گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۳

جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را
بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله
تا گل سجود آرد سیمای روی ما را
مخمور و مست گردان امروز چشم ما را
رشک بهشت گردان امروز کوی ما را
ما کان زر و سیمیم دشمن کجاست زر را
از ما رسد سعادت یار و عدوی ما را
شمع طراز گشتیم گردن دراز گشتیم
فحل و فراخ کردی زین می گلوی ما را
ای آب زندگانی ما را ربود سیلت
اکنون حلال بادت بشکن سبوی ما را
گر خوی ما ندانی از لطف باده واجو
همخوی خویش کرده‌ست آن باده خوی ما را
گر بحر می بریزی ما سیر و پر نگردیم
زیرا نگون نهادی در سر کدوی ما را
مهمان دیگر آمد دیگی دگر به کف کن
کاین دیگ بس نیاید یک کاسه‌شوی ما را
نک جوق جوق مستان در می‌رسند بستان
مخمور چون نیاید؟ چون یافت بوی ما را
ترک هنر بگوید دفتر همه بشوید
گر بشنود عطارد این طرقوی ما را
سیلی خورند چون دف در عشق فخرجویان
زخمه به چنگ آور می‌زن سه توی ما را
بس کن که تلخ گردد دنیا بر اهل دنیا
گر بشنوند ناگه این گفت و گوی ما را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۹۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/04/01 13:07
نادر..

ای آب زندگانی، ما را ربود سیلت..

1402/07/14 09:10
مسافر

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 982 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

parvizshahbazi

aparat