گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۲۷

وقت آمد توبه را شکستن
وز دام هزار توبه جستن
دست دل و جان‌ها گشادن
دست غم را ز پس ببستن
معشوقه روح را بدیدن
لعل لب او به بوسه خستن
در آب حیات غسل کردن
در وی تن خویش را بشستن
برخاست قیامت وصالش
تا کی به امید درنشستن
گر بسکلد آن نگار بنگر
صد پیوست است در آن سکستن
مخدومی شمس دین تبریز
ای جان تو رمیده‌ای ز بستن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت آمد توبه را شکستن
وز دام هزار توبه جستن
هوش مصنوعی: زمانی که وقت آن می‌رسد که انسان بخواهد توبه کند، به راحتی از آن می‌گذرد و از هزاران بار توبه کردن فرار می‌کند.
دست دل و جان‌ها گشادن
دست غم را ز پس ببستن
هوش مصنوعی: دست از دل و جان خود برداشتن و غم را پشت سر گذاشتن.
معشوقه روح را بدیدن
لعل لب او به بوسه خستن
هوش مصنوعی: دیدن لب‌های سرخ و زیبايی که از عشق پر شده‌اند، روح را به شوق می‌آورد و به عشق او دچار می‌شود.
در آب حیات غسل کردن
در وی تن خویش را بشستن
هوش مصنوعی: در آبی که به زندگی می‌بخشد غسل کردن و بدن خود را در آن شستشو دادن.
برخاست قیامت وصالش
تا کی به امید درنشستن
هوش مصنوعی: زمانی که قیامت و روز وصال او فرامی‌رسد، باید تا کی منتظر بنشینم و امیدوار باشم؟
گر بسکلد آن نگار بنگر
صد پیوست است در آن سکستن
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا را ببینی، متوجه خواهی شد که در هر سکوتش صد پیام نهفته است.
مخدومی شمس دین تبریز
ای جان تو رمیده‌ای ز بستن
هوش مصنوعی: ای جان، تو از عشق شمس دین تبریزی دوری و از این در قفسی رنج می‌بری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۲۷ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۱۹۲۷ به خوانش عندلیب