غزل شمارهٔ ۱۹۲۸
ای دوست عتاب را رها کن
تدبیر دوای درد ما کن
ای دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن
اندیشه چو دزد در دل افتاد
مستم کن و دزد را فنا کن
شادی ز میان غم برانگیز
در عالم بیوفا وفا کن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دوست عتاب را رها کن
تدبیر دوای درد ما کن
هوش مصنوعی: دوست عزیز، بحث و جدل را کنار بگذار و با تدبیر و برنامهریزی به ما کمک کن تا به دردهایمان پایان دهیم.
ای دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن
هوش مصنوعی: ای دوست، از ما جدا نشو. ما را از مشکلات و نا幸福هایی که داریم، دور کن.
اندیشه چو دزد در دل افتاد
مستم کن و دزد را فنا کن
هوش مصنوعی: وقتی که افکار بیاجازه وارد دل من میشوند، مرا سرمست کن و آن افکار ناپسند را از بین ببر.
شادی ز میان غم برانگیز
در عالم بیوفا وفا کن
هوش مصنوعی: در دنیای بیثبات و بیوفا، تلاش کن تا شادی را از دل غم به وجود بیاوری.