غزل شمارهٔ ۱۹۳۷
هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین
کو به نقشی دیگر آید سوی تو، میدان یقین
نی خوشی مر طفل را از دایگان و شیر بود
چون برید از شیر آمد آن ز خمر و انگبین
این خوشی چیزی است بیچون کآید اندر نقشها
گردد از حقه به حقه در میان آب و طین
لطف خود پیدا کند در آب باران ناگهان
باز در گلشن درآید سر برآرد از زمین
گه ز راه آب آید گه ز راه نان و گوشت
گه ز راه شاهد آید گه ز راه اسب و زین
از پس این پردهها ناگاه روزی سر کند
جمله بتها بشکند آنک نه آن است و نه این
جان به خواب از تن برآید در خیال آید بدید
تن شود معزول و عاطل صورتی دیگر مبین
گویی اندر خواب دیدم همچو سروی خویش را
روی من چون لاله زار و تن چو ورد و یاسمین
آن خیال سرو رفت و جان به خانه بازگشت
ان فی هذا و ذاک عبرة للعالمین
ترسم از فتنه وگر نی گفتنیها گفتمی
حق ز من خوشتر بگوید تو مهل فتراک دین
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
نان گندم گر نداری گو حدیث گندمین
آخر ای تبریز جان اندر نجوم دل نگر
تا ببینی شمس دنیا را تو عکس شمس دین
غزل شمارهٔ ۱۹۳۶: عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زنغزل شمارهٔ ۱۹۳۸: نازنینی را رها کن با شهان نازنین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین
کو به نقشی دیگر آید سوی تو، میدان یقین
هوش مصنوعی: هر شادی که از دست رفته، ناراحت نباش، زیرا که خوشیهای دیگری به سراغت خواهند آمد. این را با اطمینان بدان.
نی خوشی مر طفل را از دایگان و شیر بود
چون برید از شیر آمد آن ز خمر و انگبین
هوش مصنوعی: خوشی و شادی کودک به دلیل شیر و نوازش مادرش است، اما زمانی که از شیر گرفته میشود، آن شادابی و سرزندگی به خاطر چیزهایی دیگر مانند شراب و عسل به وجود میآید.
این خوشی چیزی است بیچون کآید اندر نقشها
گردد از حقه به حقه در میان آب و طین
هوش مصنوعی: این شادی واقعی و بینظیر است که اگر در تصویرها ظاهر شود، مثل ترفندهایی خواهد بود که در میان آب و گل جلوه میکند.
لطف خود پیدا کند در آب باران ناگهان
باز در گلشن درآید سر برآرد از زمین
هوش مصنوعی: وقتی باران به زمین میبارد، ناگهان طراوت و زیبایی خود را نشان میدهد و از دل زمین، گلها بهسرعت سر از خاک بیرون میآورند و به گلشن تبدیل میشوند.
گه ز راه آب آید گه ز راه نان و گوشت
گه ز راه شاهد آید گه ز راه اسب و زین
هوش مصنوعی: گاهی از طریق آب میآید، گاهی از طریق نان و گوشت، گاهی از طریق محبوب میآید و گاهی از طریق اسب و زین.
از پس این پردهها ناگاه روزی سر کند
جمله بتها بشکند آنک نه آن است و نه این
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که همگی خرافات و بتها فروریخته میشوند و حقیقتی که نه در ظاهر است و نه در آنچه میبینیم، آشکار خواهد شد.
جان به خواب از تن برآید در خیال آید بدید
تن شود معزول و عاطل صورتی دیگر مبین
هوش مصنوعی: جان از بدن جدا میشود و در خواب ظهور مییابد. در این حالت، بدن به عنوان یک موجود غیرمؤثر و بیفایده به نظر میرسد و صورت دیگری از وجود را نشان میدهد.
گویی اندر خواب دیدم همچو سروی خویش را
روی من چون لاله زار و تن چو ورد و یاسمین
هوش مصنوعی: در خواب احساس کردم که مانند درخت سروی هستم، چهرهام مانند لالههای زیبا و بدنم مانند گلهای گلیاس و یاسمن است.
آن خیال سرو رفت و جان به خانه بازگشت
ان فی هذا و ذاک عبرة للعالمین
هوش مصنوعی: آن تصور زیبا از سرو، از یاد رفت و روح به خانه خود برگشت. در این موضوع و آن موضوع عبرتی برای تمام جهانیان وجود دارد.
ترسم از فتنه وگر نی گفتنیها گفتمی
حق ز من خوشتر بگوید تو مهل فتراک دین
هوش مصنوعی: من نگران مشکلات و فتنهها هستم. اگرچه چیزهایی که باید گفته میشد را بیان کردم، اما به نظر میرسد حقایق از من بهتر بیان میشوند. بنابراین، بگذار دین من را از مشکلات دور کند.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
نان گندم گر نداری گو حدیث گندمین
هوش مصنوعی: اگر گندم و نان نداری، پس داستان گندم را نگو.
آخر ای تبریز جان اندر نجوم دل نگر
تا ببینی شمس دنیا را تو عکس شمس دین
هوش مصنوعی: ای جان تبریز، در عالم ستارهشناسی دل خود را نگاه کن تا بتوانی روشنایی جهان را همچون تصویر روشنی دین مشاهده کنی.
حاشیه ها
1395/10/18 00:01
هانیه سلیمی
در بیت سوم: "این خوشی چیزی است بیچون کید اندر نقشها" کلمهء کید،باید کاید نوشته شود.به معنی "که آید".
1395/10/18 00:01
هانیه سلیمی
درخواست اصلاح لغت "کید" در مصرع اول بیت سوم،به "کآید" با استناد به کتاب: کلیات شمس تبریزی،جلال الدین همایی،نشر امیرکبیر،چاپ نوزدهم 1385،صفحه 727 انجام شد.
با سپاس از رسیدگی شما
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1402/02/06 22:05
یزدانپناه عسکری
جان بخواب از تن برآید در خیال آید بدید - تن شود معزول و عاطل صورتی دیگر مبین
گویی اندر خواب دیدم همچو سروی خویش را - روی من چون لاله زار و تن چو ورد و یاسمین
آن خیال سرو رفت و جان به خانه بازگشت - ان فی هذا و ذاک عبرة للعالمین
[یزدانپناه عسکری]*
رؤیا دیدن

مولانا