گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۴۴

چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن
چون ببینی ابر را از اشک چاکر یاد کن
چون ببینی ماه نو را همچو من بگداخته
از برای جان خود زین جان لاغر یاد کن
درنگر در آسمان وین چرخ سرگردان ببین
حال سرگردان این بی‌پا و بی‌سر یاد کن
چون جهان تاریک بینی از سپاه زنگ شب
از اسیران شب هجران کافر یاد کن
چون ببینی نسر طایر بر فلک بر آتشین
ز آتش مرغ دل سوزیده شهپر یاد کن
چون ببینی بر فلک مریخ خون آشام را
چشم مریخی خون آشام پرشر یاد کن
لب ببند و خشک آر و هر چه بینی خشک و تر
در لب و چشمم نگر زان خشک و زین‌ تر یاد کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن
چون ببینی ابر را از اشک چاکر یاد کن
هوش مصنوعی: وقتی آفتاب را در چهره محبوبت ببینی، به یاد او بیفت و وقتی ابر را ببینی، به یاد من که عاشق تو هستم، بیفت.
چون ببینی ماه نو را همچو من بگداخته
از برای جان خود زین جان لاغر یاد کن
هوش مصنوعی: وقتی ماه نو را ببینی، به یاد منی که به خاطر جانم ناچار از این جان لاغر رنج می‌برم، فکر کن.
درنگر در آسمان وین چرخ سرگردان ببین
حال سرگردان این بی‌پا و بی‌سر یاد کن
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه کن و چرخش این دنیای بی‌نظم را ببین، حالا به یاد بیاور که من هم مانند این جهان بی‌پا و بی‌سر، در سردرگمی زندگی می‌کنم.
چون جهان تاریک بینی از سپاه زنگ شب
از اسیران شب هجران کافر یاد کن
هوش مصنوعی: وقتی که دنیای اطرافت را تیره و تار دیدی و از یورش سیاهی شب خسته شدی، به یاد کسانی باش که در بند جدایی و دوری مانده‌اند و از آن‌ها غافل نخواهی شد.
چون ببینی نسر طایر بر فلک بر آتشین
ز آتش مرغ دل سوزیده شهپر یاد کن
هوش مصنوعی: زمانی که پرنده‌ای را در آسمان ببینی که بر فراز آتش در حال پرواز است، به یاد بیاور خاطره‌ی آن پرنده‌ای که دلش به شدت سوخته است.
چون ببینی بر فلک مریخ خون آشام را
چشم مریخی خون آشام پرشر یاد کن
هوش مصنوعی: زمانی که تو بر آسمان، سیاره خونین مریخ را ببینی، به یاد داشته باش که چشم‌های این سیاره، پر از شر و خشونت است.
لب ببند و خشک آر و هر چه بینی خشک و تر
در لب و چشمم نگر زان خشک و زین‌ تر یاد کن
هوش مصنوعی: سکوت کن و خود را از هر چیزی که می‌بینی دور کن. به لب‌ها و چشم‌هایم نگاه کن و از سختی‌ها و نرمی‌هایی که در آن‌ها هست، یاد کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۴۴ به خوانش عندلیب