گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱۹

عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
ز آن سوی نظر نظاره کردن
در کوچه سینه‌ها دویدن
ای دل ز کجا رسید این دم
ای دل ز کجاست این طپیدن
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن
چون پای نماند می کشیدند
چون گویم صورت کشیدن؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
هوش مصنوعی: عشق باعث می‌شود که انسان بی‌وقفه و به طور مداوم از موانع عبور کند و به آسمان پرواز کند.
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
هوش مصنوعی: در ابتدا باید از وابستگی‌ها و تعلقات نفسی جدا شوید و سپس قدمی نو در مسیر زندگی بردارید.
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
هوش مصنوعی: جهان را نادیده بگیر و به جای آن، به درون خود و نگاه خود توجه کن.
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
هوش مصنوعی: به دل عزیزم تبریک می‌گویم که در جمع عاشقان به محبوبش رسیده است.
ز آن سوی نظر نظاره کردن
در کوچه سینه‌ها دویدن
هوش مصنوعی: نگاهی از دور به مناظر انداختن و در کوچه‌ها به دل‌ها سرک کشیدن.
ای دل ز کجا رسید این دم
ای دل ز کجاست این طپیدن
هوش مصنوعی: ای دل، این احساس و تپش از کجا آمده است و به چه چیزی اشاره دارد؟
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن
هوش مصنوعی: ای پرنده، بگو که من زبان پرندگان را می‌دانم و می‌توانم رمز و راز صحبت‌های تو را بشنوم.
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
هوش مصنوعی: دل گفت که من مشغول کار در خانه هستم تا اینکه خانه‌ام به آب و گل تبدیل شود.
از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و ظاهری فرار می‌کنم تا به دنیای بزرگ‌تری که در آن خلاقیت و آفرینش وجود دارد، برسم.
چون پای نماند می کشیدند
چون گویم صورت کشیدن؟
هوش مصنوعی: زمانی که دیگر قدرت ایستادن ندارم، مرا به کشیدن می‌کشند. چگونه می‌توانم بگویم که کشیدن صورت چیست؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۱۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/09/04 21:12
فرشید

این چکامه با صدای همایون شجریان قشنگه و البته شعر فوق العاده ای هست .

1393/09/20 11:12

دانلود آهنگ همین شعر با صدایی بس ماندگار
پیوند به وبگاه بیرونی

1393/11/26 12:01
محمد عسگری - وفا -

ضمن تشکر فراوان از این خدمت بزرگ به فرهنگ واهل فرهنگ،لطفا در مصرع آخر حرف "م"را به "ن" اصلاح فرمایید

1395/03/22 16:05

این شعر رو خانم شهره معاونیان در آلبوم مولانا و شورا اجرا کردن
پیوند به وبگاه بیرونی
کل آلبوم
پیوند به وبگاه بیرونی

1395/03/22 16:05

اگر لینک بالا معتبر نبود از لینک زیر برای شنیدن اجرای زیبای خانم معاونیان استفاده کنید
پیوند به وبگاه بیرونی

1395/11/01 21:02
m۲۵

من رومی هستم.
جلال الدین رومی را به زبان ساده بخوانید.
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی

1395/11/01 23:02
m۲۵

من رومی هستم...
جلال الدین رومی را به زبان ساده بخوانید.
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/10/10 11:01
احمد

درک مفهوم این شعر عرفان شمس می خواهد که من ندارم ولی میدانم که عشق لازم برای به آسمان پریدن فقط تقوا می خواهد که بعد از گذشتن از ظواهر پوچ دنیایی و پرداختن به ارزش های فعال الهی دنیا ممکن میشود در راس آنها انجام واجبات وتر محرمات 0
التماس دعا

1399/10/30 00:12
علی رضا ali۴۲۹۲۰۰۲@yahoo.com

مصرع آخر با توجه به قافیه باید "کشیدن "باشد نه کشیدم

1400/04/02 17:07
ملیکا رضایی
سلام کسی میدونه این آهنگ با صدای کدام استاد خوانده شده ،نظراتی که در مورد خوانندگانی که این شعر را خوانده اند و همچنین دو آهنگ که در خود سایت هست را دیده و گوش کرده ام اما پیش از اینها در ویدیویی به زیبایی تمام خوانندگی میکرد استادی ؛اگر کسی میداند لطفا بگوید از کجا بهنظرم دست بیاورم و چه کسی خوانده است با تشکر
1400/04/03 00:07
گدای درب خانه ی حافظ

وحید تاج

 

1400/04/03 02:07
nabavar

غزلی از عباس نیای نوری “ نیا “

مجال

آمدم بر سر کویت که ببینم سر زلفت

نگرانم نگرانم که سر بام نیایی 
آمدم بر سرکویت که ببینم رخ گلگون
نگرانم نگرانم که مگر رخ ننمایی
تا که در حلقه ی زلف تو اسیرم، چو اسیرم
نگرانم، نگرانم که مگر بند گشایی
همه کس ناله کنند از قفسِ تنگِ اسیری
من نه آنم که بنالم مگر از بند، رهایی
چو به دام، خوش گرفتی و دل از اسیر بردی
نه توانم ات  بگویم  که به صید بی وفایی 
ز نگاه خوبرویان به کجا توان گریزی
اگرت هزار هجران بِکشی و بس جدایی
چه خوش است درد دوری و فراغ روی یارَت
چو امید وصل باشد پسِ آن غم جدایی
اگرم دمی نشستی و مجالِ گفت دادی
چو ز داغ دل بگویم   بشنو که آشنایی  
به همین امید خوشتر،  نه شکایتی بگویم
چو ” نیا “  به خدمت است و تو به تختِ پادشایی
1400/04/03 03:07
nabavar

گرامی ملیکا 

این شعر را عباسیون هم خوانده است، رجوع کنید به یوتیوب

https://www.aparat.com/v/oiLw5

1400/04/03 03:07
nabavar

گرامی ملیکا

همایون شجریان نیز این غزل را زیبا خوانده:

https://chakaame.com/music/883

1400/04/03 03:07
nabavar

گرامی گدای درب خانه ی حافظ

درب لغت فارسی نیست، بهتر است بنویسی: گدای درِ خانه ی حافظ

” در“ از فارسی به عربی رفته و به صورت درب در آمده و جمع آن دروب است به مانای دروازه، ولی به جای در به کار نمی رود

1400/04/03 09:07
ملیکا رضایی

با سلام 

مرسی از شما جنابnabavar حتما گوش میدهم امیدوارم که همان آهنگ بوده باشد ...

سپاس.

1400/04/03 09:07
ملیکا رضایی

از نظر من این شعر مولانا با عرفان و عشق درآمیخته است ...و از دل عشق عرفان را نمایان کرده و از دل عرفان عشق را نمایان میکند ... .