گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۴۶

کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من
همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من
رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی
تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من
چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا توی افغان من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
هوش مصنوعی: ای کاش که دل من از کسی جز تو آگاه نبود. جان من خود نمی‌دانست که جز تو، جان چه معنایی دارد.
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بی‌دام و بی‌خاشاک در عمان من
هوش مصنوعی: من هیچ نشانی از خودم به جا نمی‌گذارم و هیچ تردیدی ندارم که در عمان، بدون زرق و برق و تزیینات، زندگی می‌کنم.
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
هر کسی را ره مده ای پرده مژگان من
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از چهره زیبای تو ببینم، باعث می‌شود که درخشش چشمانم کمتر شود. هیچ‌کس را به راه نده تا پرده مژگان من را برهم بزنند.
سخت نازک گشت جانم از لطافت‌های عشق
دل نخواهم جان نخواهم آن من کو آن من
هوش مصنوعی: جانم به خاطر زیبایی‌های عشق بسیار لطیف و حساس شده است. دیگر نه دل می‌خواهم و نه جان. آن وجود واقعی من کجاست؟
همچو ابرم روترش از غیرت شیرین خویش
روی همچون آفتابت بس بود برهان من
هوش مصنوعی: مانند ابری هستم که از غیرت دلنشین خودم، رویم را به سوی تو می‌گردانم؛ همچون آفتاب که برایم دلیل روشنی است.
رو مگردان یک زمان از من که تا از درد تو
چرخ را بر هم نسوزد دود آتشدان من
هوش مصنوعی: لطفاً یک لحظه از من روی مگردان، زیرا اگر این کار را کنی، آتش دل من آن‌قدر شعله‌ور می‌شود که ممکن است همه چیز را به آتش بکشد.
تا خموشم من ز گلزار تو ریحان می برم
چون بنالم عطر گیرد عالم از ریحان من
هوش مصنوعی: وقتی من سکوت می‌کنم، از باغ تو شاخه‌ای از ریحان می‌چینم. اما وقتی که صدای ناله‌ام درمی‌آید، عطر ریحان من تمام دنیا را پر می‌کند.
من که باشم مر تو را من آنک تو نامم نهی
تو کی باشی مر مرا سلطان من سلطان من
هوش مصنوعی: من کی هستم که تو را نامی دهم؟ تو کی هستی که من را سلطان خود بدانی؟ من سلطان خودم هستم.
چون بپوشد جعد تو روی تو را ره گم کنم
جعد تو کفر من آمد روی تو ایمان من
هوش مصنوعی: وقتی که موهای پریشان تو چهره‌ات را می‌پوشاند، من در گمراهی می‌افتم، زیرا موهای تو موجب کفر من شده و چهره‌ات برای من همچون ایمان است.
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا توی افغان من
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو برای من از هر فریاد و ضجه‌ای که برمی‌آید نزدیک‌تر هستی. یا من از تو فدایی می‌زنم و فریاد می‌کنم، یا تو به خاطر من فریاد می‌زنی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۴۶ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/07/02 18:10
هانیه

من بیت دوتا مونده به آخر، مصرع دوم رو نمیتونم با وزن ابیات قبلی بخونم.آیا نوشته درست است؟

کلمه «کی» در مصرع دوم بیت هشتم باید «که» خوانده شود.

1395/11/31 07:01

پاسخ به هانیه , من که باشم مرتورامن،انک ، تونامم نهی مکث قبل و بعد از انک شعر را سیال تر میکند بحق یکی از زیباترین اشعار مولاناست . بخصوص در بیت چون بپوشد جعد تو روی تورا ره گم کنم
جعد تو کفر من امد روی تو ایمان من

1399/03/18 14:06
شاهین خدام

بزرگی میگفت که مولانا هیچگاه افسوس چیزی را نخورده
این غزل با کاشکی شروع میشود،
افسوس و کاشکی مولانا کجا و افسوس من و ما کجا

1399/04/29 20:06
مهسا

هیچکس به زیبایی مولانا با خدا عشقبازی نکرده . این غزل واقعا محشره.