گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵۷

هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن
هست عاشق هر زمانی بیخود و شیدا شدن
عاقلان از غرقه گشتن بر گریز و بر حذر
عاشقان را کار و پیشه غرقه دریا شدن
عاقلان را راحت از راحت رسانیدن بود
عاشقان را ننگ باشد بند راحت‌ها شدن
عاشق اندر حلقه باشد از همه تن‌ها چنانک
زیت را و آب را در یک محل تنها شدن
و آنک باشد در نصیحت دادن عشاق عشق
نیست او را حاصلی جز سخره سودا شدن
عشق بوی مشک دارد زان سبب رسوا بود
مشک را کی چاره باشد از چنین رسوا شدن
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گرچه دور افتد بایدش آن جا شدن
بر مقام عقل باید پیر گشتن طفل را
در مقام عشق بینی پیر را برنا شدن
شمس تبریزی به عشقت هر کی او پستی گزید
همچو عشق تو بود در رفعت و بالا شدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن
هست عاشق هر زمانی بیخود و شیدا شدن
هوش مصنوعی: هر زمان عاقلی در غم و اندوهی دیده می‌شود، و هر زمان عاشقی به صورت بی‌خود و شیدا پیدا می‌شود.
عاقلان از غرقه گشتن بر گریز و بر حذر
عاشقان را کار و پیشه غرقه دریا شدن
هوش مصنوعی: عاقلان از غرق شدن در دریا می‌ترسند و تلاش می‌کنند از آن دور بمانند، اما عاشقان با وجود خطر غرق شدن، ترجیح می‌دهند در دل دریا غرق شوند و به آن عشق ورزند.
عاقلان را راحت از راحت رسانیدن بود
عاشقان را ننگ باشد بند راحت‌ها شدن
هوش مصنوعی: عاقلان می‌توانند دیگران را به آرامش برسانند و راحتی را تجربه کنند. اما برای عاشقان، فایده ندارد که به راحتی و آسایش خودشان قانع شوند و از بند راحت‌ها رهایی پیدا نکنند.
عاشق اندر حلقه باشد از همه تن‌ها چنانک
زیت را و آب را در یک محل تنها شدن
هوش مصنوعی: عاشق به مانند زیتون و آب در یک مکان قرار می‌گیرد و از همه چیز دیگر جدا می‌شود. او در حلقه عشق به قدری غرق در محبت است که با دیگران فرقی ندارد و همه چیز را فراموش می‌کند.
و آنک باشد در نصیحت دادن عشاق عشق
نیست او را حاصلی جز سخره سودا شدن
هوش مصنوعی: اگر کسی به عاشقان نصیحت کند، باید بداند که در عشق واقعی نتیجه‌ای جز مسخره شدن و دچار جنون شدن ندارد.
عشق بوی مشک دارد زان سبب رسوا بود
مشک را کی چاره باشد از چنین رسوا شدن
هوش مصنوعی: عشق عطری مانند بوی مشک دارد، به همین خاطر است که مشک نمی‌تواند از رسوایی‌هایش جلوگیری کند.
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گرچه دور افتد بایدش آن جا شدن
هوش مصنوعی: عشق همانند درختی است که عاشقان در زیر سایه آن قرار می‌گیرند. حتی اگر این سایه از آنها دور باشد، باز هم باید به آن جا بروند و در آنجا بمانند.
بر مقام عقل باید پیر گشتن طفل را
در مقام عشق بینی پیر را برنا شدن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام عقل، باید تجربه و پختگی کسب کرد، اما در عشق، حتی کسانی که سال‌ها از عمرشان گذشته، می‌توانند به جوانی و تازگی احساسات برگردند.
شمس تبریزی به عشقت هر کی او پستی گزید
همچو عشق تو بود در رفعت و بالا شدن
هوش مصنوعی: شمس تبریزی می‌گوید: هر کسی که به عشق تو تن می‌دهد، در واقع به اوج و بلندی می‌رسد و جایگاهش به اعتبار این عشق بالا می‌رود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۵۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/04/18 06:07
سیامند syamand_ss@yahoo.com

به نظر می رسد صورت صحیح بیت دوم چنین باشد:
عاقلان از غرق گشتن در گریز و برحذر
عاشقان را کار و پیشه غرقه ی دریا شدن

1396/02/13 15:05
Shakiba

سلام. معنی دو بیت آخر را لطف میکنید توضیح بدهید.

1396/02/14 04:05
مهناز ، س

گرامی شکیبا
بر مقام عقل باید پیر گشتن طفل را
در مقام عشق بینی پیر را برنا شدن
شمس تبریزی به عشقت هر کی او پستی گزید
همچو عشق تو بود در رفعت و بالا شدن
میگوید : وقتی سخن از عقل است هر ناپخته ای باید پخته شود
ولی زمانی که بحث عشق است هر پیر پخته ای جوانی می کند
در بیت دوم می گوید : ای شمس ، هر که در مقابل عشق تو سر تعظیم فرود آورد مانند عشق والای تو بلند مرتبه است
مانا باشی

1396/06/16 09:09
حمید رضا۴

انسان زنده همواره در حال استفاده از عقل است، یا به درستی یا به نادرستی.
بدون استفاده درست از عقل، عاشق بودن ممکن نیست.

1399/02/09 07:05
لیلا

با سلام و احترام
لطفا این بیت را توضیح می فرمایید:
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گر چه دور افتد بایدش آن جا شدن
ممنونم

1399/02/09 08:05
nabavar

گرامی لیلا
عشق باشد چون درخت و عاشقان سایه درخت
سایه گر چه دور افتد بایدش آن جا شدن
می گوید : عاشق مانند سایه ی درختِ عشق است ، اگر ازعشق خود دور افتاد اجباراً به عشق بر می گردد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

1401/04/20 13:07
محسن جهان

تفسیر بیت ۲:

انسان‌های عاقل به عقل جزئی، خود را دانای کل دانسته و به جز آنچه بر آنها هویدا و ظاهر است عقیده به مکنونات و غایب از دید بشر ندارند. و لذا هیچ تلاشی برای یافتن حقیقت و غرق شدن در دریای لایزال الهی نمی‌کنند. در صورتیکه دلدادگان و سرمستان عشق باریتعالی دائما" در یاد او و فنا در فضای بیکران عشق او غوطه‌ور هستند.

1402/05/24 09:07
بزرگمهر

حمیدرضا

مهمترین حرف مولانا که در اغلب غزلیاتش جاری است، این است که:

عقل برای سامان دادن امور معاش و ارتباطات اجتماعی است و فقطدر عالم ماده توانی دارد.

امر عشق ، امری قدسی است و خارج از دنیای مادی و در دل باید آن را جستجو کرد .

وسایل این حرکت هم موضوع اصلی مثنوی و دیوان کبیر است که به زبانی رمزگونه بیان نموده است.