گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۲۸

ای دوست عتاب را رها کن
تدبیر دوای درد ما کن
ای دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن
اندیشه چو دزد در دل افتاد
مستم کن و دزد را فنا کن
شادی ز میان غم برانگیز
در عالم بی‌وفا وفا کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دوست عتاب را رها کن
تدبیر دوای درد ما کن
هوش مصنوعی: دوست عزیز، بحث و جدل را کنار بگذار و با تدبیر و برنامه‌ریزی به ما کمک کن تا به دردهای‌مان پایان دهیم.
ای دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن
هوش مصنوعی: ای دوست، از ما جدا نشو. ما را از مشکلات و نا幸福‌هایی که داریم، دور کن.
اندیشه چو دزد در دل افتاد
مستم کن و دزد را فنا کن
هوش مصنوعی: وقتی که افکار بی‌اجازه وارد دل من می‌شوند، مرا سرمست کن و آن افکار ناپسند را از بین ببر.
شادی ز میان غم برانگیز
در عالم بی‌وفا وفا کن
هوش مصنوعی: در دنیای بی‌ثبات و بی‌وفا، تلاش کن تا شادی را از دل غم به وجود بیاوری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۲۸ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۱۹۲۸ به خوانش عندلیب