گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴

اگر خواهی مرا می در هوا کن
وگر سیری ز من رفتم رها کن
نیم قانع به یک جام و به صد جام
دوساله پیش تو دارم قضا کن
بده می گر ننوشم بر سرم ریز
وگر نیکو نگفتم ماجرا کن
من از قندم مرا گویی ترش شو
تو ماشی را بگیر و لوبیا کن
سر خم را به کهگل هین مبندا
دل خم را برآور دلگشا کن
مرا چون نی درآوردی به ناله
چو چنگم خوش بساز و بانوا کن
اگر چه می زنی سیلیم چون دف
که آوازی خوشی داری صدا کن
چو دف تسلیم کردم روی خود را
بزن سیلی و رویم را قفا کن
همی‌زاید ز دف و کف یک آواز
اگر یک نیست از همشان جدا کن
حریف آن لبی ای نی شب و روز
یکی بوسه پی ما اقتضا کن
تو بوسه باره‌ای و جمله خواری
نگیری پند اگر گویم سخا کن
شدی ای نی شکر ز افسون آن لب
ز لب ای نیشکر رو شکرها کن
نه شکر است این نوای خوش که داری
نوای شکرین داری ادا کن
خموش از ذکر نی می باش یکتا
که نی گوید که یکتا را دو تا کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر خواهی مرا می در هوا کن
وگر سیری ز من رفتم رها کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مرا در آسمان بگردانی و از خودت دور شده‌ام، مرا آزاد کن.
نیم قانع به یک جام و به صد جام
دوساله پیش تو دارم قضا کن
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از دل را به یک جام راضی کرده‌ام و به صد جامی که دو سال پیش داشتم، اکنون در برابر تو هستم. قضاوت کن.
بده می گر ننوشم بر سرم ریز
وگر نیکو نگفتم ماجرا کن
هوش مصنوعی: اگر به من شراب بدهی و من نخورم، بر سرم نریز. و اگر هم ماجرا را به خوبی بیان نکردم، توضیح بده.
من از قندم مرا گویی ترش شو
تو ماشی را بگیر و لوبیا کن
هوش مصنوعی: من شیرین هستم و تو بگو که تلخ شو، تو که مثل ماش هستی، برو و کاری با لوبیا داشته باش.
سر خم را به کهگل هین مبندا
دل خم را برآور دلگشا کن
هوش مصنوعی: به کسی که در عشق دچار مشکل و اندوه است، توصیه می‌شود که در برابر غم و ناراحتی تسلیم نشود و تلاش کند تا دل خود را شاد و خوشبین کند. به عبارت دیگر، از سختی‌ها نرنجیده و به دنبال راهی برای شادی و آرامش باشد.
مرا چون نی درآوردی به ناله
چو چنگم خوش بساز و بانوا کن
هوش مصنوعی: مرا مانند نی که در دست نوازنده است به صدا درآور و به زیبایی بنواز تا صدای ناله‌ام دلنشین شود.
اگر چه می زنی سیلیم چون دف
که آوازی خوشی داری صدا کن
هوش مصنوعی: هرچند که تو مرا با ضرباتت مجروح می‌کنی، اما چون صدای زیبایی داری، با صدایت مرا به موسیقی دعوت کن.
چو دف تسلیم کردم روی خود را
بزن سیلی و رویم را قفا کن
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر آرامش خاطر خود را تسلیم کردم، به سرعت بر صورت من بزن و به من پشت کن.
همی‌زاید ز دف و کف یک آواز
اگر یک نیست از همشان جدا کن
هوش مصنوعی: اگر یک صدا از همگان جدا باشد، در حالی که همه با دق و کف می‌نوازند و آواز سر می‌دهند، دیگر نتوان آن را به طور کامل به حساب آورد.
حریف آن لبی ای نی شب و روز
یکی بوسه پی ما اقتضا کن
هوش مصنوعی: ای کاش تو هم از آن لب شیرین بوسه‌ای به من بدهی، که شب و روز به یاد تو هستم و این خواسته‌ام را برآورده کنی.
تو بوسه باره‌ای و جمله خواری
نگیری پند اگر گویم سخا کن
هوش مصنوعی: تو به اندازه‌ای ارزشمند و باعظمت هستی که نیازی به خوار و کوچک شدن نداری. اگر توصیه‌ای می‌کنم، بهت می‌گویم که با سخاوت رفتار کن.
شدی ای نی شکر ز افسون آن لب
ز لب ای نیشکر رو شکرها کن
هوش مصنوعی: ای نی، تو به خاطر جادو و افسون آن لب شیرین، به شکر تبدیل شده‌ای. حالا برو و شکرها را تهیه کن.
نه شکر است این نوای خوش که داری
نوای شکرین داری ادا کن
هوش مصنوعی: این آواز دلنشین که می‌شنوی، شیرینی‌اش مانند شکر نیست. پس به جای آن، با مهارت خاصی آن را به نمایش بگذار و بیان کن.
خموش از ذکر نی می باش یکتا
که نی گوید که یکتا را دو تا کن
هوش مصنوعی: سکوت کن و فقط به یاد نی باش، زیرا نی نمی‌گوید که شخص یکتای خود را به دو بخش تقسیم کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیفِ بیا ساقی"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم شورانگیز)

حاشیه ها

1402/05/15 10:08
مریم هروی

ابیات شماره 3، 6، 8، 9، 10 و 14 در آلبوم شورانگیز (بصورت ترکیب با ابیات 1 تا 3 غزل شماره 1912 با مطلع بیا ساقی می مارا بگردان) توسط آقایان بیژن کامکار(اجرای صحنه ای) و شهرام ناظری، به آهنگسازی حسین علیزاده خوانده شده اند.

1402/09/29 12:11
همایون

شیرینی در درون ماست و از درون هستی می آید و از هستی ما می آید پس می و همنشین و دوست هرچه بیشتر به این شیرینی می افزاید و آهنگ و بانگ آن زیباتر و شنیدنی تر میشود 

این فرهنگ جلالی است که باید هرچه بیشتر گسترش یابد

1403/11/23 22:01
امین مروتی

قطعه ای از غزل شمارهٔ ۱۹۱۴(مرا چون نی درآوردی به ناله)

مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

 

محمدامین مروتی

 

در این غزل مولانا خود را به دف و نی و چنگ تشبیه می کند که آوازش خوششان حاصل زخمه و ضربه هایی است که می خورند.

 

مرا چون نی درآوردی به ناله

چو چنگم خوش بساز و بانوا کن

می گوید ای نوازنده(شمس یا خدا) ناله و نوای من همه از توست.

 

اگر چه می زنی سیلیم چون دف

که آوازی خوشی داری صدا کن

چو دف تسلیم کردم روی خود را

بزن سیلی و رویم را قفا کن

گویی چون دف به صورتم سیلی می زنی و رویم را برمی گردانی. من هم تسلیم توام که سیلی ام زنی.

 

همی‌زاید ز دف و کف یک آواز

اگر یک نیست از همشان جدا کن

این صدا هم از دف است هم از کف. هم از صورت من و هم از دست تو که قابل جدا کردن نیستند.

 

شدی ای نی، شکر ز افسون آن لب

ز لب ای نیشکر رو شُکرها کن

ای نی تو هم از دمیدن آن لب شیرین، مثل شکر شیرین شده ای و لازم است با آوای خود، شکرگزار این شیرینی باشی.

 

نه شُکر است این نوای خوش که داری؟

نوای شکرین داری ادا کن

البته خود این نوای خوشت عین شکرگزاری است که ادایش می کنی.

 

3 بهمن 1403