گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۰۲

چرا منکر شدی ای میر کوران
نمی‌گویم که مجنون را مشوران
تو می گویی که بنما غیبیان را
ستیران را چه نسبت با ستوران
در این دریا چه کشتی و چه تخته
در این بخشش چه نزدیکان چه دوران
عدم دریاست وین عالم یکی کف
سلیمانی است وین خلقان چو موران
ز جوش بحر آید کف به هستی
دو پاره کف بود ایران و توران
در آن جوشش بگو کوشش چه باشد
چه می لافند از صبر این صبوران
از این بحرند زشتان گشته نغزان
از این موجند شیرین گشته شوران
نپردازی به من ای شمس تبریز
که در عشقت همی‌سوزند حوران

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا منکر شدی ای میر کوران
نمی‌گویم که مجنون را مشوران
هوش مصنوعی: چرا انکار می‌کنی، ای فرمانروایان عشق؟ من نمی‌گویم که مجنون را نصیحت کن.
تو می گویی که بنما غیبیان را
ستیران را چه نسبت با ستوران
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که بگو چگونه موجودات غیبی به ستیران (شخصیت‌های خیالی) وابستگی دارند و چه ارتباطی با حیوانات (ستواران) دارند؟
در این دریا چه کشتی و چه تخته
در این بخشش چه نزدیکان چه دوران
هوش مصنوعی: در این دریا، نه کشتی وجود دارد و نه تخته‌ای. در این بخشش، نزدیکان و دوران گذشته هم به هم شبیه‌اند و هیچ تفاوتی ندارند.
عدم دریاست وین عالم یکی کف
سلیمانی است وین خلقان چو موران
هوش مصنوعی: عدم همانند دریا است و این جهان مانند یک کف روی آن دریا می‌باشد. و مردم در این جهان به اندازه مورچه‌ها کوچک و ناچیزند.
ز جوش بحر آید کف به هستی
دو پاره کف بود ایران و توران
هوش مصنوعی: از جوش و خروش دریا، دو کف (موج) به وجود می‌آید که یکی نمایانگر ایران و دیگری نمایانگر توران است.
در آن جوشش بگو کوشش چه باشد
چه می لافند از صبر این صبوران
هوش مصنوعی: در آن شورش و فعالیت، بگو چه تلاشی باید انجام داد، چرا که این صبوران فقط از صبر خود صحبت می‌کنند.
از این بحرند زشتان گشته نغزان
از این موجند شیرین گشته شوران
هوش مصنوعی: زشت‌ها به زیباهایی تبدیل شده‌اند، و از این امواج، شیرینی و شور به وجود آمده است.
نپردازی به من ای شمس تبریز
که در عشقت همی‌سوزند حوران
هوش مصنوعی: به من نزدیک نشو ای شمس تبریز، چرا که در عشق تو فرشته‌ها نیز در حال سوختن هستند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۰۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/08/13 23:11
همایون

در این غزل کوتاه مقام انسان نه تنها از همه چیز در عالم برتر شمرده میشود
بلکه اصلا بجز انسان عاشق و شیرین سخن و بالاتر از همه شمس هیچ چیز دیگری ارزشمند نیست
این عالم سر چشمه‌ای دارد که عدم نام دارد و آنچه از این دریا به هستی‌ راه میابد مانند کف آن دریاست اما مروارید‌ها هم پیدا میشوند
آنچه مورد توجه خاص است بکار گرفتن کلمه ایران در سخن جلال دین است شاید تنها همین یکبار است
ولی خوشایند بخصوص ترکیب ایران و توران که پیشینه شاهنامه‌ای و اسطوره‌ای درد

1403/08/02 20:11
پرویز شیخی

دوست محترم ، مولانا ایران و توران یا همان ترکستان را به کف تشبیه کرده است 

1404/04/03 02:07
همایون

درست است ولی کف اینجا بی ارزش نیست کف موج دریای عدم است نه کف معمولی

از این موجند شیرین گشته شوران

1404/05/24 09:07
پرویز شیخی

ما ایرانیان بدون اینکه هیچ تحقیق و تعقلی کنیم در مورد هرچیز به چواب و باسخ اماده آن که در مغزمان ذخیره شده رجوع میکنیم، کف در اینجا به بدن فانی بشر اشاره دارد که در تمام بشر مانند هم است، مثل انسان و یا آدمیان و ما ابتدا باید بدانیم انسانیم یا آدمیم؟   چون طبق قرآن و کتاب مقدس، انسان  از بدن خود جز در جنگ و جدل و تکبر  استفاده نمیکنند و نهایتأ خواهند مرد.....اما آدمیان از بدنشان بعنوان نردبان استفاده می کنند و با پرورش عقل در ذهنشان، نفس و شخصیتی منحصر بفرد برای خود خلق می کندد و چون آترا با خداوند صلح کنند، هرگز نخواهند مرد

پس انسان  باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟ (86:5)

ما انسان را از نطفه ای مختلط (حیوان و آدم) آفریدیم (76:2)

پدری (حیوان) که «انسان»  را به وجود آورد (90:3)

کشته باد «انسان»، چه بی عقل و ناسپاس است (80 :17)

«انسان» بیش از هر چیز سرِ جنگ وجدال دارد (18 :54)

قطعاً انسان ظالم ناسپاس است... ابراهیم34

و انسان همواره بخیل است... اسراء

براستی انسان ستمگری نادان بود... احزاب

 

و انسان می‌گوید:آیا وقتی (از نظر جسمی) بمیرم، به راستی زنده بیرون آورده می‌شوم؟مریم 67

 

و ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌ای به او می‌کند، و ما از شاهرگ به او نزدیکتریم.... ق 16

 

سپس انسان بعد از این  قطعاً خواهد مُرد (23:15)

1404/07/16 02:10
همایون

خوشا به خال آنکه همه چیز را میداند و از پیش خوانده‌است و انتظاری هم از هیچ کس دیگری ندارد که هیچ، پشیزی هم  آدم‌ها بویژه ایرانی‌ها را نمی‌بیند، جای تعجب اینجاست که چرا در آسمان شعر و عرفان پرسه میزند آنهم در آسمان پر خطر جلال‌دینی که خدایش شمس است و بالاتر از خدا می‌رود 

که در عشقت همی‌سوزند حوران

1404/07/16 12:10
رضا از کرمان

درود بر شما 

 بنظر حقیر برداشت جناب شیخی از کف وعدم  کاملا درسته و جای بحث ومناقشه نداره  وبنده با ایشان هم عقیده‌ام.

شاد باشید