گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲

بیا ساقی می ما را بگردان
بدان می این قضاها را بگردان
قضا خواهی که از بالا بگردد
شراب پاک بالا را بگردان
زمینی خود که باشد با غبارش
زمین و چرخ و دریا را بگردان
نیندیشم دگر زین خورده سودا
بیا دریای سودا را بگردان
اگر من محرم ساغر نباشم
مرا لا گیر و الا را بگردان
اگر کژ رفت این دل‌ها ز مستی
دل بی‌دست و بی‌پا را بگردان
شرابی ده که اندر جا نگنجم
چو فرمودی مرا جا را بگردان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ساقی می ما را بگردان
بدان می این قضاها را بگردان
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، جام ما را پر کن و این قضا و سرنوشت‌ها را به نحو دیگری بچرخان.
قضا خواهی که از بالا بگردد
شراب پاک بالا را بگردان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی سرنوشتت تغییر کند، باید نوشیدنی پاک و ناب را به سمت خود جذب کنی.
زمینی خود که باشد با غبارش
زمین و چرخ و دریا را بگردان
هوش مصنوعی: اگر زمینی که در آن زندگی می‌کنیم پر از غبار باشد، زمین و آسمان و دریا را به گردش درآور.
نیندیشم دگر زین خورده سودا
بیا دریای سودا را بگردان
هوش مصنوعی: دیگر به این فکر نمی‌کنم که درگیر چه افکاری شدم، بیا و آن دریای افکار و خیال‌ها را به راه بیاور.
اگر من محرم ساغر نباشم
مرا لا گیر و الا را بگردان
هوش مصنوعی: اگر من اجازه ورود به دنیای نوشیدنی‌ها و لذت‌ها را نداشته باشم، بهتر است که مرا فراموش کنی؛ اما اگر این اجازه را دارم، پس ادامه بده!
اگر کژ رفت این دل‌ها ز مستی
دل بی‌دست و بی‌پا را بگردان
هوش مصنوعی: اگر این دل‌ها به خاطر مستی و شیدایی به راهی نادرست بروند، دل بی‌دست و بی‌پا را به سوی دیگری هدایت کن.
شرابی ده که اندر جا نگنجم
چو فرمودی مرا جا را بگردان
هوش مصنوعی: به من شرابی بده که نتوانم در این مکان بمانم، چون تو به من فرمان دادی که جا را تغییر دهم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیفِ بیا ساقی"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم شورانگیز)

حاشیه ها

1393/04/25 17:06

مختصری در مورد فهم این غزل:
ای جان ِجانان بیا و ما را شراب عشق بنوشان تا احوال برآمده ما از قضا و قــَدَر ها؛ یعنی از هویت های مــَنـیـتی، عوض شود و اوضاع ِما در بطن حضور خوش گردد. ما را ازین پندار ها و خرده باور ها و از آرزومندی ها مـُبـَرا کن تا از منویـّات رهانیده شده؛ در وحدانیت هستی؛ یعنی در متن عشق لایزال مستحیل شویم.
دگرباره بشوریدم و هر بند مـَنـیت بـُبریدم. من آن دیوانه بندم که زبان مرغ را می‌داند. همه تاریکی و کفرم پیدا شد چو خوردم از کوزه خیالت. بی‌تو بر افلاک چو ابر تیرهء غمناکم. بی‌تو به زندانم؛ مرا روی بگردان که سخن عشق گویم. بـُبـریده‌ ام دل خویش حالیا ز غیر؛ چه آشنا و چه هر گـُمـانـم

1395/11/18 19:02
حمید

لطفا تصحیح بفرمایید
زمینی خود که باشد با غبارش>> باغ و بارش
ممنون

1397/08/15 10:11
نادر..

شرابی ده
که اندر جا نگنجم...

1401/08/23 22:10
زیبا روز

قضا خواهی که از بالا بگردد

شراب پاک بالا را بگردان 

این اندیشه خاص مولاناست ،که در برابر جبر ِعرفان نظری قد بر افراشته است . در عرفان ابن عربی عر کس مطابق با عین ثابتی که دارد ،در ازل بر او حکمی رفته است که بدبخت است یا خوشبخت .اما مولانا در این غزل می فرماید عشق می تواند آب رفته را به جوی باز گرداند

1402/05/15 10:08
مریم هروی

ابیات 1 تا 3 در آلبوم شورانگیز (بصورت ترکیب با ابیات شماره 3، 6، 8، 9، 10 و 14 غزل شماره 1914 با مطلع اگر خواهی مرا می در هوا کن ) توسط آقایان بیژن کامکار(اجرای صحنه ای) و شهرام ناظری، به آهنگسازی حسین علیزاده خوانده شده اند.