گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۰۰

بیا ای مونس جان‌های مستان
ببین اندیشه و سودای مستان
بیا ای میر خوبان و برافروز
ز شمع روی خود سیمای مستان
نمی‌آیی سر از طاقی برون کن
ببین این غلغل و غوغای مستان
بیا ای خواب مستان را ببسته
گشا این بند را از پای مستان
همه شب می رود تا روز ای مه
به اهل آسمان هیهای مستان
همی‌گویند ما هم زو خرابیم
چنین است آسمان پس وای مستان
فرشته و آدمی دیوان و پریان
ز تو زیر و زبر چون رای مستان
کلاه جمله هشیاران ربودند
در این بازارگه چه جای مستان
میفکن وعده مستان به فردا
توی فردا و پس فردای مستان
چو مستان گرد چشمت حلقه کردند
کی بنشیند دگر بالای مستان
شنیدم چرخ گردون را که می گفت
منم یک لقمه از حلوای مستان
شنیدم از دهان عشق می گفت
منم معشوقه زیبای مستان
اگر گویند ماه روزه آمد
نیابی جام جان افزای مستان
بگو کان می ز دریاهای جان است
که جان را می دهد سقای مستان
همه مولای عقلند این غریب است
که عقل آمد که من مولای مستان
چو فرمان موقع داشت رویش
کشید ابروی او طغرای مستان
همه مستان نبشتند این غزل را
به خون دل ز خون پالای مستان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای مونس جان‌های مستان
ببین اندیشه و سودای مستان
هوش مصنوعی: بیا ای همراه جان‌های شاداب و مست، نگاهی به افکار و آرزوهای آنها بینداز.
بیا ای میر خوبان و برافروز
ز شمع روی خود سیمای مستان
هوش مصنوعی: ای سرور خوبان، بیا و با نور چهره‌ات، زیبایی و جذابیت را مانند شمعی درخشان روشن کن و دل‌ها را سرشار از شادی و شگفتی مکن.
نمی‌آیی سر از طاقی برون کن
ببین این غلغل و غوغای مستان
هوش مصنوعی: تو به اینجا نمی‌آیی، اما اگر بیایی، می‌توانی صدای شاد و جنجالی را که در حال حاضر همه جا پیچیده، بشنوی.
بیا ای خواب مستان را ببسته
گشا این بند را از پای مستان
هوش مصنوعی: بیا و این خواب را که بر مستان چیره شده است، بگشا و این محدودیت را از پاهای آنها برطرف کن.
همه شب می رود تا روز ای مه
به اهل آسمان هیهای مستان
هوش مصنوعی: هر شب ماه به سوی روز می‌رود و در این میان، اهل آسمان را با سر و صدای خوشی خود شاداب می‌کند.
همی‌گویند ما هم زو خرابیم
چنین است آسمان پس وای مستان
هوش مصنوعی: می‌گویند ما نیز از او مست و خرابیم، این وضعیت آسمان است. پس وای بر حال مستان.
فرشته و آدمی دیوان و پریان
ز تو زیر و زبر چون رای مستان
هوش مصنوعی: فرشتگان و انسان‌ها، دیوان و پریان، به خاطر تو دچار آشفتگی و بی‌نظمی شده‌اند، مانند حال و هوای مست‌های خوش‌گذران.
کلاه جمله هشیاران ربودند
در این بازارگه چه جای مستان
هوش مصنوعی: در این مکان پر ازدحام و شلوغ، هشیاران و افراد باهوش مورد توجه قرار نمی‌گیرند و جای آنها با افرادی که در حالت شری و مسخ هستند، پر شده است.
میفکن وعده مستان به فردا
توی فردا و پس فردای مستان
هوش مصنوعی: بهتر است که وعده‌های خوشی و لذت را به فردا و روزهای آینده موکول نکنیم.
چو مستان گرد چشمت حلقه کردند
کی بنشیند دگر بالای مستان
هوش مصنوعی: وقتی که عاشقان و شیفتگان دور چشمان تو جمع شده‌اند، دیگر چه زمانی می‌خواهی دوباره بر روی این عاشقان بنشینی؟
شنیدم چرخ گردون را که می گفت
منم یک لقمه از حلوای مستان
هوش مصنوعی: به گوشم رسید که دنیا می‌گوید من هم یک تکه‌ای از خوشی و لذت زندگی‌ام.
شنیدم از دهان عشق می گفت
منم معشوقه زیبای مستان
هوش مصنوعی: شندم که عشق می‌گوید: من هستم محبوبه زیبا و دلربای عاشقان.
اگر گویند ماه روزه آمد
نیابی جام جان افزای مستان
هوش مصنوعی: اگر بگویند که ماه رمضان رسیده است، تو نخواهی توانست جام جان‌افزای می‌نوشان را پیدا کنی.
بگو کان می ز دریاهای جان است
که جان را می دهد سقای مستان
هوش مصنوعی: بگو که این شراب از عمق وجود و روح سرچشمه می‌گیرد و به جان انسان حیات می‌بخشد، مثل سقا که به تشنگان آب می‌دهد.
همه مولای عقلند این غریب است
که عقل آمد که من مولای مستان
هوش مصنوعی: همه‌ی خردها و عقل‌ها دارای مقام و مرتبه‌ای هستند، اما این نکته عجیب است که این عقل به دنیا آمده تا من، که مولای مستان هستم، شناخته شوم.
چو فرمان موقع داشت رویش
کشید ابروی او طغرای مستان
هوش مصنوعی: وقتی موقعیت مناسب فرا رسید، او با ناز و زیبا رویی ابرویش را کشید و جلوه‌ای دلبرانه به خود بخشید.
همه مستان نبشتند این غزل را
به خون دل ز خون پالای مستان
هوش مصنوعی: همه شادمانان این شعر را با غم و اندوه نوشتند و این کار را با از دست دادن احساسات و جان خود انجام دادند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۰۰ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/07/02 17:10
رضا مسیحا

پیشنهاد میکنم حتما از آلبوم افسانه ی تنبور استاد بیژن کامکار آهنگ مستان را دانلود کنید که این شعر در این قطعه خوانده شده