا
تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نای‌انبان در این شب من از آن خالی شدم
تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من
زین سپس انبان بادم نیستم انبان نان
زان کازاین ناله است روشن این دل بینای من
درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من
هوش مصنوعی: ای زندگی، پرده را کنار بزن و به من نشان بده، تویی که جانم را تازه می‌کنی و تسکین‌دهنده غم‌هایم هستی و شب‌هایم را با حضور خودت پر از آرامش می‌کنی.
ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها
ای فکنده آتشی در جملهٔ اجزای من
هوش مصنوعی: ای که از من ناله‌های مداوم را شنیده‌ای، در هر لحظه و زمانی، تویی که در تمام وجودم آتش افکنده‌ای.
در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
جفت گردد بانگ کُه با نعره و هیهای من
هوش مصنوعی: وقتی صدای من در کوه طنین انداز شود، صدای کوه نیز با نعره و فریاد من همراه می‌شود.
ای ز هر نقشی تو پاک و ای ز جان‌ها پاک‌تر
صورتت نی لیک مغناطیس صورت‌های من
هوش مصنوعی: ای تو که از هر شکلی خالص‌تری و از جان‌ها هم پاک‌تر، هرچند که صورتت نیست، اما مانند مغناطیسی برای صورت‌های من هستی.
چون ز بی‌ذوقی دل من طالب کاری بود
بسته باشم گرچه باشد دلگشا صحرای من
هوش مصنوعی: به دلیل بی‌ذوقی من، دل‌ام خواهان کاری است که ممکن است خوشایند باشد، اما من تصمیم به بسته نگه‌داشتن آن دارم، حتی اگر دشت زندگی‌ام با زیبایی‌هایش دل‌انگیز باشد.
بی تو باشد جیش و عیش و باغ و راغ و نقل و عقل
هر یکی رنج دماغ و کنده‌ای بر پای من
هوش مصنوعی: بدون تو، همه چیز دچار دردسر و مشکل است؛ حتی لذت‌ها و زیبایی‌های زندگی نیز به رنجی تبدیل می‌شوند. در واقع هر کدام از این چیزها، به نوعی باعث ناراحتی من شده و دلیلی برای دردسر من شده‌اند.
تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوس‌تر
تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من
هوش مصنوعی: برای اینکه از خودم دور شوم و به آزادی برسم، در واقع در خودم محبوس‌تر می‌شوم. این حالت باعث می‌شود تا بتوانم زنجیرهای فرو بسته را بگشايم، اما در عین حال احساس می‌کنم که پای خودم همچنان در بند است.
ناگهان در ناامیدی یا شبی یا بامداد
گویی‌ام اینک برآ بر طارم بالای من
هوش مصنوعی: ناگهان در لحظه‌ای از ناامیدی، چه در شب و چه در صبح، به این فکر افتادم که من اکنون در جای بلند و بالایی قرار دارم.
آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من
گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من
هوش مصنوعی: در آن زمان به قدری مشغول لذت و شیرینی شکر و حلوا می‌شوم که نمی‌دانم آیا خودم هستم یا این شیرینی‌ها هستند که وجود مرا پر کرده‌اند.
امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا
تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
هوش مصنوعی: امشب شبی است که خیلی احساس تنهایی می‌کنم. از تو خواهش می‌کنم که بیایی تا بتوانم احساسات و عشق خود را برایت بازگو کنم.
همچو نای‌انبان در این شب من از آن خالی شدم
تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من
هوش مصنوعی: در این شب، مانند یک ساز توخالی شده‌ام، تا ناله‌ها و زاری‌هایم به شکلی رسا و صاف به گوش برسد.
زین سپس انبان بادم نیستم انبان نان
زان کازاین ناله است روشن این دل بینای من
هوش مصنوعی: از این به بعد من بیکار و بی‌هدف نیستم، مانند کیسه‌ای که فقط باد دارد. من کیسه‌ای پر از نان هستم، زیرا این ناله و فریاد از دل بیدار و آگاه من برمی‌خیزد.
درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من
هوش مصنوعی: درد و رنج ما را فقط تو می‌توانی درمان کنی، ای کسی که برای من مثل جالینوس و بوعلی سینا هستی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/02 15:05
امین کیخا

جالینوس همان است که سیاه رگ میانی سر از نام اوست gallen نام دارد و ابوعلی سینا فرزانه دردانه گیتی فیلسوف و عارف وپزشک و وزیر دوره خود بود بر هر دوان درود ،ابوعلی از میان ایرانیان کندای دیروز وامروز ماست تا جایی که دانایان خود را با او برابری میدهد می سنجند

1392/02/02 15:05
امین کیخا

بسته باشم یعنی فتوحی و فراخی مرا نباشد و أنا فتحنا لک فتح المبینا

1392/02/02 15:05
امین کیخا

حالاکه نام ابوعلی امد باید گفت او گام های تزکیه را دو گام می بیند اول تخلیه و سپس تحلیه البته نامه او عربی نگاشته شده تخلیه یعنی خالی شدن از خودپرستی و تحلیه یعنی اراستن خود به صفت و ستای نیکی و گزیدگی اینجا مولانا نی انبان را مثال از خود خالی بودن می داند و نیز نی را و او تهیگی را پیشگفتار سرودن و سخنوری میداند

1392/10/05 16:01

لطفا "از این" در "زانک از این ناله است..." در بیت یکی مانده به آخر، اصلاح شود به "زین".
سپاس

1393/09/19 14:12
فرشید نیکپوری

جالینوس نام پزشک یونانی است

1396/07/15 21:10
عاطفه سپیانی

این غزل از زیباترین غزلهای مولانا میباشد . مناجات بسیار زیبایی در این غزل به نظم درآورده شده است.
در بیت دوازدهم "زانکه از این ناله شد روشن دل بینای من" زیباتر می باشد ونیز وزن این شعر حفظ می شود

1396/07/16 05:10
نادر..

درود عاطفه عزیز
مصرع پیشنهادی شما نیز زیباست،
اما در وزن، ایرادی نیست:
زان - کٓ - زین - نا - لس - تُ - رُو - شن، ...

1399/10/03 10:01
رضا شاهی

جالینوس نام پزشک یونانی است ،و همراه اوردن با بوعلی که خود نیز پزشک است شاهکار مولانا است درین بیت..

1399/10/03 10:01
رضا شاهی

کلمه مغناطیس از مگنتیت گرفته شده است ،من اولین بار که این شعر را خواندم از دیدن این کلمه تعجب کردم..
کسی کاربرد و معنی درست این لغت را در این شعر میداند؟