گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹۸

ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دردی پست منشین
کسی اندر سفر چندین نماند
جدا از شهر و از یاران پیشین
ندای ارجعی آخر شنیدی
از آن سلطان و شاهنشاه شیرین
در این ویرانه جغدانند ساکن
چه مسکن ساختی ای باز مسکین
چه آساید به هر پهلو که گردد
کسی کز خار سازد او نهالین
چه پیوندی کند صراف و قلاب
چه نسبت زاغ را با باز و شاهین
چه آرایی به گچ ویرانه‌ای را
که بالا نقش دارد زیر سجین
چرا جان را نیارایی به حکمت
که ارزد هر دمش صد چین و ماچین
نه آن حکمت که مایه گفت و گوی است
از آن حکمت که گردد جان خدابین
تو گوهر شو که خواهند و نخواهند
نشانندت همه بر تاج زرین
رها کن پس روی چون پای کژمژ
الف می باش فرد و راست بنشین
چو معنی اسب آمد حرف چون زین
بگو تا کی کشی بی‌اسب این زین
کلوخ انداز کن در عشق مردان
تو هم مردی ولی مرد کلوخین
عروسی کلوخی با کلوخی
کلوخ آرد نثار و سنگ کابین
به گورستان به زیر خشت بنگر
که نشناسی تو سارانشان ز پایین
خدایا دررسان جان را به جان‌ها
بدان راهی که رفتند آل یاسین
دعای ما و ایشان را درآمیز
چنان کز ما دعای و از تو آمین
عنایت آن چنان فرما که باشد
ز ما احسان اندک وز تو تحسین
ز شهوانی به عقلانی رسانمان
بر اوج فوق بر زین لوح زیرین

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندا آمد به جان از چرخ پروین
که بالا رو چو دردی پست منشین
هوش مصنوعی: صدایی از آسمان به من رسید که می‌گوید: بلند شو و به جایگاه بالاتری برو؛ چون نشستن در جایگاه پایین، دردی را برای تو به همراه خواهد داشت.
کسی اندر سفر چندین نماند
جدا از شهر و از یاران پیشین
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در سفر به مدت طولانی نمی‌تواند دور از شهر و دوستان قدیمی‌اش بماند.
ندای ارجعی آخر شنیدی
از آن سلطان و شاهنشاه شیرین
هوش مصنوعی: صدای بازگشت تو را آخر از آن پادشاه و سلطان شیرین‌زبان شنیدی.
در این ویرانه جغدانند ساکن
چه مسکن ساختی ای باز مسکین
هوش مصنوعی: در این خراب شده، جغدها ساکن هستند و تو چه جایی برای زندگی ساخته‌ای ای باز غمگین؟
چه آساید به هر پهلو که گردد
کسی کز خار سازد او نهالین
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود با مشکلات و چالش‌ها روبرو شود و بتواند از آن‌ها عبور کند، به آرامش و استراحت می‌رسد.
چه پیوندی کند صراف و قلاب
چه نسبت زاغ را با باز و شاهین
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط بین چیزهایی اشاره دارد که به‌وضوح هیچ‌گونه نسبتی با یکدیگر ندارند. در اینجا، صراف و قلاب به‌عنوان نمادهایی از امور مالی و ظاهری به کار رفته‌اند که هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند. همچنین زاغ، که پرنده‌ای معمولی و معمولاً منفی‌نگر است، با باز و شاهین، که پرندگانی قدرتمند و شگفت‌انگیز هستند، مقایسه می‌شود. به‌طور کلی، این بیت نشان‌دهنده بی‌معنی بودن برخی از ارتباطات و نسبت‌هاست.
چه آرایی به گچ ویرانه‌ای را
که بالا نقش دارد زیر سجین
هوش مصنوعی: چه زیبایی به دیوار خراب و ویران می‌بخشد، وقتی که نقشی زیبا بر آن نقش بسته باشد.
چرا جان را نیارایی به حکمت
که ارزد هر دمش صد چین و ماچین
هوش مصنوعی: چرا روح و جانت را با دانش و حکمت آراسته نمی‌کنی، در حالی که هر لحظه آن ارزشی بیشتر از هزاران بوسه و محبت دارد؟
نه آن حکمت که مایه گفت و گوی است
از آن حکمت که گردد جان خدابین
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که نوعی حکمت وجود دارد که باعث می‌شود افراد درباره آن بحث و تبادل نظر کنند، و نوع دیگری از حکمت هست که عمق واقعی و معنای عمیق‌تری دارد و می‌تواند جان انسان را نسبت به خداوند روشن‌تر کند. در واقع، حکمت اول به مباحث ظاهری و دنیوی مربوط می‌شود، در حالی که حکمت دوم به شناخت عمیق‌تری از ذات الهی و روح انسان مربوط است.
تو گوهر شو که خواهند و نخواهند
نشانندت همه بر تاج زرین
هوش مصنوعی: خودت را به جواهر تبدیل کن، چرا که مردم می‌خواهند و نمی‌خواهند، ولی در هر حال تو را بر بالای تاج زرین قرار خواهند داد.
رها کن پس روی چون پای کژمژ
الف می باش فرد و راست بنشین
هوش مصنوعی: بهتر است به رها کردن دغدغه‌ها و نگرانی‌ها توجه کنی و به جای آن، به صورت صحیح و استوار زندگی کنی و در مسیر درست قرار بگیری.
چو معنی اسب آمد حرف چون زین
بگو تا کی کشی بی‌اسب این زین
هوش مصنوعی: وقتی که مفهوم قدرت و یاری را می‌فهمی، دیگر نباید فقط درباره‌ی زین صحبت کنی. پس تا کی می‌خواهی بدون اسب، به این زین که یادآور قدرت است، ادامه دهی؟
کلوخ انداز کن در عشق مردان
تو هم مردی ولی مرد کلوخین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در عشق و تعلقات عاطفی، باید جرأت و شجاعت داشت. اگرچه تو نیز در این زمینه توانایی داری و می‌توانی در عشق به‌خوبی عمل کنی، اما در مقایسه با مردان واقعی، هنوز به سطح آن‌ها نرسیده‌ای و نیاز به تلاش بیشتر داری.
عروسی کلوخی با کلوخی
کلوخ آرد نثار و سنگ کابین
هوش مصنوعی: عروسی که از جنس خاک است، با فردی دیگر از همین جنس ازدواج می‌کند و در مراسم زفاف، فقط خاک و سنگ به عنوان نذری و مهریه به کار می‌رود.
به گورستان به زیر خشت بنگر
که نشناسی تو سارانشان ز پایین
هوش مصنوعی: به آرامگاه نگاه کن و ببین که زیر سنگ‌ها چه کسانی خوابیده‌اند، و تو نمی‌توانی آنها را از پایین بشناسی.
خدایا دررسان جان را به جان‌ها
بدان راهی که رفتند آل یاسین
هوش مصنوعی: خدایا، جان ما را به مسیر جان‌هایی که آل یاسین طی کردند، هدایت کن.
دعای ما و ایشان را درآمیز
چنان کز ما دعای و از تو آمین
هوش مصنوعی: دعای ما و درخواست‌های آنها را به گونه‌ای در هم بیامیز که دعای ما نیز به تو برسد و از سوی تو آمین گفته شود.
عنایت آن چنان فرما که باشد
ز ما احسان اندک وز تو تحسین
هوش مصنوعی: لطفی به ما کن که کار حسن و نیکی ما کم باشد، اما از جانب تو ستودنی و بزرگ جلوه کند.
ز شهوانی به عقلانی رسانمان
بر اوج فوق بر زین لوح زیرین
هوش مصنوعی: ما را از حالت شهوانی به حالت عقلانی برسانید، تا به اوج علو و بلندی دست یابیم و از مرحله پایین‌تر عبور کنیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۹۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/10/27 10:12
همایون

غزل سبک و بی مایه ایست تقلیدی و بی نوآوری که   به روزگارگذشته شاعر تعلق دارد