گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵۶

سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن
آستین را می فشاند در اشارت سوی من
همچو چشم کشتگان چشمان من حیران او
وز شراب عشق او این جان من بی‌خویشتن
زیر جعد زلف مشکش صد قیامت را مقام
در صفای صحن رویش آفت هر مرد و زن
مرغ جان اندر قفس می کند پر و بال خویش
تا قفس را بشکند اندر هوای آن شکن
از فلک آمد همایی بر سر من سایه کرد
من فغان کردم که دور از پیش آن خوب ختن
در سخن آمد همای و گفت بی‌روزی کسی
کز سعادت می گریزی ای شقی ممتحن
گفتمش آخر حجابی در میان ما و دوست
من جمال دوست خواهم کو است مر جان را سکن
آن همای از بس تعجب سوی آن مه بنگرید
از من او دیوانه تر شد در جمالش مفتتن
میر مست و خواجه مست و روح مست و جسم مست
از خداوند شمس دین آن شاه تبریز و زمن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن
آستین را می فشاند در اشارت سوی من
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا از آسمان سرش را خم کرده و در آستینش فعالیتی دارد که نشان می‌دهد به سوی من اشاره می‌کند.
همچو چشم کشتگان چشمان من حیران او
وز شراب عشق او این جان من بی‌خویشتن
هوش مصنوعی: چشمان من مانند چشمان کسانی است که کشته شده‌اند و از حیرت او غرق در شگفتی هستند. از شراب عشق او، جانم بی‌خود و بی‌اختیار شده است.
زیر جعد زلف مشکش صد قیامت را مقام
در صفای صحن رویش آفت هر مرد و زن
هوش مصنوعی: زیر زیبایی و جاذبه موهای سیاهش، آرامش و امنیتی وجود دارد که می‌تواند هر فاجعه‌ای را از بین ببرد. در پرتو درخشش چهره‌اش، تمامی مردان و زنان تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
مرغ جان اندر قفس می کند پر و بال خویش
تا قفس را بشکند اندر هوای آن شکن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در قفس زندگی می‌کند، برای آزادی و به پرواز درآمدن تلاش می‌کند و با تمام نیرو می‌کوشد تا قفس را بشکند و به دنیای بیرون برود.
از فلک آمد همایی بر سر من سایه کرد
من فغان کردم که دور از پیش آن خوب ختن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از آسمان بر بالای سرم سایه انداخت و من با دل‌تنگی فریاد زدم که دور از آن جوان زیبا در ختن هستم.
در سخن آمد همای و گفت بی‌روزی کسی
کز سعادت می گریزی ای شقی ممتحن
هوش مصنوعی: همای در صحبت‌هایش گفت: ای بدبختی که از خوشبختی فرار می‌کنی، در روزی نیستی که به روزی و سعادت برسدی.
گفتمش آخر حجابی در میان ما و دوست
من جمال دوست خواهم کو است مر جان را سکن
هوش مصنوعی: به او گفتم که آیا بین من و دوست، مانعی وجود دارد؟ من زیبایی دوستم را می‌طلبم که مانند جانم برایم اهمیت دارد.
آن همای از بس تعجب سوی آن مه بنگرید
از من او دیوانه تر شد در جمالش مفتتن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به خاطر زیبایی آن ماه به شدت شگفت‌زده شده، از بس به او نگاه کرده، خود از من نیز دیوانه‌تر شده است.
میر مست و خواجه مست و روح مست و جسم مست
از خداوند شمس دین آن شاه تبریز و زمن
هوش مصنوعی: می‌گوید که همه چیز تحت تأثیر الهام و نعمت‌های خدایی است؛ مستی و شوق و عشق از آن خداوندی است که شمس دین نامیده می‌شود و به تقرب او برمی‌گردد. همه موجودات از جسم و روح گرفته تا انسان‌های بزرگ، به‌نوعی به این منبع الهی وابسته‌اند و از آن الهام می‌گیرند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۵۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/09/12 04:12
همایون

این غزل می‌‌رساند که تمام عرفان و سلوک جلال دین در شمس خلاصه می‌‌شود
حتی مرحله فنا که زیبا‌ترین با شکوه‌‌ترین و توانا‌ترین است در شمس صورت میگیرد
شمس یک واسطه نیست بلکه خود معشوق است
همین حال را حافظ با پیر خرابات دارد
در حقیقت این انسان است که آغاز و پایان است و راه است که باید پیموده شود
و خود سعادت است که اگر اینگونه نباشد دویی است و وصال نا ممکن و خیالی
او شمس را می‌‌بیند و شمس هم به او اشاره می‌‌کند
این شکوه‌ تنها می‌‌تواند میان دو انسان صورت گیرد که دل‌ هاشان یکی‌ گردیده و بر هم منطبق
که این در سفری زیبا‌ترین روی می‌‌دهد و جلال دین گزارشگر زبردست این سفر

1402/04/22 19:07
بزرگمهر

آقای همایون،

آنچه در شرح غزل نوشتید اگر برای کمک به روشن شدن منظور مولانا بود، بیشتر از خود غزل به ابهام‌ها افزود. اگر شمس از فلک سر بر آورده است ،آن همای سعادت هم از فلک آمده است، این فلک کجاست که همای سعادتی که خودش نیازمند شمس است از آنجا آمده و حیران شمس است؟!

وقتی میفرمایید دو انسان که هم دل شده‌اند، و این انسان خودش راه است و آغاز و پایان ، اگر ما هم انسان هستیم آیا این انسانیت مراحلی دارد؟ به وضوح مولانا خود را مرید میبیند و او را مراد، پس هنوز یکی نیستند، .....لطفا اگر میخواهید روشنگری کنید و رفع ابهام برای دیگرانی که این را میخوانند،  با مداقه و رجوع و اشاره  به بیان مولانا شرح دهید و تا توشه‌ای از شما بر گیرند، و اگر برای دل خودتان نوشتید .....شاید وقت خود و دیگران را تلف فرموده باشید.

من از شما شرحهای مفیدی هم دیده‌ام که جای تشکر دارد.