گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱۷

چو بربندند ناگاهت زنخدان
همه کار جهان آن جا زنخ دان
چو می برند شاخی را ز دو نیم
بلرزد شاخ دیگر را دل از بیم
که گفتت گرد چرخ چنبری گرد
که قد همچو سروت چنبری کرد
نمی‌بینم تو را آن مردی و زور
که بر گردون روی نارفته در گور
تو تا بنشسته‌ای در دار فانی
نشسته می روی و می نبینی
نشسته می روی این نیز نیکو است
اگر رویت در این رفتن سوی او است
بسی گشتی در این گرداب گردان
به سوی جوی رحمت رو بگردان
بزن پایی بر این پابند عالم
که تا دست از تبرک بر تو مالم
تو را زلفی است به از مشک و عنبر
تو ده کل را کلاهی ای برادر
کله کم جو چو داری جعد فاخر
کله بر آسمان انداز آخر
چرا دنیا به نکته مستحیله
فریبد چو تو زیرک را به حیله
به سردی نکته گوید سرد سیلی
نداری پای آن خر را شکالی
اگر دوران دلیل آرد در آن قال
تخلف دیده‌ای در روی او مال
تو را عمری کشید این غول در تیه
بکن با غول خود بحثی به توجیه
چرا الزام اویی چیست سکته
جوابش گو که مقلوب است نکته

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بربندند ناگاهت زنخدان
همه کار جهان آن جا زنخ دان
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان بندهایی به گردنت بیفتد، تمام امور و کارهای دنیا در آنجا قرار می‌گیرد.
چو می برند شاخی را ز دو نیم
بلرزد شاخ دیگر را دل از بیم
هوش مصنوعی: وقتی که یک شاخه را از وسط دو نیم کنند، شاخه‌ی دیگری از ترس می‌لرزد. این حالت به نوعی نشان‌دهنده‌ی ارتباط و وابستگی بین موجودات است؛ اگر یکی از آنها آسیب ببیند، دیگران نیز از نگرانی و ترس دچار اضطراب می‌شوند.
که گفتت گرد چرخ چنبری گرد
که قد همچو سروت چنبری کرد
هوش مصنوعی: کسی به تو گفت که گرد چرخ و زمان همیشه در حال چرخش است، اما قد تو مانند سرو بلند و استوار است که هیچ گاه تغییر نمی‌کند.
نمی‌بینم تو را آن مردی و زور
که بر گردون روی نارفته در گور
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از عدم دیدن شخصی خاص سخن می‌گوید و می‌گوید که آن مردی که بر گردونه‌ی زندگی همچون قدرت و توانمندی، هنوز به سرانجام نرسیده و در گور نیفتاده است. به عبارتی، او هنوز زنده و قدرتمند است و در زندگی فعال و حضور دارد.
تو تا بنشسته‌ای در دار فانی
نشسته می روی و می نبینی
هوش مصنوعی: وقتی که تو در این دنیا نشسته‌ای و به زندگی مشغول هستی، در حال حرکت به سمت آینده‌ای هستی که خودت متوجه آن نمی‌شوی.
نشسته می روی این نیز نیکو است
اگر رویت در این رفتن سوی او است
هوش مصنوعی: نشسته‌ای و با زیبایی خود دلربایی می‌کنی، این هم خوب است، به شرط آنکه مقصدت در این رفتن به سوی او باشد.
بسی گشتی در این گرداب گردان
به سوی جوی رحمت رو بگردان
هوش مصنوعی: بسیار در این دنیا و مشکلات آن چرخیده‌ای، حالا به سمت جوی رحمت و نیکی روی آور.
بزن پایی بر این پابند عالم
که تا دست از تبرک بر تو مالم
هوش مصنوعی: بزن به پا بر این محدودیت‌های دنیایی که تا زمانی که برکت و خوشی‌ها بر تو نریزم، آزاد نخواهی شد.
تو را زلفی است به از مشک و عنبر
تو ده کل را کلاهی ای برادر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی زلف معشوق می‌پردازد و می‌گوید که زلف‌های او از عطر مشک و عنبر هم دلپذیرتر است. در ادامه نیز به دوستی یا برادری اشاره می‌شود که بر سر آنها کلاهی گذاشته شده است. در واقع، شاعر به زیبایی زلف و اهمیت آن در نظر دوستش اشاره می‌کند.
کله کم جو چو داری جعد فاخر
کله بر آسمان انداز آخر
هوش مصنوعی: اگر موهای طلایی و زیبا داری، آن‌ها را به شکلی زیبا و بلند بر آسمان ببر.
چرا دنیا به نکته مستحیله
فریبد چو تو زیرک را به حیله
هوش مصنوعی: چرا دنیا با نکته‌های پیچیده‌اش فریب می‌دهد، در حالی که تو که آدم باهوش و زیرکی هستی، به‌راحتی با حقه‌ها فریب می‌خوری؟
به سردی نکته گوید سرد سیلی
نداری پای آن خر را شکالی
هوش مصنوعی: سردی به تو می‌گوید که نگران نباش. اگر نمی‌توانی قوی و محکم بایستی، بهتر است قبول کنی که در برابر سختی‌ها کم‌زور هستی.
اگر دوران دلیل آرد در آن قال
تخلف دیده‌ای در روی او مال
هوش مصنوعی: اگر زمانه دلیلی بیاورد که نشان‌دهنده‌ی نقص و خطا باشد، تو بر روی او ثروت و مال را می‌بینی.
تو را عمری کشید این غول در تیه
بکن با غول خود بحثی به توجیه
هوش مصنوعی: تو سال‌هاست که تحت تأثیر یک موجود خطرناک قرار گرفته‌ای. حالا وقت آن است که با آن موجود به گفتگو بپردازی و دلیل‌های خود را مطرح کنی.
چرا الزام اویی چیست سکته
جوابش گو که مقلوب است نکته
هوش مصنوعی: سوالی مطرح شده است که چرا الزام وجود او چیست و پاسخ این سوال این است که او در حالتی معکوس و نابهنجار قرار دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۱۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/08/04 23:11
سندباد

به گمانم غزل نیست.

1394/10/13 15:01
عماد

سلام این غزل نیست مثنویه.ولی تو کتاب کلیات شمس وجود داره.چرا؟

1400/10/11 22:01
مجید مدبرنیا

سلام

بله این شعر مثنویست و ظاهرا اشتباهی وارد

دیوان کبیر  شده است. 

صرف نظر از این اشتباه ،  مثنوی فوق دارای ابیات زیبا و فاخر  می‌باشد